هاشمی و خاتمی: 2 روی 1 سکه؟

«دولت سازندگی» دیگر به سوی سرمایه داری غلتیده بود و اکبر هاشمی رفسنجانی بانی تحولاتی شد که آثار زیان بار آن، سال ها بعد گریبان خودش را نیز گرفت.

کد خبر : 191672

روزنامه کیهان امروز در صفحه پاورقی نوشت: «دولت سازندگی» دیگر به سوی سرمایه داری غلتیده بود و اکبر هاشمی رفسنجانی بانی تحولاتی شد که آثار زیان بار آن، سال ها بعد گریبان خودش را نیز گرفت. او البته در ظاهر سعی می کرد بیشتر روی مسائل اقتصادی متمرکز باشد و شخصیت سیاسی اش را هر چه بیشتر از حاشیه های اقدامات لیبرالی دولت در حوزه فرهنگ و سیاست دور نگه دارد. با این حال حتماً به پیامدهای فرهنگی و سیاسی استراتژی«توسعه اقتصادی» کابینه اش اشراف داشت؛ همان استراتژی ای که متحدان پنهان روزهای ریاست جمهوری و منتقدان آشکارش در عصر اصلاحات آن را نشان دهنده «سیمای مترقی بورژوازی» خواندند.117 هاشمی رفسنجانی روز 18 آبان 1369 «مانیفست دولت» و«سیمای سیاست» خود را - که آن را «دولت کار» می نامید- با عنوان «مانور تجمل» در خطبه های نماز جمعه ارائه کرد: اظهار«فقر» و «بیچارگی» کافی است. این رفتارهای «درویش مسلکانه» وجهه جمهوری اسلامی را نزد جهانیان تخریب کرده است. زمان آن رسیده که مسئولین ما به «مانور تجمل» روی آورند. از امروز به خاطر «اسلام» و «انقلاب» مسئولین وظیفه دارند مرتب و باوقار باشند. هرچند ما «فقیر» باشیم و اقتصادمان به سامان نباشد، اما برای آنکه در دیدگان سایر ملل مسلمان و غیر مسلمان، «ملتی مفلوک» جلوه نکنیم، لازم است تا «جلوه هایی از تجمل» در چهره کشور و مسئولین حاکمیتی رویت شود.118 چنانکه اصلاح طلبان بعدها نوشتند شخص »هاشمی رفسنجانی به جنگ گفتمان رسمی انقلاب رفت؟!»119 آنچه بدیهی است، خطبه های نماز جمعه او خبر از ظهور سیاست هایی جدید می داد که با آموزه های امام خمینی و رهبری تعارض داشت. رئیس «دولت کارگزاران» چاره ای نداشت تا برای مشروعیت بخشی به برنامه «توسعه اقتصادی» خود به قرائتی تازه از زندگی پیامبر اعظم(ص) اتکاء کند. به تدریج، «سکولاریسم» و «دین» نه در نظر که در عمل با هم درمی آمیخت. در لحظه ای از همان خطبه ها، وقتی هاشمی رفسنجانی به نکوهش شدید «زندگی فقیرانه» و «حزب اللهی های یقه چرکین» دست زد، با استناداتی روایی گفت «رسول اکرم برای هر زن [از زنان خود ] یک اتاق تهیه کرده بودند، در حالی که دیگران فاقد آن [ امکانات ] بودند.»120 این قرائت بعدها به جایی رسید که تابستان سال 1387 سردبیر ارگان مطبوعاتی حزب کارگزاران ایران به صراحت ادعا کرد اگر حضرت خدیجه(س) به عنوان یک «سرمایه دار» در کنار حضرت محمد(ص) نبود، «پیامبر به انجام رسالت خویش موفق نمی شد!»121 کارگزاران دولت هاشمی می پنداشتند اگر منطق «جهان سرمایه داری مدرن» درک گردد، می فهمیم سرمایه دار مدنظر جان لاک (ایدئولوگ کودتای سبز انگلیس) کسی است که «ارزش افزوده بر پول می افزاید» و فقط به اعتبار سرمایه اش می تواند صاحب دولت و قدرت شود.122 نزد آنان «قانون سرمایه داری مدرن» هم «دینی» و هم «عادلانه» است، چون همانند قرائت اکبر هاشمی رفسنجانی «کام گرفتن از خلقت دنیا» را «فریضه اسلامی» می پندارند و می گویند «لیبرال ها و محافظه کاران سعی می کنند از دنیا لذت ببرند، اما لذت مشروع؛ و شریعت در اینجا نه اخلاق که قانون است.»123 این قانون البته منافع «کمونیست ها» و«مسلمانان» را هم بهتر تامین می کند! چون: در چنین نظامی، بلوک های اجتماعی نمایندگان سیاسی خود را دارند. «نهادهای اقتصادی» وابسته به هر بلوک از نمایندگان خاص خود با پول و رای دفاع می کنند و برای به دست آوردن حکومت رقابت می کنند. در چنین نظامی، سرمایه داری مانند «فردریش انگلس» می تواند از «حزب کمونیست» دفاع کند و سرمایه داری مانند «حضرت خدیجه» از «جامعه اسلامی» حمایت کند.124 این گونه است که نه تنها «دین» و «ایدئولوژی» بلکه «دموکراسی» و «قدرت» هم بازیچه «ثروت» می شود، زیرا «سرمایه داری» در سیر تجربه تاریخی اش جز به «سودانگاری محض» و «فاشیسم» نینجامیده است. از دل همین منطق انگلیسی، سیاست های «تعدیل اقتصادی» و استراتژی لیبرالی توسعه دولت های عصر «سازندگی» و «اصلاحات» درآمد و باز هم قصد تحمیل حیات خود را بر دهه 1390 دارد. مشخصاً و صریحاً نیم دهه پیش، حسین مرعشی دبیرکل حزب کارگزاران ایران در تبیین مرام نامه و فلسفه نزدیک ترین گروه سیاسی به «سردار سازندگی» گفت که در عرصه سیاسی اسلام و لیبرالیسم آشتی پذیرند و «دیدگاه لیبرالی ما معتقد است که حاکمیت مسئول هدایت مردم نیست و این درسی است که قرآن به ما می دهد.»125 مرعشی سپس با لحن ویژه خودش، خیلی هیجان زده درباره پروژه سرمایه داران و تکنوکرات ها برای «تغییر رهبری نظام» ابتدا خیلی محافظه کارانه اظهار داشت اگر سیاست های حزب کارگزاران با سیاست های رهبری مغایر بود، کارگزاران در چارچوب سیاست های رهبری عمل می کند،126 اما یک دفعه تفسیری خلاف نص از «قانون اساسی» ارائه کرد: این پتانسیل در قوانین موجود است که «کارگزاران سازندگی» به تنهایی و یا در ائتلاف با مجموعه ای از احزاب می تواند «ترکیب مجلس خبرگان»را به شکلی تعیین کند که اعضای آن خبرگان به این دلیل که سیاست های رهبری در آن مقطع را مناسب با زمان وشرایط کشور نمی دانند، اقدام به«تغییر رهبری» کنند. لذا بر همین اساس رهبر «تغییر» می کند. اینچنین است که احزابی که «ترکیب خبرگان» را چیده اند، می توانند اهداف و سیاست های مدنظر را از طریق «رهبری جدید» اعمال کنند.127 رویکرد کارگزاران، ناشی از همان ذات سرمایه داری نوپا و بورژوازی نوخاسته ای است که در انگلستان به خاطر منافع اقتصادی اش حاکم وقت را برکنار و اعدام کرد و در ایران هم خرده بورژوازی شبه مدرن را برای مقابله با سیاست های نظام به کوچه و خیابان فرستاد؛ مدلی دیگر از «شورش اشرافیت علیه جمهوریت» با پشتوانه «ارتش بورژوازی در کوچه». منشأ ظهور این انگاره ها را باید درون یک پیوند سیاه جست و تنها اصلاح طلبان هم درباره نتایج «پیوند» دولت علی اکبر هاشمی رفسنجانی با طبقه «سرمایه داری نوپا» اتفاق نظر نداشتند. یرواند آبراهامیان، تاریخدان ایرانی تبار و یکی از اعضاء هشت گانه مرکز نشر اسناد تاریخی CIA در کتاب تاریخ ایران مدرن معتقد است سیاست های توسعه اقتصادی دولت سازندگی اگرچه کشور را به «بحران» کشید، اما «راه را نه برای یک انقلاب بلکه برای اصلاحات هموار کرد.»128 حجاریان هم که با امکانات «دولت سازندگی» پژوهش و صورتبندی «پروژه توسعه سیاسی» را با همکاری استادش حسین بشیریه در مرکز بررسی های استراتژیک ریاست جمهوری پیش می برد، پس از دوم خرداد چهره خود را به منتقد جدی هاشمی رفسنجانی تغییر داد و معتقد بود شکل گیری انتخابات سال 1376 را باید واکنشی انتقادی به عملکرد «دولت سازندگی» دانست.129 عبدالله نوری و سیدحسین مرعشی به عنوان چهره های شاخص «دولت اصلاحات» اما نظری سراپا متفاوت با او داشتند. مرعشی می گفت هاشمی رفسنجانی «لیبرال ترین سیاستمدار جمهوری اسلامی» است130 و نوری نیز در گفت وگویی که شهریور 1377 در مقام وزیر کشور با هفته نامه راه نو داشت، سند الگوی «توسعه سیاسی» را به نام رئیس «دولت سازندگی» زد: اگر معتقد هستید که من یا مثلاً آقای «سیدمحمد خاتمی» یا دکتر «مصطفی معین» طرفدار دیدگاه »توسعه سیاسی و فرهنگی« هستیم، پس این دیدگاه آقای «هاشمی رفسنجانی» هم بوده است که موجب شد در دوره اول این افراد در دولت ایشان حضور داشته باشند، ولی به دلیل دست اندازهایی همانند آنچه الان برای آقای خاتمی ایجاد شد، بعداً افرادی کنار رفتند. جناب آقای هاشمی رفسنجانی در ارتباط با موضوع «توسعه سیاسی» همین تفکر را داشتند و لیکن آنچه اولویت بوده، «سازندگی در بخش اقتصاد» بود. اینکه ایشان اصلاً برایشان «توسعه سیاسی» مهم نبوده را قبول ندارم... و شخصاً اعتقاد ندارم که جریان دوم خرداد «نفی آقای هاشمی» بود.131 نمی توان مانند برخی نظریه پردازان رای قطعی داد که رئیس دولت سازندگی «راستی» بود که حامل پیام «چپ» شده بود یا او کسی است که با «راست» می نشیند و با «چپ» برمی خیزد، اما می توان حداقل توافق داشت که دوم خرداد »غروب« علی اکبر هاشمی رفسنجانی نبود، بلکه «طلوع» دیگران بود؛ بازیگران سیاسی دیگری که برخلاف پنداشته های حجاریان و بنا به روایت عبدالله نوری، رئیس «دولت سازندگی» سبب قدرت گرفتن آن ها به شمار می رفت. هاشمی رفسنجانی همواره می گفت که او سبب پیشرفت سیاسی سیدمحمد خاتمی بوده و «اگر من هم می خواستم ادامه دهم، به همین جاها می رسیدم.»132 فقط عبدالله نوری و سیدحسین مرعشی او را یک «اصلاح طلب» نمی خواندند. ایران شناسانی مانند نیکی آر.کدی و رابین رایت یا کنت پولاک که از بلندپایه ترین تحلیلگران امنیتی- نظامی CIA در امور ایران بود،133 دیدگاه های مشابهی را نشر داده اند. از یک واقعیت نباید چشم پوشید. اصلاحات اقتصادی هاشمی رفسنجانی منجر به ظهور یک «الگوی لیبرالی» شد، چون از برنامه های اصلاحی پیشنهادی صندوق بین المللی پول پیروی می کرد.

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: