بالاخره ما هم می توانیم مد بومی داشته باشیم؟
مد پیش از هر چیز یک پدیده اقتصادی - اجتماعی است.و جنبه های مثبتی دارد که البته ما آنها را نادیده گرفته و تنها بر روی جنبه های منفی آن بر فرهنگمان زوم کرده ایم.
موضوع اساسی در مورد مد و لباس این است که مسئولان ما بدون اصلاع از منشا و ظرفیتهای مد و یا با چشم پوشی عمدی بر برروی عوامل مقبولیت آن وارد میدان رقابت می شوند. مد پیش از هر چیز یک پدیده اقتصادی - اجتماعی است.و جنبه های مثبتی دارد که البته ما آنها را نادیده گرفته و تنها بر روی جنبه های منفی آن بر فرهنگمان زوم کرده ایم. مد پدیده ای است که پیش از همه موجب ایجاد تنوع در زندگی های یکنواخت و احساس رضایت از خود و احساس همنوایی و جدانیافتادگی از جامعه و گروه های مرجع می شود. مد بر روی یکی از اساسی ترین تفاوتهای روانی انسان و حیوان یعنی تنوع طلبی پایه دارد و در عمیق ترین لایه های ذهن و روان انسان می نشیند. از طرف دیگر صنعت مد که تنها به لباس محدود نشده و اصولا سبک زندگی را مد نظر دارد، با تولید و اقتصاد در هم تنیده است و به صورت خودکار حمایت تاثیر گذارترین بخش جامعه یعنی اقتصاد را همراه دارد. در حقیقت مد و ایجاد تغییرات دم به دم در سبک زندگی باعث تو لید و سپس مصرف بیشتر می شود و بدینوسیله چرخ تولید و اقتصاد می گردد و سود حاصل از این گردش در یک اقتصاد سالم با مالیلت وارد چرخه زندگی مردم شده و سطح رفاه را بالا می برد. بسیاری معتقدند این مصداق کامل مصرف زدگی است که گرچه حرف درستیست اما برای چرخیدن چرخ تولید آیا چاره دیگری هم هست؟ در نظر بگیرید کسی را که 30 سال یک کت یا یک پلیور را می پوشد یا یک اتومبیل را سوار می شود .حال اگر تعداد این افراد افزایش یابد و همه این خلق را داشته باشند باید فاتحه صنعت پوشاک و اتومبیل را خواند. اما برگردیم روی بحث اصلی که بحث فرهنگی است. متولیان فرهنگی ما بسیاری از این مدها را نمی پسندند و با اقداماتی در سالیان اخیر مثل نمایشگاه های مد و لباس می کوشند بر موج ورود مدهای خارجی غلبه کنند اما نشانه های از موفقیت در این سیاست دیده نمی شود. اولین و مهمترین دلیل عدم موفقیت این طرحها دستوری بودن و دولتی بودن آن است کلا در همه جای دنیا نسل جوان از دادن سرمشق و دستور آن هم در مورد شخصی ترین امور خود خوشش نمی آید و مد های لباس را در صورت پذیرش عمقی که توسط رسانه های جمعی و افراد دیگر جامعه ایجاد می شود سر لوحه قرار می دهد. تلاشهای نمایشگاهها دولتی و نیمه دولتی در نهایت تبدیل به دستور العمل برای یکسان سازی لباس کارمندان یا محصلان و نهایتا دانش جویان می شود. اما جوانان در اولین فرصت به سراغ همان لباسهایی می روند که مد شده است.و این اصلا معنی فرهنگ سازی نیست بلکه یک مقاومت ضعیف در برابر یکی از اصلی ترین صنایع اقتصاد جهانیست. اقتصادی که متولی آن آمریکا و اروپا هم نیستند بلکه چین و ترکیه و تایلند آن را در کشور ما تحت تسلط دارند. بسیاری از مدهایی که در کشور ما باب می شوند اعم از لباس و آرایش و.... در اروپا کمتر به عنوان مد مسلط دیده می شود و پذیرش لباسهای اجق و وجق مثل لباسهای پاره و زنجیر های آویزان از لباس و غیره نشانگر عملکرد ضعیف ما در برابر فرهنگ پذیرش مد است. نکته دوم این است که این مدها حتی توسط بخش مذهبی جامعه نیز پذیرفته نمی شود چون پوشاک بیرون از منزل آن ها که مشخص است و پوشاک درون منزلی هم به شدت تحت تاثیر همان مدهای جهانی است . لذا متولیان فرهنگی که این روزها به بومی کردن مد می اندیشند باید چند نکته را مد نظر آورند اول به رسمیت شناختن پدیده ای به نام مد است تا زمانی که آنها به مد با نگاه بسته و بدبینانه بنگرند هیچگاه نمی توانند در آن تحول مثبتی ایجاد کنند. نکته بعد ارتباط مدها با صنعت پوشاک است اگر زیبا ترین و بومی ترین مدهای مورد وثوق جامعه و جوانان و مسئولان و .... تولید شود در صورت نبود صنعت پیشروی پوشاک در مملکت در حد همان نمایشگاه باقی خواهد ماند. نکته آخر توجه به موج جهانی شدن و اثرات فرهنگی آن است . شناخت ابعاد فرهنگی این پدیده و راههای مقاومت صحیح فرهنگی بسیار دقیق تر از آن است که با شعار و دستورالعمل ایجاد شود و تا زمانی که مقاومت فرهنگی شکل علمی و مطالعاتی به خود نگیرد انتظار هیچ موفقیتی از طرحهای فرهنگی نمی توان داشت.