اشتباه نگاه ميكنيم
همه اين فيلمها فروشهاي ميلياردي داشتهاند و تماشاگرانشان هم، كم و بيش، از آنها راضي بودهاند. اين اقبال بين مردم به آن معنا نيست كه آنها زندگي خودشان(يا حداقل بخشي از زندگيشان) را در اين فيلمها ديدهاند؟ و اگر چنين باشد آيا طبقه متوسط جامعه ما در معرض اضمحلال است؟
کد خبر :
190202
سرویس فرهنگی «فردا»-شادی اسلامی: منتقداني كه «سعادتآباد» را نماينده طبقه متوسط جامعه ايراني ديده بودند، نسبت به آنچه آن را سياهنمايي فيلم ميدانستند، حسابي معترض بودند. فيلمهاي اجتماعي قرار است آينهاي باشند كه زشتي و زيبايي جامعه را نشان دهند، اما باز هم اين نكته پيش ميآيد كه آيا طبقه متوسط ايراني در خطر است؟ سال 1390 براي سينماي ايران، سال عجيبي بود. چند فيلم با فروشهاي ميلياردي داشتيم. سينما با سياست عجين شده بود و حاشيههاي زيادي براي بعضي فيلمها به دنبال داشت. موفقيتهاي فيلم فرهادي در جهان هم كه سر و صداي زيادي به پا كرد و برخي از جوايز
بينالمللي را براي اولينبار نصيب سينماي ايران كرد. اما سينماي سال 90 از يك جنبه ديگر هم اهميت زيادي داشت. جنبهاي كه شايد از موفقيتهاي جهاني سينماي ايران هم مهمتر و جديتر باشد از اين نظر كه ميشود روي آن سرمايهگذاري كرد و بهعنوان يك حركت فرهنگي كلان دربارهاش مانور داد. سينماي ايران در سال 90 بيش از هر زمان ديگري به طبقه متوسط جامعه پرداخت. طبقهاي كه مهمترين و بيشترين درصد آدمهاي هر جامعه را تشكيل ميدهد و بيشتر بار پيشبرد و پيشرفت هر جامعهاي هم بر دوش آنهاست. اما نگاه سينما به اين طبقه در سال 90 قابل تامل بود. در ميان 5 فيلم پرفروش صدر جدول،
«جدايي نادر از سيمين» به دلايل مختلف، چه از نظر سينمايي و چه از نظر مطرح شدن جهانياش، مهمترين فيلم درباره طبقه متوسط است. طبقه متوسط در «جدايي نادر از سيمين» درگير چالشهاي شخصي و ذهني و اجتماعي خودش است و داستان فيلم را تعارض اين طبقه با طبقه پايينتر رقم ميزند. درنهايت طبقه متوسط رو به فروپاشي و نابودي است كه تازه طبقه پايينتر كه هنوز اعتقاداتش را حفظ كرده به يارياش ميآيد و از نابودي كامل حفظش ميكند. نقطه شاخص طبقه متوسط در «جدايي نادر از سيمين» پيچيدگيهاي آن براي حفظ حقيقت و تمايز بين حقيقت و دروغ و حق و باطل است. طبقه متوسط در فيلم فرهادي
بين ارزشهاي اخلاقي و منافع فردياش گير ميكند و البته نكتهاي كه بيشتر مردم و منتقدان آن را به عنوان نكته مثبت فيلم پسنديدند، اين بود كه در نهايت قضاوتي بر اين آدمها در كار نبود. «ورود آقايان ممنوع» را ميتوان به عنوان يكي از معدود كمديهاي ايراني مطرح كرد كه شخصيتهايش همگي از طبقه متوسط جامعه هستند. مشكلاتشان هم نه معيشتي است و نه دغدغههاي بزرگ دارند كه البته ژانر فيلم هم چنين ويژگي را ميطلبد. «ورود آقايان ممنوع» يكي از سالمترين نگاهها را در سال گذشته به طبقه متوسط جامعه داشته: آدمهاي تحصيلكرده و متشخصي كه اشتباه ميكنند يا حتي عقايد
غلطي دارند اما نسبت به اصول خودشان پايبندند.
«سعادتآباد» مازيار ميري احتمالا بحثبرانگيزترين فيلم پرفروش سال گذشته درباره طبقه متوسط بود. جدا از ارزشهاي سينمايي فيلم، اين نكته پيش ميآمد كه چرا نگاه سازندگان به طبقه متوسط جامعه آنقدر بدبينانه بوده است؟در يك مهماني كه سه زوج از طبقه متوسط جامعه ولي با گرايشهاي مختلف حضور دارند، همه آنها دچار مشكلات اساسي اخلاقي و لغزشهاي بزرگي هستند كه از هم پنهان كردهاند. منتقداني كه «سعادتآباد» را نماينده طبقه متوسط جامعه ايراني ديده بودند، نسبت به آنچه آن را سياهنمايي فيلم ميدانستند، حسابي معترض بودند. درست است كه فيلمهاي اجتماعي قرار است
آينهاي باشند كه زشتيها و زيباييهاي جامعه را به صورت رئال به تماشاگر نشان دهند، اما باز هم اين نكته پيش ميآيد كه آيا طبقه متوسط ايراني آنقدر در معرض خطر است؟ حتي در فيلم سنتگرايي مانند «يه حبه قند» هم اخطاري به طبقه متوسط وجود دارد. تنها تفاوتش اينجاست كه اولا طبقه متوسط شهري «يه حبه قند» محدود به تهران نشده و ديگر اينكه ميركريمي توانسته با اضافه كردن رنگ و لعاب سنتهاي ايراني، كمي از زهر و تلخي چالشهاي شخصيتهايش بكاهد. دامادهاي خانواده هر كدام چيزي را از ديگر اعضاي خانواده مخفي ميكنند. پيداست كه زوجها در زندگيشان دچار مشكلات و درگيريهايي
هستند. دست آخر هم ميخواستند كسي از بيرون به دادشان برسد و آنها را از ورطهاي كه در آن قرار دارند، برهانند. اين نگاه فيلمسازان به طبقه متوسط ايراني بود. اين سكه روي ديگري هم دارد و آن هم اقبالي است كه مخاطبان(يعني همان طبقه متوسط) امسال به اين فيلمها نشان دادهاند. همه اين فيلمها فروشهاي ميلياردي داشتهاند و تماشاگرانشان هم، كم و بيش، از آنها راضي بودهاند. اين اقبال بين مردم به آن معنا نيست كه آنها زندگي خودشان(يا حداقل بخشي از زندگيشان) را در اين فيلمها ديدهاند؟ و اگر چنين باشد آيا طبقه متوسط جامعه ما در معرض اضمحلال است؟ آنچه كه مديركل اداره
نظارت و ارزشيابي، عليرضا سجادپور، در ابتداي سال از آن به عنوان سياهنمايي ياد كرد، حقيقتي است. مشكل اينجاست كه مسئولان فرهنگي كه بايد به كار تحقيقاتي و فرهنگسازي اعتقاد داشته باشند، بيشتر به برخورد حذفي معتقدند. حاشيههايي اطراف برخي فيلمها ايجاد ميكنند كه مانع از نقد و بررسي درست آنها ميشود. اكران سال 1390 فرصت بسيار مناسبي براي نگاه سينما به طبقه متوسط به دست ميدهد. طبقهاي كه سالها بود از بخش اصلي و مهم سينماي ايران حذف شده بودند. در عين حال بايد براي به تصوير كشيدن اين طبقه برنامهريزي درست و موثر داشت. اتفاقا طبقه متوسط جامعه ايراني از نظر
اعتقادي جايگاه بسيار محكمي دارد و اعتقادات و نقطهنظرهاي مذهبياش ميتواند در شرايط بحراني به دادش برسد. ميشود سينما نگاهي از اين منظر به طبقه متوسط داشته باشد كه چطور در برابر سختيها ميتوانند با استفاده از ابزارهاي خاص فرهنگي و مذهبي جامعه ايراني، خودشان را حفظ كنند و از پاي ننشينند. سينماي ايران حالا هم كه به طبقه متوسط پرداخته، نسبت به آن بيلطفي كرده. قطعا ميتوان به جامعه ايراني با اين همه استعداد و توانايي نگاه اميدوارانهتري داشت. نگاهي كه مثلا «ورود آقايان ممنوع» دارد: پذيرفتن ايرادات انساني هر طبقه و جامعهاي و تلاش براي رفع آنها.
جشنواره امسال كه نشان از يك اكران خوب براي طبقه متوسط نداشت و به جز يكي دو فيلم بقيه آثار كاملا با طبقه متوسط بيگانه بودند. حالا تجربه سال 90 را داريم و يك سال پيش رو كه آثاري براي طبقه متوسط جامعه ايراني بسازيم. آثاري كه هم آينه زندگي و اعتقاداتش باشد و هم در راه پيشرفت و تعالي به كمكش بيايد.