«خیانت» یا «سینما»؟ مسئله این است/ فستیوال روایت «خیانت» در جشنواره فیلم انقلاب!
نباید فراموش کرد که نمایش بیش از حد یک امر قبیح به مرور قبح کار را در عموم جامعه از بین برده و باعث گسترش فراگیر ناهنجاریهای اجتماعی میشود. همچنین این امر میتواند ناخودآگاه این باور را در اذهان عمومی به وجود آورد که موضوع خیانت در کشور زیاد شده و در نهایت باعث ترویج بیاعتمادی و بد بینی میان افراد جامعه شود.به راستی جذب مخاطب بیشتر و ایجاد تعلیق در داستان فیلمنامه تا این حد میتواند حائز اهمیت باشد که به خاطر آن منافع عمومی یک کشور و یک جامعه را به مخاطره بیاندازیم؟
کد خبر :
187578
سرویس فرهنگ و هنر «فردا»: سیامین جشنواره فیلم فجر در حالی به پایان راه خود رسید
که با نمایش فیلمهای متفاوت واکنشهای متعددی را برانگیخت. اما یکی از جنبههای این جشنواره که از دید منتقدان دور ماند و کمتر بدان پرداخته شد موضوع و سوژههای فیلمهای شرکت کننده در بخشهای مختلف این جشنواره بود. بیشک انتخاب سوژه مناسب و جذاب که در عین گیرایی بار معنایی و تاثیر اجتماعی درخوری نیز داشته باشد یکی از مهمترین بخشهای تولید یک فیلم است. با این وصف جا دارد که کارگردان و تهیهکننده فیلمنامههایی را انتخاب کنند که
با وضعیت و دغدغههای روز جامعه همخوانی داشته و یا جامعه را به سمت پیشرفت و ارتقای فرهنگ سوق دهد. اما رخدادی که در سیامین جشنواره فیلم فجر شاهد بودیم برتری محسوس سوژه خیانت در فیلمهای نمایش داده شده بود که خود این سوال را در ذهن مخاطب ایجاد میکند که تا چه اندازه خیانت مسئله روز جامعه ایران است؟ اصولا باید دید ضرورت انتخاب سوژههایی با مضمون خیانت در فیلمهای سینمای امروز کشور چه میتواند باشد؟ در جشنواره فیلم فجر امسال فیلمهای زیادی با مضمون خیانت نمایش داده شدند که از آن جمله میتوان به برف روی کاجها، من همسرش هستم، پل چوبی، زندگی خصوصی،
زندگی خصوصی آقا و خانم میم و دوباره با هم اشاره کرد. شاید یکی از دلایلی که سینماگران را ترغیب میکند تا به به مضامینی از این دست بپردازند جذابیت و گیرایی ذاتی این سوژهها برای مخاطب است. به عبارت دیگر اغلب انگیزههای اقتصاد و غم گیشه در انتخاب چنین سوژههایی موثر هستند اما نباید اجازه داد که این نگرش اقتصادی مسائل مهم دیگری چون تاثیر نهایی و پیام اجتماعی فیلم برای مخاطب را تحت تاثیر قرار دهد. تردیدی نیست که در جامعه اسلامی- ایرانی ما ضرورتهای پررنگ تری خود نمایی میکنند که پرداختن به آنها میتوان چراغ راهی برای عموم جامعه را فراهم کند. در روزگاری که
بیداری اسلامی کشورهای جهان را در بر گرفته و چشم بسیاری از ملتها به الگویی به نام ایران دوخته شده است به تصویر کشیدن بیش از اندازه «خیانت» در جامعهای اسلامی چه اثری میتواند داشته باشد؟ نباید فراموش کرد که نمایش بیش از حد یک امر قبیح به مرور قبح کار را در عموم جامعه از بین برده و باعث گسترش فراگیر ناهنجاریهای اجتماعی میشود. همچنین این امر میتواند ناخودآگاه این باور را در اذهان عمومی به وجود آورد که موضوع خیانت در کشور زیاد شده و در نهایت باعث ترویج بیاعتمادی و بد بینی میان افراد جامعه شود. به راستی جذب مخاطب بیشتر و ایجاد تعلیق در داستان فیلمنامه
تا این حد میتواند حائز اهمیت باشد که به خاطر آن منافع عمومی یک کشور و یک جامعه را به مخاطره بیاندازیم؟ اما نقش مسئولان وزارت ارشاد را نیز نباید در این زمینه فراموش کرد. چگونه است که معاونت سینمایی طی یک سال به تعهداد زیادی فیلمنامه با موضوع خیانت مجوز ساخت میدهد و خود متوجه تبعات منفی چنین عملی نمی شود؟ مگر وظیفه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی چیزی غیر از این است که بر اثرگذاری آثار فرهنگی و هنری بر جامعه نظارت داشته باشد و در صورت لزوم و تاثیر مخرب آثار بر سلامت اجتماعی واکنش مناسب نشان دهد؟ با این وصف باید پرسید که نظارت بر صدور مجوز ساخت در معاونت سینمایی
به چه میزان هدفمند و برنامه ریزی شده است؟ در پایان بد نیست که سینماگران کشور نیز بیش از گذشته دغدغه جامعه و کشور خویش را داشته باشند و مخاطبان خود را فدای مسائلی چون موفقیت در جشنوارههای بینالمللی نکنند. در غیر این صورت و با ادامه روند کنونی روزی فرا خواهد رسید که همگی با نگاهی نگران در جستجوی پاسخی برای این پرسش باشیم که به راستی چه کسی مسئول «خیانت» سینما به جامعه بوده است؟!