اگر من یاشمامدعی شویم که انتقاد از ما نقد نظام است،چه اتفاقی می افتد؟
در پی سخنان انتقادی دکتر عماد افروغ در برنامه پارک ملت ، حجت الاسلام والمسلمین علم الهدی در خطبه های نماز جمعه مشهد در حرم مطهر امام رضا (ع) با انتقاد از برنامه 'پارک ملت' صدا و سیما گفت: در این برنامه نقد نسبت به نظام صورت گرفته که این امر به هیچ عنوان درست نیست.
کد خبر :
184129
سایت بازتاب: در پی سخنان انتقادی دکتر عماد افروغ در برنامه پارک ملت ، حجت الاسلام والمسلمین علم الهدی در خطبه های نماز جمعه مشهد در حرم مطهر امام رضا (ع) با انتقاد از برنامه 'پارک ملت' صدا و سیما گفت: در این برنامه نقد نسبت به نظام صورت گرفته که این امر به هیچ عنوان درست نیست. حجت الاسلام والمسلمین رسول جعفریان، در یادداشتی در پاسخ امام جمعه مشهد آورده است: باید پرسید مقصود از نقد نظام چیست؟ و از نظر ایشان نظام حدش تا کجاست؟ بعد هم انتقاد کردن آیا به معنای مبارزه کردن با نظام است یا می تواند هدف آن اصلاح نظام باشد؟ مروری به تحولات سال 1367 ـ 1368 نشان می دهد که انتقادات زیادی متوجه اصولی از قانون اساسی شد و گفته شد که آن اصول کارآیی ندارد. به دنبال آن امام دستور دادند گروهی نشسته و قانون اساسی را اصلاح کنند. اکنون سوال این است: آیا انتقاد از قانون اساسی با هدف اصلاح آن، از نظر ایشان انتقاد از نظام است؟ در این صورت از نظر ایشان رفتار امام و اطرافیان که قانون اساسی را اصلاح کردند، درست است یا خیر؟ اگر از اصل نظارت شورای نگهبان بر انتخابات انتقاد شد که چنین چیزی وظیفه شورای نگهبان نیست، و مثلا بهتر است در
قانون اساسی آینده، این نقش تنها در جهت هدایت امور دینی و حقوقی مصوبات دولت باشد، و نهاد دیگری برای نظارت بر انتخابات درست شود، آیا این انتقاد از نظام است؟ روشن است که ولایت فقیه رکن نظام و قوام بخش اصلی جمهوری اسلامی است؛ اما حتی نسبت به اصول اصلی قانون اساسی، که مهم ترین آنها در نظام جمهوری اصل ولایت فقیه است، آیا اگر فقیهی، حتی از فقهای برجسته، صرفا در درس خود این بحث را مطرح کند و دیدگاهی متفاوت داشته باشد، باز ایشان آن را انتقاد از نظام می داند؟ اگر چنین است باید بسیاری از بحث های فقهی در حول و حوش آنچه مربوط به اساس نظام است، صرف نظر کرد و همیشه درجا زد. (البته این بحث ها محمل و جایگاه خود را می طلبد و جای این گونه بحث های تخصصی شاید شبکه اول سیما نباشد. اما تا جایی که من دقت کردم، آقای افروغ هم از قضا دفاع قاطعی از حکومت فقهی کرده بود.) باز هم باید پرسید: نظام تا کجاست؟ مگر زمانی که فقهای ما در مشروطه، نظام مشروطه را پذیرفتند و دینی دانستند، و ولایت فقیه به این معنا را نپذیرفتند، همه منحرف بودند؟ از کجا معلوم که روزی تجربه دیگری جای جمهوری مطرح شود و بتوان آن را با فقه اسلامی منطبق کرد و تجربه
دیگری را مثلا صد سال دیگر رقم زد، در این صورت، ما نباید هیچ بحثی در این باره داشته باشیم؟ در باره نقش مجلس هم همین طور. اگر گفته شود که اکنون لازم است یک مجلس سنا هم از پیران تجربه دیده در این نظام پدید آورد که در کنار مجلس شورای اسلامی، نقش نظارتی و قانونی داشته باشد، آیا این به معنای این است که ما از اصل نظام انتقاد کرده ایم؟ جالب آن که همین چند وقت پیش رهبر انقلاب در جمع دانشجویان در کرمانشاه، برای این که ظرفیت تغییر و اصلاح نظام را نشان بدهند، موضوع امکان نظام پارلمانی به جای نظام ریاستی را مطرح کردند، اما با کمال تعجب کسانی چون آقای علم الهدی به جای پیروی از این نگاه رهبری، رسما سخنانی می گویند که می توان از آنها ممنوعیت نقد را برداشت کرد. مهم این است که مفهوم انتقاد از نظام روشن شود، تا معلوم شود چه می خواهیم بکنیم. اگر کسی مثل بنده یا آقای علم الهدی مدعی شد که انتقاد از من هم انتقاد از نظام است، در آن وقت باید چه کنیم؟