ادعای عجيب جوان کيف قاپ پس از سرقت
تحقيقات از جواني که پول درمان يک بيمار سرطاني را از دختري جوان دزديده بود نشان داد او براي ازدواج با دختر جوان دست به سرقت زده است.
خراسان: چندي قبل يکي از کسبه خياباني در شرق تهران، در تماس با پليس از سرقت کيف دختري جوان و مجروح شدن وي خبر داد. او گفت دو جوان موتورسوار کيف دختري را که از عرض خيابان عبور مي کرد قاپيده و او را چند متر روي زمين کشيده اند. زماني که ماموران به محل حادثه رفتند دختر جوان به دليل شدت جراحات وارده به بيمارستان منتقل شده بود اما اظهارات شاهدان اين سرقت اولين سرنخ ها را در اختيار پليس گذاشت. چند رهگذر توانسته بودند شماره پلاک موتورسيکلت سارقان را يادداشت کنند و همين موضوع ماموران را اميدوار کرد تا هرچه سريع تر سارقان را به دام بيندازند. چند روز بعد با مرخص شدن دختر مالباخته از بيمارستان او نزد ماموران رفت و جزئيات بيشتري از اين سرقت را تشريح کرد. او گفت روز حادثه مبلغ ۴ ميليون تومان پول از بانک گرفته بودم تا با آن براي مادرم که به بيماري سرطان مبتلاست دارو بخرم. خيلي عجله داشتم و مي خواستم زودتر خودم را به بيمارستان برسانم که ناگهان سارقان از پشت به من نزديک شدند و کيف دستي ام را کشيدند. لحظات سختي بود. بايد از پول درمان مادرم محافظت مي کردم. به همين دليل بند کيفم را محکم گرفتم و همين موضوع باعث شد سارقان من را چند متر روي زمين بکشند و در نهايت پول ها را سرقت کنند. در پي اظهارات شاکي تحقيقات پليس براي به دام انداختن سارقان آغاز شد. ماموران با تحقيق درباره شماره پلاک موتورسيکلت تبهکاران پي بردند موتورسيکلت متعلق به جواني به نام بهروز است. به اين ترتيب مخفيگاهش شناسايي و وي دستگير شد. اين جوان نيز ترجيح داد مثل همه تبهکاران اتهامش را انکار کند اما وقتي تحت بازجويي هاي فني- پليسي قرار گرفت به ده ها فقره کيف قاپي با همدستي جواني به نام اصغر اقرار کرد. او گفت من و همدستم سوار موتورسيکلت در خيابان ها پرسه مي زديم و کيف زنان و دختران را مي قاپيديم. اين اظهارات پايان کار نبود چرا که وقتي بهروز در برابر دختر جوان قرار گرفت حرف هاي عجيبي زد. در شرايطي که شاکي ادعا مي کرد پيش از سرقت، جوان کيف قاپ را نديده است بهروز گفت چون به دخترجوان علاقه داشته کيف او را سرقت کرده است. وي در اين باره گفت: مدتي قبل او را در بانک ديدم و به وي علاقه مند شدم اما دنبال راهي بودم تا شماره تلفن و آدرسش را پيدا کنم. مدتي از اين ماجرا گذشت تا اين که روز حادثه وقتي دختر جوان را در خيابان ديدم تصميم گرفتم کيف دستي اش را بدزدم تا از اين طريق شماره تلفن و آدرس او را به دست بياورم و به خواستگاري اش بروم. بعد از اين که کيف را سرقت کردم و پول زيادي به دست آوردم مي خواستم با دختر مورد علاقه ام تماس بگيرم و با او قرار بگذارم اما چند روز بعد دستگير شدم. به دنبال اظهارات اين متهم همدست او نيز دستگير شد و هر دو، روز چهارشنبه هفته گذشته در مجتمع قضايي بعثت به اتهام ده ها فقره کيف قاپي مورد محاکمه قرار گرفتند و قرار است قاضي پرونده به زودي در اين باره تصميم گيري کند.