شگرد دختر فریبکار برای دزدی
دختر جوانی که با شگرد بیهوشی اقدام به دزدی از طعمههای خود میکرد، پس از 10 ماه استفاده از این شگرد به دام گارآگاهان پلیس افتاد
فارس: در روز 4 دیماه سال جاری مرد میانسالی با مرکز فوریتهای پلیسی 110 تماس گرفت و اعلام کرد که از منزلش واقع در خیابان بنیهاشم سرقت شده است. با حضور ماموران کلانتری 120 سید خندان در آدرس اعلامی، شاکی گفت:دختری جوان پس از آنکه به بهانه ای خاص وارد منزلم شد با آب میوه مسموم و بیهوشم کرد. وی بعد از سرقت اشیاء قیمتی منزل متواری شده است. با تشکیل پرونده مقدماتی در کلانتری، با دستور بازپرس شعبه ششم دادسرای جنایی تهران پرونده جهت رسیدگی تخصصی به پایگاه چهارم پلیس آگاهی تهران بزرگ ارجاع شد. شاکی در تشریح موضوع به افسر پرونده گفت: غروب یک روز هفته گذشته در حالی که بعد از اتمام کار روزانه از محل کارم به سمت منزل حرکت کردم، در محدوده تهرانسر یک دختر را که سراسیمه جلوی ماشین من را گرفته بود سوار خودرو کردم. این دختر جوان در حالی که گریه میکرد به من گفت که کیف قاپهای موتورسوار کیفش را سرقت کرده و هیچ پولی برایش باقی نمانده است. وی ادامه داد: این دختر از من خواست تا وی را به مسیری برسانم. با توجه به این که ظاهر دختر بسیار شیک و از خانواده پولدار نشان میداد، بدون این که به گفتههایش شک کنم او را سوار کردم. دختر جوان را به سمت شمال غرب تهران بردم و در مقابل کوچهای از خیابانهای شهرک قدس که میگفت منزل ما در این کوچه است پیاده کردم. این فرد گفت: وی قبل از پیاده شدن خیلی با ادب و احترام از من خواهش کرد تا برای تشکر از من توسط خانوادهاش ، شماره تلفنم را به او بدهم. با اسرار شماره را از من گرفت. وی بیان داشت: این دختر امروز ظهر با من تماس گرفت و گفت میخواهد با خانواده برای تشکر به خانه ما بیاید. مجدداً با اسرار او برای عصر قرار گذاشتیم. این دختر تنها آمد و گفت برای خانوادهاش کاری پیش آمده است. من که تنها در خانه بودم برای وی آب میوه آوردم . برای لحظهای از محل پذیرایی برخواستم تا از آشپزخانه چیزی بردارم. در فاصله زمانی رفت و برگشتم دختر آب میوه خود را خورد و من هم آب میوهام را خوردم. بعد از مصرف آبمیوه بلافاصله سرم گیج رفت و هیچ چیز نفهمیدم. وقتی که به هوش آمدم فهمیدم تمام این داستانها نقشه برای سرقت از منزلم بوده است. با اظهارات شاکی، تحقیقات کارآگاهان در خصوص شناسایی و دستگیری متهم ناشناس آغاز شد. با راهنمایی این مرد میانسال کارآگاهان از طریق چهرهنگاری، چهره فرضی از این دختر ناشناس تهیه کردند. در تاریخ 6 دیماه از طریق شعبهای از یک بانک دولتی در خیابان پاسداران اعلام شد پسر جوانی دو فقره چک سرقتی را به بانک آورده است. با حضور مأموران گشت کلانتری 120 سید خندان در محل این جوان به نام رضا 27 ساله دستگیر و به کلانتری منتقل شد. در بررسیهای اولیه مشخص شد چکها متعلق به مالباخته میانسال پرونده دو روز قبل است. با انتقال این جوان به پایگاه چهارم وی به افسر پرونده گفت: من این چکها را سرقت نکردهام و از سرقت آنها اطلاعی ندارم. وی با بیان اینکه مجرد است اظهار داشت: چند سال قبل و پس از اتمام خدمت سربازی برای کار از شهرمان در شمال به تهران آمدم و در یک کافیشاپ در خیابان پاسداران کارم را آغاز کردم. مدتی است که با دختری که هر چند وقت یک بار به آنجا میآید آشنا شدم. وی امروز دو فقره چک به من داد تا از بانک برایش نقد کنم. من هم وقتی که به بانک رفتم توسط پلیس دستگیر شدم. کارآگاهان در پیاثبات صحت اظهارات متهم دستگیر شده، این دختر را به نام زهرا 22 ساله که برای گرفتن مبلغ چک آمده بود، در محل کافیشاپ در خیابان پاسداران شناسایی و دستگیر کردند. با توجه به مشخصات دختر سارق از منزل مالباخته در خیابان بنیهاشم، مالباخته به پایگاه چهارم دعوت و دختر دستگیر شده به عنوان کسی که با آب میوه مسموم، از منزل شاکی سرقت کرده بود توسط این مالباخته شناسایی شد. این دختر 22 ساله که دارای یک بار سابقه سرقت و دستگیری توسط پلیس آگاهی پایتخت است، در مقابل افسر پرونده اعتراف کرد: چند سال قبل و بعد از دوستیهای خیابانی با پسرهای جوان و درگیریهای متوالی با خانواده از خانه فرار کرده و در حالی که دختر نوجوانی بودم ابتدا به دنبال کار و اجاره خانهای مجردی بودم تا به نوعی مستقل باشم و کار کنم و آیندهای برای خودم درست کنم، اما خیلی زود و پس از آشنایی با یک پسر جوان، از طریق او در دام پسرهای جوان که همه نوع خلاف میکردند، گرفتار شدم. وی بیان داشت: یک بار به اتهام سرقت دستگیر شدم و به زندان افتادم اما بعد از چند ماه آزاد شدم . این بار با پیشنهاد یک نفر که تازه با او آشناشده بودم برای پیداکردن کار به کشور مالزی رفتم. یکی دو سالی در آنجا بودم تا اینکه فروردین ماه امسال به ایران برگشتم. در طول این مدت با پسری به نام سیاوش آشنا شدم و خانهای اجاره کردم. این متهم گفت: به پیشنهاد سیاوش، با نقشهای از پیش طراحی شده و با ظاهری بسیار شیک و مرتب، در برخی از نقاط شهر در مقابل خودروهای گرانتقیمت قرار میگرفتم و با اعلام این که کیفم توسط سارقان موتورسوار سرقت شده است، از وی میخواستم مرا تا جایی برساند. در طول مسیر راننده مرا به سمت منزلمان که معمولاً یکی از مناطق بالای شهر را بود، می برد و در مقابل کوچهای پیاده میشدم. وی بیان داشت: موقع پیاده شدن از راننده میخواستم تا برای تشکر از وی، تلفنی از خود به من بدهد. با این شگرد شماره تلفن راننده را میگرفتم تا روزهای بعد برای سرقت از منزلش با او در منزلش قرار میگذاشتم. این دختر جوان بیان داشت: بعضی دیگر از رانندهها علاقهمند بودند تا با من دوست شوند. با این افراد راحتتر قرار میگذاشتم. بعد از این که با ماده بیهوشی در آب میوه، او را بیهوش میکردم با سیاوش تماس میگرفتم و او را به همراه یکی دو نفر دیگر از دوستانش که در همان نزدیکی بودند، به داخل منزل راهنمایی و پس از سرقت اشیای قیمتی از آنجا فرار میکردیم. با شناسایی 3 مالباخته دیگر و حضور آنان در پایگاه چهارم و شناسایی دختر دستگیر شده، تعداد مالباختگان تاکنون به چهار نفر رسیده است؛ تلاش کارآگاهان برای شناسایی سایر مالباختگان ادامه دارد. سرهنگ رضا مؤذن، رئیس پایگاه چهارم پلیس آگاهی تهران بزرگ، در توضیح این خبر گفت: این دختر پس از بازگشت به کشور حدود 10 ماه است که مبادرت به سرقت از این نوع کرده است و احتمال دارد شیوههای دیگری را نیز در سوابق اتهامی خود داشته باشد. آن چه که در پروندههای پلیسی برای همکارانم و همچنین دستگاه قضایی اهمیت دارد حفظ آبروی افراد است. لذا مالباختگان احتمالی بدون هرگونه نگرانی از آبروی خود چنانچه با این شیوه از آنها سرقت شده است میتوانند، جهت پیگیری موضوع یا تشکیل پرونده به پایگاه چهارم پلیس آگاهی تهران بزرگ واقع در سیدخندان ـ خیابان ابوذر غفاری یا شعبه ششم بازپرسی دادسرای جنایی تهران مراجعه کنند. سرهنگ مؤذن گفت: انتشار این گونه پروندهها هرگز مجوزی برای کمک نکردن به هم نوعان و افراد نیازمند نیست. آنچه که عقل حکم میکند این که در کمک به دیگران باید هوشیاری لازم را حفظ کرده و کسانی که از حس نوع دوستی افراد سوء استفاده میکنند با نیازمندان واقعی چندان مشکل نباشد. مرز بین کمک به دیگران با بیاحتیاطی و یا احیاناً خطای احتمالی از سوی فرد، همواره مشخص و روشن است و شاید نیازی به توصیه نداشته باشد و تقریباً افراد جامعه از این مرزها آگاهی کافی دارند.