راز جنايت با كمك شاهد كشف شد

تنها سرنخ ما پلاك ماشين بود كه سالم مانده ‌بود. وقتي پلاك را استعلام كرديم متوجه شديم كه پرايد يك تاكسي بوده و از طريق شماره ماشين، آدرس و شماره تلفن صاحب آن را به دست آورديم.

کد خبر : 183410

افکار به نقل از حوادث: من به عنوان بازپرس كشيك قتل به همراه ماموران اداره آگاهي به محل رفتيم. جسد و ماشين بشدت سوخته بودند و قابل شناسايي نبودند. تنها سرنخ ما پلاك ماشين بود كه سالم مانده ‌بود. وقتي پلاك را استعلام كرديم متوجه شديم كه پرايد يك تاكسي بوده و از طريق شماره ماشين، آدرس و شماره تلفن صاحب آن را به دست آورديم. خلاصه اين‌كه وقتي من شماره تلفن را پيدا كردم با همان تلفن كشيك قتل با شماره تماس گرفتم. خانمي جواب داد و گفت كه مستاجر است و تازه آمده. من خودم را معرفي نكردم و گفتم كه تصادفي اتفاق افتاده و راننده اين ماشين بايد هرچه سريع‌تر عمل شود و به رضايت عمل نياز دارد و بايد خانواده او شناسايي شوند و اگر مي‌تواند كمك كند. او هم گفت كه دختر راننده دوستش است و سعي مي‌كند او را پيدا كند. چند دقيقه بعد ديدم كه تلفن كشيك زنگ زد و دختري جوان پشت خط بود. وي گفت كه راننده ماشين پدر اوست. من هم گفتم پدرت تصادف كرده و بايد به كلانتري بيايي. چند دقيقه بعد دختر جوان آمد و من او را مورد تحقيق قرار دادم و از او در مورد پدر و مادرش پرسيدم. دختر جوان گفت كه پدر و مادرش از هم جدا شده‌اند و آنهاسه خواهر هستند كه با پدرشان زندگي مي‌كردند و از مادرشان خبر ندارند. بعد كم‌كم به او گفتم كه پدرش فوت كرده ‌است. دخترك خيلي ناراحت شد و خيلي شيون كرد. من بعد از چند دقيقه كه با اين دختر صحبت كردم سر صحنه برگشتم. ماموران هنوز در حال جمع‌‌آوري مدارك بودند. مرد جواني آن اطراف بود كه به من نزديك شد و گفت من در زماني كه ماشين آتش گرفت اينجا بودم و به ماموران خبر دادم، اما نديدم چه كسي اين‌كار را كرد البته يك ماشين پژو ديدم كه يادم نيست سبز بود يا مشكي سه جوان از داخل آن پياده شدند و سمت پرايد رفتند و بعد ماشين آتش گرفت. اين اطلاعات چندان به درد ما نمي‌خورد، اما به هر حال آن را يادداشت كردم و دوباره براي بازجويي سراغ دختر مقتول رفتم. او گفت كه پدرش قرار بود براي اجاره خانه به يك بنگاه برود. بنگاه را به ما نشان داد. من وارد بنگاه شدم مردي جوان آنجا بود. اول خودمان را معرفي نكرديم و در مورد راننده تاكسي از او پرسيديم. جوابي نداد. در اين هنگام يكدفعه اسلحه يكي از همكاران را ديد و خيلي ترسيد. مجبور شديم خودمان را معرفي كنيم. وي گفت راننده تاكسي را مي‌شناخته. او آمده‌ و وديعه‌اي كه داده‌ بود را گرفته ‌است. مرد جوان مدعي بود راننده با برادرش آمده ‌است. من از او رسيد دريافت پول از سوي راننده را خواستم. گفت كه ندارد. اين در حالي بود كه دختر مقتول هم به ما گفت كه با عمويش هيچ ‌رابطه ندارند و پدرش سال‌هاست كه با او صحبت نمي‌كند. بنابراين مرد راننده نمي‌توانست با برادرش به محل رفته ‌باشد. به پسر جوان گفتم رسيد را چه كردي؟ گفت پاره كردم و در سطل آشغال ريختم. ماموران سطل زباله را به دقت بررسي كردند؛ نه تكه‌اي از كاغذ آنجا بود و نه چيز ديگري. بيرون بنگاه ايستاده ‌بودم و داشتم اطراف را بررسي مي‌كردم كه چشمم به يك پژو افتاد. رنگش يشمي و تيره بود از پسرجوان پرسيدم اين ماشين متعلق به كيست گفت متعلق به پدرم است و گاهي هم من سوار مي‌شوم. ياد جمله مرد شاهد افتادم و پرسش‌هاي زيادي از مرد جوان كردم. گفتم كجا بوده و تلفن همراهش كجاست؟ گفت سه‌بار خانه نامزدش رفته و تلفنش را آنجا جا گذاشته ‌است. او را به كلانتري منتقل كرديم و از نامزدش توضيحاتي خواستيم. دختر جوان گفت كه نامزدش يك‌بار به خانه پدري او رفته و تلفن همراهش هم در خانه او نيست. اين دروغگويي‌ها و تناقض‌گويي‌ها اين ظن را برانگيخت كه مرد جوان در قتل راننده تاكسي نقش دارد. بنابراين پژو را به دقت بررسي كرديم و متوجه شديم كه يك چوب‌سوخته و مقداري بنزين كه در گالن آن باز است در ماشين پژو است. هيچ راهي بجز اعتراف نبود. مرد جوان به قتل راننده اعتراف كرد، اما بازهم دروغ گفت. او همه چيز را موبه‌مو توضيح داد و گفت با دو دوستش دست به اين كار زده‌ است اما مدعي شد كه مرد راننده به نامزد او نظر داشته و به همين خاطر هم دست به قتل زده است. بررسي‌هاي ما نشان داد كه اين حرف دروغ است و دوباره او را استنطاق كرديم و متوجه شديم كه قتل به خاطر پول وديعه بوده ‌است و پسر جوان براي اين‌كه سه ـدو ميليون تومان وديعه را از مرد راننده به سرقت ببرد او را به قتل رسانده تا پول را پس ندهد. اين پرونده كشف و مشخص شد كه انگيزه سرقت در آن نقش داشته اما نكته جالب براي من اين بود كه يك جمله شاهد كه بسيار هم گنگ بود و در ظاهر نمي‌توانست كمكي بكند توانست سرنخي باشد تا به قاتل برسيم. محمدحسين‌ شهرياري‌ - بازپرس دادسراي جنايي تهران

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: