مرزبندی دقیق و راهبردی قاطبه اعضای جبهه متحد با آقای هاشمی رفسنجانی بین و آشکار است و نیازی نیست در باب آن سخنی گفته شود . مرزبندی ای که سالیان سال است که دوام و بقا داشته است. درست برعکس برخی از جبهه پایداری که مجیز گویی آنها درباره آقای هاشمی و فعالیت در دولت ایشان از یاد نرفته است . اگر این نکته را برخی فراموش کرده اند امکان یادآوری و مرور خاطرات گذشته وجود دارد....فتنه 88 اگر برای هیچ کس اصطلاحا آبی نداشت برای این کاسبین ظاهرا نانی داشته است که هر گاه به در بسته می خورند، به سراغ آن می روند.
کد خبر :
181913
سرویس سیاسی «فردا»:
هر چه به انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی در تاریخ 12 اسفند ماه نزدیک می شویم، تحلیل ها و گمانه هایی که ایجاد جبهه پایداری را یکی از پازل های انتخاباتی جریان حامی دولت می دانستند، قوی تر می شود و شواهد و قرائن تایید آن آشکار تر.
در جدیدترین نمونه از این نشانه ها، هفته نامه 9 دی در شماره اخیر خود لیستی از نامزدهای به زعم خود جبهه متحد اصول گرایان در تهران را منتشر کرده که با واکنش و تکذیب علیرضا زاکانی رئیس ستاد انتخاباتی جبهه متحد اصول گرایان مواجه شده است. اما نکته مهمتر در شماره جدید این نشریه، یادداشتی به قلم حمید رسایی است با تیتر « «آیت الله مصباح چگونه هاشمی رفسنجانی را مات کرد؟». رسایی در این یادداشت سعی نموده این گونه القا کند که جبهه متحد اصول گرایان دست پخت هاشمی رفسنجانی!! و حاصل نفوذ و برنامه های خاص او برای پیش بردن
اهداف خود است. این نماینده حامی دولت در مجلس ادعا کرده که هاشمی در این بازی انتخاباتی قصد به چالش کشیدن نظام و امتیاز گرفتن برای فتنه گران از حاکمیت را بوسیله اصول گرایان داشته است! به ادعای رسایی اما حضور پررنگ آیت الله مصباح و اقدام به تشکیل و حمایت قاطع از جبهه پایداری همه برنامه های انتخاباتی هاشمی را بر هم زده است. در حقیقت این عضو جبهه پایداری سعی بر این داشته تا جبهه متحد اصول گرایان با محوریت هاشمی رفسنجانی را یک طرف انتخابات بداند و جبهه پایداری با محوریت و لیدری آیت الله مصباح یزدی را نیز طرف دیگر رقابت انتخاباتی پیش رو. در این صورت آنچه القا می شود
یک فضای رقابتی دو قطبی است که یک طرف آن هاشمی رفسنجانی است و سر دیگر آن آیت الله مصباح یزدی. نتیجه مترتب بر این فرض و ادعای باطل هم این خواهد بود که جبهه متحد اصول گرایان بازیچه دست هاشمی رفسنجانی و برنامه های انتخاباتی او خواهند بود و در این میان شخصیت های کلیدی همچون آیت الله مهدوی کنی و آیت الله محمد یزدی نقش آفرینی محوری نداشته و تابع بازی هاشمی رفسنجانی بوده اند. باطل بودن این ادعا آنقدر بین و آشکار است که نیاز چندانی به توضیح و تشریح ندارد. اما آنچه در خور تامل است کلیت این فرض و ادعا است که چیزی نیست جز بازی نخ نما شده، اجریان انحرافی که همواره میل به دو
قطبی کردن فضای سیاسی- اجتماعی کشور و بخصوص فضای انتخابات دارند. مهمترین ویژگی فضای دوقطبی، سیاه و سفید دیدن قضایا است و در چنین شرایطی جریان ها و چهره هایی که به لحاظ ایجابی کارنامه مثبت و برنامه قابل عرضه ای ندارند، سوار بر موج سیاه و سفید می شوند و هجو و تخریب و تهمت زنی به رقیب را پیشه می کنند. در چنین فضایی اولین و بدیهی ترین آموزه های دینی و اخلاقی و قانونی هم نادیده گرفته می شود و طرف ضعیف فاقد برنامه، به جای معرفی خود به سمت جذابیت های کاذب روی می آورد و سعی می کند با تخریب، دروغ و تهمت به رقیب و برجسته کردن همین
تخریب ها و دروغ ها در رسانه های خود، اذهان افکار عمومی را از نداشته های خود دور کند. این جریان ها که کالا و مطاع ارزش مندی برای عرضه ندارند و اتفاقا کارنامه درخشان و رضایت بخشی هم از خود به جای نگذاشته اند، تلاش می کنند تا شور و هیجان انتخاباتی بر عقلانیت و شعور غلبه نماید و در این فضای احساسی و فاقد شعور افکار عمومی را علیه طرف مقابل بسیج کنند. یعنی اتخاذ یک رویکرد کاملا سلبی به جای رویکرد ایجابی. این جریان در شرایطی که بعد از چند ماه فعالیت و تحرک انتخاباتی و تلاش برای القای تفاوت و مرزبندی با جریان حامی احمدی نژاد و معرفی خود به عنوان یک جریان فکری و تاثیر
گذار مدافع نظام و واجد برنامه های کاربردی، نتوانسته اند توجهات و نظر مساعد افکار عمومی را به خود جلب کنند، دوباره به همان حربه سابق پناه برده اند. در حقیقت دست یازیدن به تجربه تکراری دو قطبی کردن فضای انتخابات و نسبت دادن جبهه متحد اصول گرا به هاشمی رفسنجانی، حاصل ناکامی های چند ماهه این جریان سیاسی در جلب نظر افکار عمومی است. از سوی دیگر، آیت الله مصباح بارها به صراحت تاکید کرده که محور و لیدر جبهه پایداری نیست و هیچ گاه خود را در مقابل محوریت جامعتین قرار نداده است. بنابر این اگر در این بازی کسی ، کسی را مات کرده باشد، این مردم هستند که تندروی ها و سهم خواهی
های برخی جریان های سیاسی خاص را مات کرده اند. با این وصف راز علاقه و توجه بیش از حد این طیف از نیروهای سیاسی به فتنه و مسایل مربوط به آن حال بیش از پیش آشکار تر می شود. فتنه 88 اگر برای هیچ کس اصطلاحا آبی نداشت برای این کاسبین ظاهرا نانی داشته است که هر گاه به در بسته می خورند، به سراغ آن می روند. از دیگر سو باید گفت مرزبندی دقیق و راهبردی قاطبه اعضای جبهه متحد با آقای هاشمی رفسنجانی بین و آشکار است و نیازی نیست در باب آن سخنی گفته شود . مرزبندی ای که سالیان سال است که دوام و بقا داشته است. درست برعکس برخی از جبهه پایداری که مجیز گویی آنها درباره آقای هاشمی و فعالیت
در دولت ایشان از یاد نرفته است . اگر این نکته را برخی فراموش کرده اند امکان یادآوری و مرور خاطرات گذشته وجود دارد.