انتقامگیری از باجناق به روش شیشهای
دعوای دو خواهر بهانهای شد تا باجناقها به جان هم بیفتند و كینهجویی عجیبی رقم بخورد.
ایران: دعوای دو خواهر بهانهای شد تا باجناقها به جان هم بیفتند و كینهجویی عجیبی رقم بخورد. مردی هراسان به كمپ معتادان رفت و ادعا كرد باجناقش شیشهای بوده و خانوادهاش در خطر هستند. ساعت 10 شب 19 آذرماه سالجاری، فریادهای یك مرد جوان در یكی از محلههای باقرشهر تهران همسایهها را به كوچه كشاند و آنان با تعجب دیدند كه 2 مرد در حال ربودن همسایهشان هستند و میخواهند وی را گروگان بگیرند. همسایهها خیلی زود آدمربایان را حلقه كردند و 2 مرد عصبانی كه ناكام مانده بودند از ترس سوار پرایدشان شدند و با سرعت زیادی محاصره را شكستند و گریختند. با اطلاع مردم تیمی از كلانتری 175خودرا به محل حادثه رساندند و تحقیقات خود را آغاز كردند. مرد گروگان كه محبوب نام دارد و بسیار حیرتزده بود به پلیس گفت: «در حال استراحت بودم كه زنگ خانهمان خورد و مردی از پشت آیفون گفت كاری خصوصی با من دارد، با همان لباس خانگی پایین رفتم كه ناگهان یك مردکه جلوی در ایستاده بود یقهام را گرفت و مرا از خانه بیرون كشید و مرد دیگری از پشت بغلم كرد ، آنها میخواستند مرا به زور سوار خودرویشان كنند ولی مقاومت كردم و میپرسیدم كه چه كار میكنید. آنها در جواب گفتند كه من معتاد به شیشه هستم و میخواهند مرا برای ترك به كمپ ببرند. هر چقدر گفتم من معتاد نیستم و رهایم كنید، نمیپذیرفتند. به ناچار فریاد زدم و كمك خواستم و همسایهها را خبر كردم تا نجاتم دادند.» با ادعاهای این مرد و تحقیقات پلیس پرونده برای رسیدگی تخصصی در اختیار پایگاه نهم پلیس آگاهی قرار گرفت و كارآگاهان در آغاز تجسسهایشان با ردیابی شماره پلاك آدمربایان كه توسط نجاتیافته به دست آمده بود موفق شدند صاحب آن را شناسایی كنند. با بازداشت صاحب خودرو، وی ابتدا ادعا كرد به اشتباه دستگیر شده و آن شب در خانهاش بوده ولی هنگامی كه با «محبوب» روبهرو شد دیگر نتوانست حقیقت را كتمان كند و به كارآگاهان گفت: «آن شب از كمپ ترك اعتیاد از آژانس خودرویی خواستند و من به كمپ رفتم و یكی از مسئولان كمپ گفت كه میخواهیم برویم باقرشهر و یك مرد معتاد به شیشه را برای مداوا به اینجا بیاوریم. وقتی جلوی در خانه این مرد رسیدیم، مسئول كمپ همراه یكی از دوستانش از خودرو پیاده شدند و میخواستند وی را به زور سوار خودروی من كنند و به كمپ ببرند كه با داد و فریادهای مرد صاحبخانه همسایهها به كمك وی آمدند و ما هم به كمپ برگشتیم.» با ادعاهای راننده، كارآگاهان به كمپ رفتند و مردانی را كه چند شب پیش در آدمربایی شركت داشتند دستگیر كردند كه مسئول كمپ به نام «داود» در تحقیقات گفت كه آن شب مردی هراسان به كمپ ما آمد و گفت كه باجناقش شیشهای است و همسر و بچهاش را مورد آزار و اذیت قرار داده است و از ما درخواست كمك كرد كه برای آوردن وی به كمپ كمكش كنیم. ابتدا قبول نكردم و گفتم كه باید یكی از اعضای درجه یك مرد معتاد به ما اجازه بدهد كه وی نیز در جواب گفت: «از سوی همسر مرد معتاد آمده است.» وی در ادامه افزود: «با اصرارهای زیاد این مرد كه «رضا» نام دارد به باقرشهر رفتیم و «محبوب» را صدا كردیم و خواستیم سوار خودرو كنیم و ببریم كه داد و فریاد كرد. ابتدا فكر كردیم در توهم است ولی هنگامی كه مردم برای كمك آمدند ناگزیر رهایش كردیم و فرار كردیم. وقتی سوار خودرو شدیم دیدم خبری از آن مرد نیست. تماس گرفتم كه كجایی كه وی نیز ادعا كرد نمیخواسته باجناقش وی را ببیند.» با اعترافات این مرد كارآگاهان با كمك مرد نجاتیافته موفق شدند باجناق مرموز را دستگیر كنند. باجناق مرموز كه «رضا» و 32 ساله است هنگامی كه مردان كمپی را در پایگاه نهم دید در بازجوییها به كارآگاهان گفت: «از چندی پیش همسرانمان با یكدیگر مشكل داشتند و این مشكلات به من و محبوب نیز سرایت كرد و با یكدیگر درگیری لفظی پیدا كردیم و اختلافاتمان بالا كشید تا اینكه تصمیم گرفتم با ادعای شیشهای بودن «محبوب» وی را یك ماه داخل كمپ ترك اعتیاد نگه دارم كه حسابی ادب شود و آن شب به كمپ رفتم و با خواهش و التماس از مسئولان كمپ ترك اعتیاد خواستم تا كمكم كنند.» این باجناق كینهجو گفت كه میدانستم «محبوب» اعتیاد ندارد، میخواستم مدتی آنجا بماند و دلم آرام بگیرد. دو خواهر ما را اذیت میكردند و این سناریو را راه انداختند ...