سالی که چین سقوط خواهد کرد

امروزه، تغییرات اجتماعی در چین رو به افزایش است. مشکل حزب حاکم این کشور در حال حاضر این است که با وجود آنکه مردم چین به طور کلی اهداف انقلابی ندارند، اقدامات آنها در اختلالات اجتماعی می تواند مفاهیم انقلابی داشته باشد زیرا این وقایع در زمان فوق العاده حساسی اتفاق می افتند.

کد خبر : 179833

فرارو: گوردون چانگ، وکیل و نویسنده سرشناس چینی در میانه سال 2001 میلادی در کتاب خود با عنوان «سقوط آتی چین» پیش بینی کرده بود حزب کمونیست طی یک دهه آتی از قدرت ساقط خواهد شد. وی طی مقاله ای در فارن پالسی اعتراف می کند که پیش بینی سقوط چین در سال 2011 اشتباه بوده اما با ذکر دلایلی این پیش بینی را تنها یک سال به تعویق می اندازد. گوردون چانگ در این مقاله می نویسد: یکی از مهمترین دلایل عدم سقوط حزب کمونیست چین در سال 2011 تغییراتی است که ورود این کشور به سازمان تجارت جهانی می توانست ایجاد کند. یک دهه گذشته است؛ حزب کمونیست هنوز بر سر قدرت است اما گمان نکنید که از پیش بینی خود عقب نشینی می کنم. چرا چین توانست نجات پیدا کند؟ نخستین و مهمترین دلیل این است که دولت مرکزی چین توانست مانع اجرای بسیاری از تعهداتی شود که در پی پیوستن به سازمان تجارت جهانی در سال 2001 موظف به انجام آنها بود تا اقتصاد خود را بگشاید و قوانین را رعایت کند، و جامعه جهانی نگرش کلی بردباری را در برابر رفتار ناموافق این کشور در پیش گرفت. در نتیجه پکن توانسته بخش عمده بازار داخلی خود را در برابر رقبای خارجی خود محافظت کند، در حالیکه صادرات را افزایش داده است. به هر طریق، چین پس از ورود به سازمان تجارت جهانی به طرز شگفت آوری در توسعه اقتصاد خود موفق بوده و توانسته تقریباً به رشد دو رقمی که پیش از نزدیک شدن به رکود اقتصادی دهه نود میلادی از آن برخوردار بود، برسد. بسیاری از تحلیل گران گمان می کنند که این روند رو به رشد به شکل نامحدودی تداوم خواهد داشت. برای مثال، جاستین ییفو لین، اقتصاددان ارشد بانک جهانی معتقد است این کشور می تواند دستکم دو دهه دیگر با رشدی 8 درصدی در حرکت باشد و صندوق بین المللی پول پیش بینی می کند اقتصاد چین تا سال 2016 از نظر حجمی از اقتصاد آمریکا پیشی خواهد گرفت. هیچ یک از این گمانه زنی ها را باور نکنید. چین از دیگر کشورها پیشی گرفت چراکه به سه دلیل در چرخه فوق العاده صعود سه دهه ای قرار گرفته بود. نخست، این کشور با نسل تازه سیاست های تحولات و اصلاحات اقتصادی دنگ شیائوپینگ که نخستین بار در اواخر دهه هفتاد اجرایی شد، روبرو بود. دوم، دوره تغییرات دنگ به عنوان رهبر چین با پایان جنگ سرد همراه شد که محو شدن موانع سیاسی در عرصه تجارت بین المللی را به دنبال داشت. سوم، تمام این اتفاقات زمانی رخ داد که چین از «تقسیمات جمعیتی» خود که با افزایش فوق العاده نیروی کار همراه بود، سود می برد. با این حال «نقطه اوج» چین به پایان می رسد زیرا طی سال های اخیر، شرایطی که این اوج گیری را فراهم کردند، از بین رفته اند و یا به زودی از بین می روند. نخست، حزب کمونیست به سیاست های مترقی دنگ پشت کرده است. هو جینتائو، رئیس جمهور فعلی چین بر دوره ای ریاست می کند که واژگونی اصلاحات نام گرفته است. در حال حاضر با گونه نسبی از ملی سازی دوباره اقتصادی و کاهش فرصت های تجارت خارجی در چین روبرو هستیم که به خصوص از سال 2008 قوت گرفته است. برای مثال، پکن مالکیت خارجیان را ممنوع کرده، موانع جدیدی مانند قوانین «نوآوری بومی» را افزایش داده و شرکت های پیشروی بازار مانند گوگل را با مشکلات بسیاری روبرو کرده است. دوم، شکوفایی اقتصادی دو دهه اخیر در سال 2008 و زمانیکه بازارها در سراسر جهان سقوط کردند، پایان یافت. اتفاقات پرهرج و مرج آن سال، دوره غیرمعمول و خوش خیمی را به دنبال داشت که طی آن کشورها تلاش داشتند چین را با سیستم جهانی ادغام کنند و به همین دلیل سیاست های موازنه اقتصادی این کشور را تحمل کردند. حال در شرایطی که هر کشوری خواهان صادرات بیشتر در عصر حمایت از تولیدات داخلی یا مدیریت تجارت است، چین قادر به صادرات به روش خود که طی دوران بحران مالی آسیا در اواخر دهه نود میلادی از آن بهره برد، نخواهد بود. چین بیش از هر کشور دیگری به تجارت بین المللی متکی است، بنابراین اختلالات تجاری- یا حتی کاهش تقاضای جهانی- بیش از دیگر کشورها به چین لطمه خواهد زد. برای نمونه، این کشور می تواند بزرگترین قربانی بحران ناحیه یورو باشد. سوم، چین که طی دوره اصلاحات دارای یکی از بهترین مشخصات های جمعیتی بود، به زودی با یکی از بدترین آنها روبرو خواهد شد. براساس برآوردهای جمعیت شناسان چینی و خارجی، نیروی کار چین در حدود سال های 2013 یا شاید 2014 رو به خاموشی می گراید اما با افزایش دستمزدها به عنوان روشی که در نهایت کارخانه های این کشور را غیرقابل رقابت می کند، می توان تلاش برای جلوگیری از بروز فاجعه در این کشور را درک کرد. چین به شکل عجیبی با کاهش روند حرکت جمعیت به سوی شهرها، کار در کارخانه ها و قدرت بخشیدن به اقتصاد خود روبرو است. شکل جمعیتی چین شاید سرنوشت نهایی این کشور را تعیین نکند اما موانع بلندی را بر سر راه رشد اقتصادی ایجاد خواهد کرد. اقتصاد چین در حالیکه دیگر نمی تواند از این سه موقعیت مناسب و مطلوب بهره ببرد، باید از عواملی چون حباب دارایی و تورم که به دلیل تزریق بزرگترین محرک اقتصادی تاریخ جهان طی سال های 2008 و 2009 (شامل بیش از یک تریلیون دلار تنها در سال 2009) شکل گرفتند، نیز رهایی یابد. از اواخر ماه سپتامبر، نشانه های اقتصادی مانند حجم مصرف برق، سفارشات صنعتی، رشد صادرات، فروش خودرو، قیمت املاک و غیره، به شکل گیری اقتصادی انقباضی یا راکد اشاره دارند. از ماه اکتبر بود که روند خروج پول از این کشور آغاز شد و ذخایر خارجی پکن از ماه سپتامبر رو به افول نهاد. در نتیجه، شاهد یک سقوط یا به احتمال زیاد یک افت چند دهه ای به سبک ژاپن خواهیم بود. در هر دو شکل، مشکلات اقتصادی در حالی رخ می دهند که جامعه چین به شدت خسته است. مسئله تنها این نیست که اعتراضات رو به افزایش هستند- بر اساس یک محاسبه کلی طی سال گذشته 280 هزار «حادثه مردمی» رخ داد- اما همانطور که موج اخیر ناآرامی ها، آشوب ها، شورش ها و بمبگذاری ها نشان می دهند، روند خشونت نیز رو به افزایش است. حزب کمونیست که از میانجی گری در موج نارضایتی اجتماعی ناتوان است، سرکوبی اعتراضات را در سطوحی که طی دو دهه اخیر دیده نشده بود، انتخاب کرده است. برای مثال، مقامات چینی شهرها و روستاها را با پوششی از پلیس و نیروهای مسلح انباشته اند و نظارت بر تمام گونه های ارتباطات و رسانه ها را افزایش داده اند. چندان تعجب آور نیست که کلماتی مانند «کنترل» و «محدودیت» در نظرسنجی های آنلاین محبوب ترین کلمات سال 2011 این کشور بوده اند. چنین رویکرد سختگیرانه ای توانسته امنیت این رژیم را تاکنون تامین کند اما ثباتی که از این روش کسب می شود در جامعه رو به مدرن شدن چین، جایی که مردم دیگر کشوری تک حزبی را چندان مطلوب نمی دانند، تنها برای مدت کوتاهی دوام خواهد داشت. این رژیم جنگ عقاید را به وضوح باخته است. امروزه، تغییرات اجتماعی در چین رو به افزایش است. مشکل حزب حاکم این کشور در حال حاضر این است که با وجود آنکه مردم چین به طور کلی اهداف انقلابی ندارند، اقدامات آنها در اختلالات اجتماعی می تواند مفاهیم انقلابی داشته باشد زیرا این وقایع در زمان فوق العاده حساسی اتفاق می افتند. خلاصه اینکه چین برای رهبران حزب کمونیست که خواهان تداوم قدرت هستند، از پویایی و فراری بالایی برخوردار است. سال آینده در برخی مناطق، چه یک روستای کوچک یا شهر بزرگ، یک اتفاق از کنترل خارج می شود و به سرعت گسترش خواهد یافت. چراکه مردم در سراسر این کشور تفکرات مشابهی دارند، پس نباید از اینکه به روشی مشابه عمل کنند، متعجب شویم. ما شاهد اقدام یک پارچه و هم صدای مردم چین بوده ایم: در ژوئن سال 1989، پیش از ظهور رسانه های اجتماعی بود که اعتراضات به طور گسترده و هماهنگ در نزدیک به 370 شهر در سراسر چین بدون رهبران ملی شکل گرفت. پدیده ای که طی سال جاری شمال آفریقا و خاورمیانه را درنوردید، به ما می گوید که ماهیت تغییرات سیاسی در سراسر جهان در حال تغییر است و حتی دولت های استبدادی که به ظاهر از بیشترین امنیت برخوردار بوده اند را به بی ثباتی کشانده است. با توجه به واکنش افراطی پکن نسبت به اعتراضات «یاسمین» که طی بهار سال 2011 رخ داد، باید گفت چین به هیچ وجه در مقابل این موج ناآرامی های مردمی ایمن نیست. حزب کمونیست چین که روزی بهره بردار روندهای جهانی بود، حال به قربانی آنها تبدیل شده است. بنابراین آیا چین سقوط می کند؟ دولت های ضعیف برای مدت طولانی دوام می آورند. دانشمندان علوم سیاسی که علاقمند به نظم بخشیدن به مسائل غیرقابل توضیح هستند، می گویند عوامل میزبان برای سقوط یک رژیم لازم هستند و چین دو عامل مهم از عوامل میزبان را ندارد: شکاف در دولت و یک اپوزیسیون قوی. در شرایطی که چالش های مهم رو به افزایش هستند، حزب کمونیست انتقال سیاسی چند ساله ای را آغاز کرده و به همین دلیل آمادگی لازم برای رویارویی با مشکلات خود را ندارد. در حال حاضر شکاف قابل رویتی میان مقامات حزب ایجاد شده و واکنش های کند رهبری طی ماه های اخیر که در تناقض آشکار با واکنش سریع آن به مشکلات اقتصادی خارجی در سال 2008 است، نشان می دهد که فرآیند تصمیم گیری در پکن رو به وخامت است. بنابراین کنار عامل شکاف در دولت یک تیک بزنید. و در مورد وجود یک اپوزیسیون باید گفت اتحاد جماهیر شوروی بدون وجود یک اپوزیسیون واقعی سقوط کرد. به عقیده ما پس از گذشت مدتی دولت چین هم می تواند مانند دیکتاتورهای مصر و تونس منحل شود. همانطور که «شورش باز» در روستای وکان در استان گوانگ دونگ طی ماه جاری نشان داد، مردم می توانند به سرعت خود را سازماندهی کنند، همانطور که بارها و بارها از پایان دهه هشتاد میلادی این کار را کرده اند. زمان زیادی از روزهایی که همه چیز برای مقامات عالی رتبه پکن به خوبی پیش می رفت، نگذشته و حال هیچ چیز خوب پیش نمی رود. بنابراین باید بگویم درست است پیش بینی من اشتباه بود؛ به جای سال 2011، حزب مقتدر کمونیست چین در سال 2012 سقوط خواهد کرد. شرط می بندم.

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: