لاریجانی و رضایی جزء مردودین نیستند
محمدرضا باهنر ساز و کار اصولگرایان در انتخابات پیش روی مجلس را فراگیرتر از انتخابات مجلس هشتم میداند.
کد خبر :
178167
خبرآنلاین: نایب رییس معتقد است یکی از آثار حضور و تلاشهای چهرههای بزرگ اصولگرایان نظیر آیت الله مهدوی کنی و آیت الله یزدی بازتعریف اصولگرایی است. وی گفت: بعد از جریان فتنه بحثهای زیادی مطرح شده بود که اصولگرایی یعنی چه و شاخصههای آن چیست؟ طیفهای مختلف هم تعاریف مختلفی داشتند. این عضو شورای مرکزی جبهه متحد اصولگرایان با اشاره به افراط و تفریطها در این مسیر،اظهارداشت: بعضیها خیلی سخت میگرفتند، طوری که آخر کسی در این طیف باقی نمیماند، یک عده هم به قدری اصولگرایی را باز و آزاد و توسعه یافته تلقی میکردند که به تعبیر من غیر از شمر و عمر سعد بقیه میتوانستند وارد آن طیف شوند. اهم سخنان محمدرضا باهنر را در گفت و گو با نشریه" شما" را در ادامه بخوانید: یکی از کارهای بسیار خوبی که جامعتین کرد این بودکه اصولگرایی را در قالب 12 باید و 12 نباید تحت عنوان منشور اصولگرایی تعریف کردند. ما هم از روز اول اعلام کردیم که کاملا اینها را قبول داریم، نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد. بسیاری از موارد این منشور اصولگرایی مستقیما برگرفته از صحبتهای مقام معظم رهبری است. نبایدهای اصولگرایی منتشر نشد، ولی در تشکیلات
مشخص است کدامها هستند. بعضی از اختلافاتی که وجود دارند، از همین موضوع نشات گرفته است که بعضیها چون برخی از این اصول را قبول ندارند، میگویند بعضی افراد جبهه متحد اصولگرایی، اصولگرا نیستند یا آن ها را به بعضی چیزها متهم میکنند، اینها به دلیل همان ضیقی هست که در تعریف اصولگرایی خودشان دارند و فکر میکنند اصولگرا آنها هستند و هر کسی که با آنها تطبیق پیدا کرد، اصولگرا است. همانطور که عدد 7+8 از 5+6 بزرگتر است، فراگیرتر هم هست. البته بعضیها هم در این فراگیری جبهه متحد اصولگرایی اختلاف نظر دارند و میگویند چرا فلانی با فلان طیف هست، در حالی که ما میگوییم اینها اصولگرا هستند، آقای قالیباف، آقای لاریجانی و حتی آقای محسن رضایی در طیف اصولگرایی میگنجد. ممکن است نقدها و دیدگاههای متفاوت و نمرههای مختلف داشته باشیم، ولی به نظر ما و جامعه روحانیت در آزمون اصولگرایی جزو مردودین نیستند. برخی میگویند بعضی از اینها مردودند. ما انتخابات مجلس نهم را ویژه و حساس میبینیم. این انتخابات اولین انتخاباتی است که بعد از فتنه 88 برگزار میشود و رقبا و حریفان این انتخابات طیف وسیعی هستند، از خارجیها،
آمریکا، اسرائیل و صهیونیستها و مجامع بینالمللی و قطعنامهها گرفته تا فتنهگران خارجنشینی که دنبال تحریماند. موضوع دیگر گروهی به نام گروه انحرافی است که اوایل فتنه بعضیها میگفتند فتنه دومی سختتر از فتنه اولی است، چون منحرفین خاستگاه خودشان را اصولگرایی میدانستند، اگرچه الان نفی میکنند و میگویند ما این تیپ اصولگرایی را قبول نداریم و این خیلی خوب است و ما قبول داریم که اینها قبول نداشته باشند، ولی در هر صورت خاستگاه خودشان را اصولگرایی میدانند. در جاهایی اتصالاتی به مسئولین حکومتی دارند که مسئله را کمی پیچیده میکند، بنابراین انتخابات سختی را پیش رو داریم. من فکر میکنم سیاست مشترک راهبردی همه اینها هم دو تاست که دارند موازی پیگیری میکنند. یکی اینکه همه اینها تلاش میکنند که انتخابات سردی برگزار شود، یا با تحریم یا با قهر کردن یا با موش دواندن، در کنار آن اگر موفق نشدند و انتخابات پررنگی بشود ـ که انشاءالله خواهد شد ـ از همین حالا ساز تقلب و بازی را به هم زدن ساز کردهاند. این دو سیاستهای راهبردی آنهاست و نشانههایشان را هم داریم و در صورت ضرورت درباره آنها بحث خواهیم کرد. یک سری
از دوستان ما هم هستند که به آنها میگوییم در باز است و بیایید بنشینیم و با هم کار کنیم؛ میگویند کم است و سهم بیشتری میخواهیم و قهر میکنند. ممکن است یک جاهایی با هم اختلاف نظر داشته باشیم، اما نقاط مشترک زیادی هم داریم. متاسفانه هنوز این اتفاق نیفتاده و بچههای جبهه پایداری نیامدهاند. البته میگویند ما دنبال تبلیغ گفتمان اصولگرایی هستیم، اما مستقیم یا غیرمستقیم به جبهه متحد اصولگرایی و 7+8 حمله میکنند. هم از نظر ساختاری به جبهه حمله میکنند و هم به اعضای آن و هم بعضا به موسسین آن. در انتخابات دوم خرداد 76 هم متاسفانه کار مشابهی انجام شد و مجموعهای تحت عنوان «جمعیت دفاع از ارزشها» که با آقای ریشهری کار میکردند، بیشتر آتش تهیه را به عنوان راست سنتی و امثالهم آنها روی سر ما ریختند. نمیخواهم بگویم اگر اینها نبودند، اصلاحطلبها نمیبردند، ولی اینها هم به اندازه خودشان کمک کردند