عاملان قتل قهرمان وزنهبرداری اعدام میشوند
با حکم دادگاه کیفری استان تهران، متهمان قتل یعقوب محبوبوند، قهرمان سابق وزنهبرداری کشور، به قصاص، حبس، شلاق و جریمه نقدی محکوم شدند.
کد خبر :
177489
فارس: اواخر خردادماه امسال مرد جوانی با حمله به یعقوب محبوبوند قهرمان سابق وزنهبرداری کشور در شهریار، او را با ضربات قمه به قتل رساند و متواری شد. بعد از گزارشهای مردمی درباره این حادثه مأموران پلیس در محل حاضر شدند اما شاهین، متهم به قتل یعقوب از محل فرار کرده بود و اثری از او نبود تا اینکه مدتی بعد شناسایی و دستگیر شد. به گفته شاهدان حادثه، شاهین بعد از اینکه دختر مورد علاقهاش را مقابل خانهاش از موتور پیاده کرد، با تعدادی از همسایهها درگیر میشود؛ او به خانه رفته و همراه تعدادی از دوستانش به محل برگشته و اینبار در درگیری دوم، یعقوب را به قتل رساند. بعد از دستگیری متهم و صدور قرار مجرمیت، پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد که روز گذشته در شعبه 71 دادگاه کیفری به ریاست قاضی نورالله عزیزمحمدی مورد رسیدگی قرار گرفت. در ابتدای جلسه علی عطار نماینده دادستان با قرائت کیفرخواست گفت: شاهین اواخر خرداد امسال مردی به نام یعقوب را به قتل رساندهاست. شاهین پس از قتل یعقوب، مردم حاضر در محل را با چاقو تهدید و بعد با همکاری بهنام، شوهرخواهر و پدرش از محل فرار کرد. او دو ماه فراری بود و
بعد از آن توسط پلیس دستگیر شد. بنابراین درخواست مجازات شاهین متهم ردیف اول به اتهام مباشرت در قتل یعقوب و شربخمر، بهنام به اتهام معاونت در قتل و تسریع در فرار متهم ردیف اول و همچنین امید شوهرخواهر و احمد پدر شاهین، به اتهام فراری دادن شاهین را دارم. در ادامه جلسه، اولیایدم مقتول در جایگاه حاضر شدند و درخواست صدور حکم قصاص کردند. همسر مقتول در مورد شب حادثه به قاضی گفت: عابربانک شوهرم را برداشتم تا از دستگاه خودپرداز پول بگیرم. با دخترم بیرون رفتهبودیم نیم ساعتی طول کشید تا برگردیم. شوهرم داشت کاجهایی را که تازه جلو در کاشته بود آب میداد. بعد از نیمساعت وقتی برگشتم دیدم کوچه شلوغ است. شوهرم یک چوب برداشته بود. پسرعمه شوهرم را دیدم که دستش خونی است، فهمیدم دعوا شده به شدت ترسیده بودم و به سمت شوهرم دویدم و دیدم پیراهن او خونی است پرسیدم چاقو خوردی گفت: نه. وی ادامه داد: فکر کردم خونی که روی لباسش است از بازوی پسرعمهاش ریخته اما هر لحظه خون داشت بیشتر میشد جلو رفتم و لباسش را بالا زدم دیدم خون مثل فواره از سینه شوهرم بیرون میریزد.او با آن حالش چوب را در دستش داشت و میگفت اجازه نمیدهد کسی وارد
خانه شود. متوجه شدم شاهین جوان مهاجم میخواست وارد خانه ما شود و چون دختر بزرگم در خانه تنها بود، شوهرم مانع او شد. رو به شاهین کردم و گفتم چرا شوهرم را زدی جواب داد همه را میزنم آنقدر میزنم تا کسی که من را زده از آن خانه بیرون بیاید. همسر مقتول گفت: شاهین، شوهر من را با یکی دیگر از همسایهها اشتباه گرفته بود. کسی که با او دعوا کرده بود همسایهای بود که سمت راست خانه نیوشا زندگی میکرد و ما در سمت چپ خانه او بودیم و شاهین به جای رفتن به سمت راست به سمت چپ آمده بود. نیوشا دختر مورد علاقه شاهین هم در جایگاه قرار گرفت و گفت: دو هفتهای بود که با شاهین آشنا شدهبودم. آن روز با هم بیرون رفتیم او داشت چیزی مینوشید به من گفت تو هم میخواهی گفتم نه بعد متوجه شدم مشروب خورده است. گفتم من را به خانه برسان سوار موتورش شدیم. من سر خیابان پیاده شدم و دیگر نفهمیدم با چه کسی درگیر شد اما صدای دعوا را میشنیدم. سه نفر شاهین را کتک زدهبودند آنها همسایه ما بودند، بعد شاهین رفت و من فکر کردم همه چیز تمام شد اما او دوباره برگشت و دعوا کرد من در درگیری دوم نبودم و ندیدم چه اتفاقی افتاد اما میدانم یعقوب نقشی در این
ماجرا نداشت. در ادامه شاهین در جایگاه قرار گرفت و گفت: من از آن شب چیزی به خاطر ندارم و اصلا نمیدانم کجا رفتم و چه کردم. اصلا نمیدانم چه شد، کجا رفتم و اینها را از کجا آوردم؛ من فقط تا جایی که نیوشا را سوار موتور کردم یادم میآید. هرچه در اداره آگاهی گفتم از دیگران شنیده بودم. من اصلا یعقوب را نمیشناختم و هیچ مشکلی هم با او نداشتم و نمیدانم چطور او را کشتم. بعد از شاهین، بهنام متهم ردیف دوم در جایگاه حاضر شد و گفت: من هیچ نقشی در این قتل نداشتم، مدتی بود که با شاهین صحبت نمیکردم روز حادثه او به سراغم آمد و گفت کار واجبی با من دارد، من هم بیرون رفتم به من گفت حالم خوب نیست بیا مرا به خانه خواهرم برسان. دیدم مست است او را سوار ماشین کردم و به سمت خانه خواهرش به راه افتادم. یکدفعه فریاد زد که من را زدهاند و میخواهم آنها را بزنم. بهنام ادامه داد: من با امید شوهرخواهرش تماس گرفتم و موضوع را اطلاع دادم، بعد شاهین را به میدانی بردم. امید و پدر شاهین هم خودشان را به آنجا رساندند و سعی کردند او را آرام کنند. شاهین گریه میکرد و خودش را میزد آنقدر خودش را زد که بالاخره توانست از ماشین پیاده شود، دوباره او
را سوار کردند و دوباره پیاده شد. من داشتم با امید حرف میزدم که چه کنیم یکدفعه صدای درگیری شنیدم و دیدم شاهین به سمت مردم حمله میکند و آنها را میزند. وی گفت: امید از ما جدا شد تا پلیس را مطلع کند و من ماندم تا جلو شاهین را بگیرم؛ او چند نفر را زد و حتی یک ضربه هم به امید زدهبود من جلو رفتم من را هم زد، هر کس جلو میرفت را میزد. اگر آن روز نبودم بیش از چهار نفر کشته میشدند. مردم فرار میکردند و به او سنگ میزدند وقتی یعقوب را زد من فکر کردم یک ضربه کوچک به او وارد شده است اما هرچه میگذشت بدتر میشد او صدای شوکر را درمیآورد و مردم را تهدید میکرد. بهنام افزود: جوانی با سنگ به صورتش کوبید و او کمی گیج شد روی زمین افتاد. زنی که خیلی ترسیده بود به من گفت زودتر او را ببر، ما میترسیم. من شاهین را سوار ماشین کردم و با خود بردم و تحویل پدرش دادم و دیگر نمیدانم بعد از آن چه اتفاقی افتاد. سپس امید شوهرخواهر و احمد پدر شاهین در جایگاه قرار گرفتند و از خود دفاع کردند. در انتهای جلسه، قاضی عزیزمحمدی آخرین اظهارات متهم را اخذ و ختم رسیدگی به این پرونده را اعلام کرد. عزیزمحمدی با مستشاران دادگاه وارد شور شد و
در نهایت حکم متهمان را به این شکل صادر کرد: شاهین، متهم ردیف اول: به اتهام قتل عمد و شرب خمر، به قصاص و تحمل 80 ضربه شلاق محکوم شد. بهنام، متهم ردیف دوم: به اتهام معاونت در قتل به تحمل 3 سال حبس محکوم و از اتهام کمک برای فراری دادن متهم ردیف اول تبرئه شد. امید و احمد، متهمان ردیف سوم و چهارم پرونده هم به اتهام کمک در فراری دادن متهم ردیف اول به ترتیب به 6 ماه حبس و 300 هزار تومان جریمه نقدی محکوم شدند.