سکوهای خالی، استودیوی پخش، خالی تر!

«سکوهای خالی خیلی توی ذوق می‌زنه!»، استودیوی پخش زنده و سبک گزارش فوتبال از «هوش» و «سلیقه» خالیتر! و این بیشتر از سکوهای خالی با الفبای ابتدایی مفهوم «ذوق» منافات دارد.

کد خبر : 177344
سرویس ورزشی فردا، رامتین جباری - قبل از پخش زنده هر مسابقه فوتبال ایرانی، مجری داخل استودیو به محض دیدن اولین نما از استادیوم می‌گوید: «سکوهای خالی خیلی توی ذوق می‌زنه!» سپس تصویر استادیوم از اسکرین پشت سر مجری به تصویری کامل روی گیرنده بیننده تلویزیونی تبدیل می‌شود، قطع ناگهانی و پخش یک آگهی بازرگانی که شما را در حالی به دیدن یک مسابقه فوتبال دعوت می‌کند که داور سوت آغاز را اندکی پیش از پخش تلویزیونی مسابقه زده است! هیچ بیننده این روزهای لیگ ایران، لحظه شروع یک بازی پخش مستقیم را به چشم ندیده است و این اوج بی‌سلیقگی کنداکتور تبلیغاتی تلویزیون و سفارش دهنده آگهی است که به جای جذب مخاطب، با اعصاب او بازی می‌کند. تماشاچی تلویزیونی درگیر تشخیص زمین بازی هریک از دو تیم می‌شود و اینکه تیم مورد علاقه‌اش باید از کدام دروازه دفاع و به کدام یک حمله کند که گزارشگر مسابقه پس از احوالپرسی با مجری داخل استودیو و کار‌شناس مه‌مان، می‌گوید: «سکوهای خالی خیلی توی ذوق می‌زنه!»، در ادامه از سرمای هوا می‌گوید، از ساعت نامناسب بازی، روز وسط هفته (البته اگر روز شنبه هم باشد، مجری و گزارشگرهای تلویزیون همچنان می‌گویند روز «وسط» هفته!) و باز تعداد اندک هواداران حاضر! کمی که گذشت از کیفیت بد بازی می‌گوید و در ادامه باز از سرمای هوا، که روزهای پایانی پائیز است و پس از پائیز، فصل زمستان است! بازی به نیمه می‌رسد. مجری داخل استودیو پس از آنکه از سکوهای خالی استادیوم که توی ذوق می‌زند گفت، سوال بلند و مبهمی را از کار‌شناس مه‌مان می‌پرسد. او در ضمن پرسیدن سوال، تاکید به وقت کم برنامه و کار‌شناس برای پاسخ می‌کند و همچنان به بسط سوالش ادامه می‌دهد و زمان کار‌شناس را هرلحظه با هماهنگی اتاق فرمان آپ تو دیت می‌‍‌کند. سوال که بالاخره تمام می‌شود، همین که کار‌شناس برنامه برای پاسخگویی گلویش را صاف می‌کند، مجری نفس او را بلافاصله قطع کرده می‌گوید زمان پخش آگهی‌های بازرگانی است و شروع به معذرت‌خواهی از مه‌مان برنامه می‌کند، او تواماً از شریان حیاتی تلویزیون می‌گوید که پخش همین آگهی‌های تلویزیونی است و به اندازه دو برابر زمان لازم برای پاسخ به سوالش، از مه‌مان برنامه عذرخواهی کرده، شریان‌های حیاتی را تشریح می‌کند. نیمه دوم و باز اسپانسری که بی‌سلیقه است و بیننده تلویزیونی که سوت آغاز نیمه دوم را نمی‌شنود. گزارشکر بار دیگر با همکاران و دوستان داخل استودیوی پخش احوال‌پرسی می‌کند. اشاره‌یی به سردی نیمه اول و بازی کسل کننده می‌کند، به تعداد تماشاچیان حاضر، و تخمین می‌زند بین یک، دو، سه تا شاید پنج‌هزار نفر در سرمای یک روز پایانی پائیز به استادیوم آمده‌اند و پس از پائیز فصل زمستان است! گزارشگر آرزو می‌کند که نیمه دوم برخلاف نیمه اول، جذاب باشد و در ادامه همچنان از سرمای هوا می‌گوید که اگر بازی گرم شود شاید احساس سرما را کمتر کند و اینکه سرمای بازی، سردی هوا را بیشتر می‌کند. گزارشگر بازی تعدادی از بازیکن‌ها را با اسم تعداد دیگری از بازیکن‌ها جابه‌جا نام می‌برد، از خاطره‌های گذشته فوتبال می‌گوید و با رسیدن به دقایق پایانی از کسل‌تر بودن نیمه دوم. هوای سرد، سکوهای خالی، بازی کسل‌کننده و ترجیع‌بند پایانی گزارشگر که این‌گونه گزارش را تمام می‌کند؛ «امیدوارم بینندگان عزیز از تماشای این مسابقه ‌‌نهایت لذت را برده باشند.»! آنتن به استودیوی پخش می‌آید، مجری در تایید گزارشگر پس از آنکه از سرمای هوا و سکوهای خالی گفت از کار‌شناس برنامه برای کمبود وقت عذرخواهی می‌کند و قول می‌دهد در برنامه‌های آینده باز هم میزبان کار‌شناس برنامه شود تا از نظرات مفید ایشان همگی استفاده کنند و پخش آگهی‌های بازرگانی. «سکوهای خالی خیلی توی ذوق می‌زنه!»، استودیوی پخش زنده و سبک گزارش فوتبال از «هوش» و «سلیقه» خالیتر! و این بیشتر از سکوهای خالی با الفبای ابتدایی مفهوم «ذوق» منافات دارد. پی‌نوشت؛ همین سطح پایین لیگ فوتبال ایران، از بالا‌ترین سطح کیفی برنامه‌های ورزشی تلویزیون، بدون شک «قابل قبول‌تر» است و بالا‌تر.
لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: