وقتی مختار خط قرمز بود
کمکاری من بیشتر به دلیل این است که نمیخواهم آبروی حرفهای خودم را زیر سؤال ببرم. تا الان فیلمها و سریالها مختلفی به من پیشنهاد شده که وقتی شرایط و بودجه را اعلام کردهام.
هفته نامه پنجره: تا همین چند سال پیش انگار همه عادت کرده بودیم در ماه محرم چشم انتظار «سفیر» باشیم؛ فیلمی که میتوان گفت آغازگر حرکتی جسورانه در حوزه فیلمسازی درباره قیام کربلا بود. اگرچه امکانات آن سالها و محدویتهای که در این باره وجود داشت. دست کارگردان این اثر را بسته بود؛ اما بیانصافی است اگر یادمان برود که این فیلم در چه شرایط و با چه امکاناتی ساخته و پخش شد. هرچند تقریباً هر ساله فیلم «سفیر» را دیدهاین اما کمتر از کارگردان آن خبری بوده و چیزی دربارهاش شنیدهایم. فرا رسیدن ماه محرم، بار ناگفته کارگردانش را درونمان برانگیخت. به سراغ اسماعیل فریبرز صالح یا همان «فریبرز صالح» رفتیم تا این بار نگاهی متفاوت به سفیر داشته باشیم. نگاهی از جنس خاطرههای خاکخورده گذشته بیایید گفتوگو را از همان آغاز شکلگیری فیلم شروع کنیم؛ حکایت ساخته شدن «سفیر» از کجا آغاز شد؟ سفیر یک فیلمنامه نیمساعته تلویزیونی بود که قرار بود عدهای آن را به صورت 16 میلیمتری بسازند. بعد فیلمنامه را به من دادند که بسازم. من خیلی با مدیون تلویزیون آشنایی نداشتم، اما وقتی فیلمنامه را مطالعه کردم دیدم جای زیادی برای کار کردن دارد به همین دلیل پیش آقای حداد عادل که آن زمان در تلویزیون بودند رفتم و این موضوع را با ایشان در میان گذاشتم. ایشان هم موافقت کردند و گفتند تا جایی که میشود، مفصل به این ماجرا بپردازید. سفیر زمانی ساخته شد که هم روی سینما حساسیت وجود داشت و هم روی به تصویرکشیده شدن واقعهای مثل کربلا و حواشی آن. با این شرایط کارتان برای آغاز فیلمبرداری مشکل نبود؟ زمان ساخته شدن این فیلم خیلیها آیه یاس میخواندند که در این کشور و با امکاناتی که دارد نمیشود فیلم ساخت با این که حساسیتها روی این فیلم زیاد خواهد بود و از این حرفها. اما من از ساختن سفیر هدف داشتم و گوشم به این حرفها بدهکار نبود. من میخواستم در شرایطی که زمان قطبزاده بود و خیلیها از فیلمها را از برده سینما پایین میکشیدند. و به جای آنها فیلم بسازم برای حکومت و برآمده از حکومت؛ فیلمی که درخور انقلاب باشد. با تمام اینها این فیلم کار اول من بود و من میخواستم طوری این فیلم را بسازم که بتوانم فیلمهای دیگری هم در سینمای بعد از انقلاب کارگردانی کنم. برای خود من این شبهه وجود داشت که آیا به دلیل محدودیتهایی که برای روایت داشتهاید، به جای شخصیت مسلم بنعقیل، سراغ دیگر سفیر امام حسین (ع) رفتهاید یا دلیل دیگری برای انتخاب وجود داشته است؟ خیر. فیلمنامهای که به دست رسید. از ابتدا مربوط به همین شخصیت (قیس) بود. مضاف براین که من جسته و گریخته از پدرم راجع به شخصیت قیس شنیده بودم. اما وقتی به متون تاریخی مراجعه کردم. دیدم که راجع به این شخصیت چیز زیادی نوشته نشده است و آنقدر این شخصیت مهجور مانده که آدم احساس وظیفه میکند او را بیشتر بشناساند. اساساً میخواستم به این شخصیت بپردازم نه کل وقایعی که در آن برهه از زمان رخ داده است؛ به همین دلیل بود که تصمیم گرفتم فیلمی وسیعتر از یک فیلم نیمساعته تلویزیونی درباره این شخصیت بسازم. چیزی از روزهای اکران فیلم و واکنشها به خاطر دارید؟ همه چیز را. درست بهخاطر دارم که اولین شب اکران فیلم «سفیر» در سینما آزادی، شیشههای سینما آزادی بهخاطر ازدیاد جمعیت شکسته شد و مردم برای دیدن «سفیر» از در و دیوار سینما آزادی بالا میرفتند و در نهایت فروش بسیار خوبی هم داشت. برای شما به عنوان یک کارگردان فیلم اولی احتمالاً این خیلی خوشحالکننده بوده. میدانید خوشحالی من بیشتر از چه بابت بود؟ اینکه آنقدر فیلم سروصدا کرده بوده که شخص امام خمینی (رحمتالله علیه) این فیلم را دوباره دیدند. بعد از آن هم آیتالله خامنهای که در آن زمان رئیسجمهور بودند، به همراه هیأت همراه این فیلم را دیدند و جالب است بدانید که ایشان تنها کسی بودند که آشنایی کامل با شخصیت قیسبن مسهر داشتند. بازخورد منفی داشتید؟ خود فیلم باز خورد منفی نداشت، اما دردسرهای زیادی برای من ایجاد کرد. چرا دردسر؟ خوب فیلم در زمانی ساخته شد که بضاعت سینمای ایران خیلی کم بود و فیلم «سفیر» در نوع خودش حرکت بسیار بزرگی انجام داده بود. سروصدایی که فیلم برایم درست کرد، دوست و دشمن را هم به من شناساند و این کمی دردسرساز بود. یادم هست یک روز مرحوم ملاقلیپور به من گفت: وقتی این فیلم را دیدم خیلی دلم میخواست که جای تو بودم، این فیلم خیلی ارزنده است. خب این نهایت لطف ایشان بود که به این صورت بروز داده شد، اما در کنار این کسانی هم حسادت میکردند و چیزهایی را علم کردند که فقط حاشیهساز بود. در سالهای پس از «سفیر» اینقدر کمکار بودهاید؟ کمکاری من بیشتر به دلیل این است که نمیخواهم آبروی حرفهای خودم را زیر سؤال ببرم. تا الان فیلمها و سریالها مختلفی به من پیشنهاد شده که وقتی شرایط و بودجه را اعلام کردهام. همکاری را ادامه ندادهاند و من هم آدمی نیستم که بخواهم سرهم بندی کنم و سرسری یکچیزی بسازم که ساخته باشم. سینما جدی است و باید به آن جدی نگاه شود. ولی الان نگاه به فیلمسازی اینطوراست که حال بودجهای بگیریم و برویم شهرستان و کیف وحالی بکنیم، اگر قرار باشد با هر بوجهای یک فیلم بسازیم، میشود ان چیزی که الان در سینما رخ داده و فیلم مثل قارچ تولید میشود. علاوهبر اینکه من آبروی حرفهای خودم را از سر راه نیاوردهام که با بودجههای خندهدار بخواهم فیلم بسازم. فیلم را هم به نام کارگردان میشناسند و من خودم را به خاطر دیگران ضایع نمیکنم.