ماجرای یک میلیارد پولی که قرائتی جزییات آن را فاش کرد

در شیراز یك بنده خدا نزد یكی از علما رفت گفت: من یك میلیارد تومان برای ساختمان اینجا می‌دهم، كه یك دانشگاه بسازیم. دانشگاهی كه فارغ‌التحصیلش متخصص مهدویت باشد.

کد خبر : 174734

برنا: یک بنده خدا نزد یكی از علما رفت، گفت: من یک میلیارد تومان برای ساختمان اینجا می‌دهم، كه یک دانشگاه بسازیم. دانشگاهی كه فارغ‌التحصیلش متخصص مهدویت باشد. حجت الاسلام والمسلمین قرائتی در جلسات درسهایی از قرآن این هفته در تلویزیون درباره "آثار و بركات اخلاص" سخن گفته است. این واعظ مشهور همچنین در ادامه سخنانش درباره "حیات ویژهی شهیدان در عالم برزخ" ، "هرچه اخلاص بیشتر، پاداش بیشتر" ، "آخرین سخن امام حسین(ع) با یارانش" ، "دوری از اضطراب و رسیدن به آرامش، در سایه اخلاص" ، "كفایت امور دنیا و آخرت افراد مخلص" و ... سخن گفته است. آنچه در ادامه می‌خوانید گزیده‌ای از سخنان این استاد حوزه علیمه و دانشگاه است: در كربلا سه چهار فرسخی یك منطقه‌ای است به نام "طویریج". من یك مدت كمی طلبه نجف بودم، یكی دو تا عاشورا من كربلا بودم. دیدم كه همه می‌روند استقبال هیأت طویریج. گفتم: چیه؟ گفتند: این هیأت ریشه دارد. من خودم با همین دو تا چشم دیدم مجتهدینی كه عمامه‌شان را برمی‌دارند، مجتهد پیرمرد، عمامه‌ا‌‌ش را برمی‌دارد، پابرهنه می‌شود، پیراهنش را هم دكمه‌هایش را باز می‌كند، به سرش می‌زند و عقب هیأت می‌رود. از آنهایی كه الآن به خوبی یادم است، آیت الله شهید محراب آیت الله مدنی است. لخت می‌شد و سینه می‌زد. گفتم: مگر این چه هیأتی است كه آیت الله ها لخت می‌شوند سینه می‌زنند. گفتند: اینها مخلص هستند. گفتیم: مثلاً از كجا اخلاصش را فهمیدید؟ دنگ و فنگ ندارد. هیچ شرطی نمی‌كند. یك خاطره من از یك زن مخلصه سراغ دارم. یا نگفتم بشنوید خیلی مهم است یا اگر هم گفتم دو بار بشنوید. پیرزنی است وقتی می‌خواهد بخوابد دو ركعت نماز می‌خواند و می‌خوابد. به او گفتند: این دو ركعت نماز چه نمازی است؟ نماز شب یازده ركعت است. پنج تا دو ركعتی، یك یك ركعتی. این دو ركعت چیست كه می‌خوانی و می‌خوابی؟ گفت: نمی‌دانم، فقط می‌دانم امروز روز خدا بوده یك عده مردند. گفتند: خوب بمیرند. گفت: آخر شب اول قبر سخت است. گفتیم: خوب سخت باشد. گفت: من نمی‌دانم چه كسی كجا مرده، دو ركعت نماز می‌خوانم می‌گویم: خدایا، هركه امروز مرده، امشب، شب اول قبرش است، شب اول قبر سخت است. خدایا رحمش كن. ببینید این اضافه كار است؟ نه. میشناسد طرف را؟ نه، فامیلش است؟ نه. مأموریت دارد؟ نه. نذر كرده؟ نه. همسایه‌اش است؟ نه. شرق است یا غرب؟ نمیدانم. پیر بوده یا جوان؟ نمیدانم. همشهری بوده، هم لهجه‌ای بوده، این را می‌گویند مخلص. فقط دلش می‌سوزد برای شب اول قبری كسی كه مرده است. اصلاً كار به لهجه ندارد. ترك است، فارس است، عرب است، عجم است، محله پایین است، محله بالا است، به نام او است، به نام او است، اصلاً كار به هیچ كدام از اینها ندارد. از توفیقاتی كه خدا به ما داد بنیاد مهدویت را درست كردیم. با كمك عزیزان دیگر. در همه استانها داریم شعبه می‌زنیم، در شیراز یك بنده خدا نزد یكی از علما رفت گفت: من یك میلیارد تومان برای ساختمان اینجا می‌دهم، كه یك دانشگاه بسازیم. دانشگاهی كه فارغ‌التحصیلش متخصص مهدویت باشد. الآن چی شناسی، چی شناسی، چی شناسی، هر چیزی شناسی دانشگاه دارد، امام شناسی دانشگاه ندارد. آن هم مهدویت! یك میلیارد داد و به آن روحانی گفت: راضی نیستم احدی بفهمد. آدم هم هست كه یك چیزی كه می‌دهد اگر اسمش را ننویسی قهر می‌كند. می‌گوید: چرا اسم مرا ننوشتی؟ اخلاص هنوز هم هست. تك و تایی آدم هم داریم كه مخلص هستند. دوری از اضطراب و رسیدن به آرامش، در سایه اخلاص یكی از بركات اخلاص این است كه آدم تمركز دارد. استرس و اضطراب ندارد. ببین به یك خانم بگویند: یك مهمان داریم، این هم سوپ می‌خورد. می‌گوید: قدمش روی چشم! اما اگر گفتند: 32 تا مهمان داریم. 32 رقم غذا می‌خواهند. این اصلاً گیج می‌شود چه كند. اصلاً نمی شود. خدا هم یكی است. «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» (اخلاص/1) یعنی خدا یكتا است. هم زود راضی می‌شود. «یا سریع الرضا». یكی است زود راضی می‌شود، می‌گوید: خدا را زود می‌شود راضی كرد، آدم مخلص! آنهایی كه اخلاص ندارند، هم می‌خواهند او را راضی كنند، هم او را راضی كنند، می‌خواهند افراد مختلف را راضی كنند، همه هم یكجا راضی نمی‌شوند. و لذا استرس دارند. حدیث داریم اگر تو مخلص باشی از دیگران بی نیاز هستی. «اعمل لوجه الواحد‏» همان «قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُم‏» (انعام/91) «اعمل لوجه الواحد» تو برای یك نفر كار بكن. «یكفیك الوجوه كلها» بگو: خدایا من چون این كار را تو قبول داری، من برای رضای تو این كار را میكنم. منتهی یك مشت مخالف دارم. خودت مخالفان را درست كن. این خیلی مهم است. عزیز همه ما سید حسن نصر الله به ایران آمد و خدمت امام رفت. گفت: آقا ما چند تا شیعه بیشتر نیستیم. بمباران می‌كنند ما را. امام یك لحظه فكر كرد فرمود: مقاومت كنید. شعار مقاومت شد شعار سید حسن نصر الله! وقتی رفت یك عده جوانهای جمعی از جوانهای لبنان را جمع كرد. حزب مقاومت را درست كرد میدانید به آن چه میگفتند؟ امروز از یكی از علما شنیدم. به آن می‌گفتند: حزب دیوانه‌ها! شما در مقابل قدرت آمریكا و اسرائیل، پنجاه تا بچه می‌خواهید چه كنید؟ صد تا بچه، هزار تا، ده هزار تا، صد هزار تا بچه می‌خواهید در مقابل قدرت آمریكا چه كنید؟ اصلاً می‌گفتند: دیوانه! اما الآن تا می‌گویی: شیعه، آرم شیعه مقاومت است. بخواهند یا نخواهند سید حسن نصر الله از امام اینها را الهام گرفت. امام هم از امام حسین الهام گرفت. گفت: زیر سم اسب می‌روم، زیر بار زور نمی‌روم. سر من روی نی می‌رود، اما این سر جلوی ناكس خم نمی‌شود.

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: