روایت ازدواج کویتیپور در محضر امام (ره)
چندین بار زنگ خانه را زدم ولی با اینکه قرار داشتیم پاسخی نشنیدم. پس از ۱۰ دقیقه دوباره زنگ خانه را زدم و این بار غلام کویتی پور با همان صدای خاصش گفت بفرمائید بالا...
مهر: جوان ۲۲ سالهای که نوای "ممد نبودیاش..." سالهاست برگی از تاریخ حماسه ایران شده امروز هم در سن ۵۳ سالگی هنوز با خاطرات دفاع مقدس زندگی ساده و بی آلایشی دارد و به گفته خودش تاکنون نان صدایش را نخورده است. ساعت حدود ۵ عصر بود و من در کوچه پس کوچه های شهرک ژاندارمری به دنبال خانه ای می گشتم که در آن خالق بهترین حماسه سرایی های دوران دفاع مقدس ساکن بود. ظاهر خانه آپارتمانی بود. چندین بار زنگ خانه را زدم ولی با اینکه قرار داشتیم پاسخی نشنیدم. پس از ۱۰ دقیقه دوباره زنگ خانه را زدم و این بار غلام کویتی پور با همان صدای خاصش گفت بفرمائید بالا... وقتی وارد آپارتمان کوچکش شدم تعجب کردم. تصور میکردم خانه یکی از معروف ترین حماسه سرایان دوران دفاع مقدس"محمد نبودی ببینی..." و مبتکر مرثیه سرایی محرم با موسیقی آیینی، مجلل و بزرگ باشد ولی آنچه دیدم خانه ای ساده و اجاره ای بود. نگاهم به تلویزیون گراندیک ۲۱ اینچ قدیمی که روی میزی چوبی کنار اتاق بود افتاد. نگاه پرسشگرم را متوجه شد گفت آنتنش فعلا خراب است. شروع به صحبت که کردیم گفت: به هیچ عنوان نمی خواهم وارد زندگی شخصی ام شوید. بهتر است در مورد حماسه سرایی گفتگو کنیم. غلام کویتی پور متولد اردیبهشت ماه ۱۳۳۷ در محله ایران نوین خرمشهر است. پدرش از آژانهای قدیمی بود که در بهبوحه سال ۱۳۴۲ او را ناجوانمردانه مسموم کردند تا نکند نا جنایتهای رژیم را گزارش دهد. از آن روز مادرش در سن ۳۳ سالگی برای ۹ پسر و پنج دختر هم مادر بود و هم پدر. غلام پس از گذراندن دوران ابتدایی و دبیرستان راهی خدمت سربازی شد و در ایام پیروزی انقلاب خدمت سربازیاش هم به پایان رسید. "محمد نبودی ببینی ..." بغض گلویم بود که در مسجد جامع خرمشهر ترکید اولین پرسشی که به ذهنم رسید داستان خواندن نوحه "محمد نبودی..." بود. گفت: آن زمان شهید محمد جهان آرا را همه می شناختند. این جوان در آن دوران به تمام آنهایی که برای دفاع از خرمشهر آمده بودند اعم از کرد، بلوچ و آذری اعتماد کرد و اسلحه داد تا در مقابل دشمن ایستادگی کنند و نتیجه این اعتمادش را هم دید. وقتی که خرمشهر آزاد شد یاد آرزوی محمد افتادم که آرزو داشت دروازه های شهر خرمشهر را ببیند در حالی که مردمانش آزادانه زندگی می کنند. این مساله خیلی ذهن من را با خود درگیر کرده بود تا اینکه "جواد عزیزی" شاعر و نویسنده ذهنیاتم را به شعر تبدیل کرد و ناگهان بغضی که در گلو داشتم در مسجد خرمشهر ترکید و خواندم" محمد نبودی ببینی... شهر آزاد گشته خون یارانت پرثمر گشته... آه و واویلا..." قبل از آغاز جنگ صدای گلوله از شلمچه شنیده می شد کویتی پور در مورد حضورش در دوران دفاع مقدس می گوید: سال ۵۹ بود و هنوز خبری از جنگ نبود. یادم هست وقتی روی پشت بام خانه می خوابیدیم صدای گلوله از مرز شلمچه به گوش می رسید. ولی هیچیک از نظامیان خبر درستی به ما نمی دادند. تا اینکه من برای درمان چشم یکی از دوستانم به شیراز رفته بودم که راننده تاکسی به من گفت: شنیدم به خرمشهر حمله شده! من دیگر چیزی یادم نمی آید به سرعت خودم را با اولین اتوبوس به خرمشهر رساندم و از روز سوم جنگ تا آزادی خرمشهر آنجا بودم. ۲۲ ساله بودم که در آزادی خرمشهر حضور داشتم وقتی از کویتی پور پرسیدم در کدام گردان مستقر بودید لبخندی زد و گفت: نه گردانی بود و نه گروهانی ما بودیم و دست خالی و کاروانی از بعثیها... برای همین است که امام خمینی(ره) فرمودند: خرمشهر را خدا آزاد کرد. آن زمان ۲۲ سال بیشتر نداشتم. گاهی در نیمه های شب صدای پچ پچ به گوشم می رسید هر چه گوش میدادم نمی فهمیدم چه می گویند. فکر می کردم خارجی هستند ولی وقتی نزدیک تر می شدم می دیدم آذری، کرد، بلوچ و همه آمده بودند تا خرمشهر را آزاد کنند. در دوران جنگ مربی آموزشی بودم کویتی پور در مورد فعالیتش در جنگ گفت: بر خلاف برخی از مداحان من در دوران دفاع مقدس هیچگاه در تبلیغات جنگ نبودم. بلکه ۶ سال مربی آموزشی به نیروهای بسیجی بودم تا آماده و ورزیده شده و به خط مقدم اعزام شوند. روایت ازدواج کویتی پور در محضر امام خمینی(ره) از غلام کویتی پور در مورد تشکیل خانواده و ازدواجش پرسیدم که پاسخ داد: اواخر جنگ بود. درست ۶ ماه مانده بود به امضای قطعنامه ۵۹۸ که فرمانده زرهی ارتش شهید عظیمی به شهادت رسید و به دستور آقای شمخانی به تهران آمدم تا دعای کمیل این شهید را در مراسمش بخوانم. همانجا بود که به واسطه دوستان با خانواده همسرم آشنا شدم. پس از صحبتهای اولیه قرار شد خطبه عقدمان را حضرت امام(ره) بخواند ولی این مستلزم ماهها و شاید سالها انتظار بود. تا اینکه در یک مراسم که داماد امام (ره) شرکت داشتند من این موضوع را مطرح کردم و وی به نوعی پارتی ما شد تا ما خدمت امام رسیدیم. خطبه عقد با مهریه ۵۰ هزار تومان در فضای معنوی خوانده شد. یادم هست که سید احمد آقا وکیل داماد بودند و امام هم وکیل عروس. آنجا آقای انصاری به امام گفتند آقای کویتی پور از حماسه سراهای جبهه ها هستند. امام (ره) که سرشان پایین بود به بنده نگاهی کردند و گفتند: "خدا شما را حفظ کند" البته این دعا را هم برای آقای آهنگران هم فرمودند. این دعا تا امروز ما را حفظ کرده و به مادیات دنیوی دل نبستم. این ازدواج خوش یمن را با دیدن دخترم که دانشجوی رشته گرافیک است همیشه در یاد دارم. دوران دفاع مقدس بدون صدای گرم مداحان و حماسه سرایان رنگ و بویی نداشت کویتی پور در مورد مداحی در دوران دفاع مقدس می گوید: مداحان و حماسه سرایان در دوران دفاع مقدس آنقدر تاثیر گذار بودند که گویی بدون صدای گرم آنها جبهه ها رنگ و بویی نداشت. البته بسیاری از مداحان تاثیر گذار هنوز هم هستند ولی همانند دوران دفاع مقدس در گمنامی به سر می برند و کسی حالی از آنها نمی پرسد. یادش بخیر شبهای عملیات یک سنگر من بودم، یک سنگر حاج صادق آهنگران و سنگر دیگری شهید ناظم زاده، سازگار، مهدی منصوری، اصفهانی، علی اصغر زنجانی، کلامی، مردانیها، برادران طاهری و... به قول معروف عملیات بدون زیارت عاشورا و دعای کمیل آغاز نمی شد. به دخترم گفتم: ویرانه ماندن خرمشهر از بی وفایی ها است یادم هست حدود ۶ یا ۷ سال قبل بود که دست دخترم را گرفتم تا خرمشهر را به او نشان بدهم. برای خودم هم تجدید خاطرات تلخ و شیرین بود. نمی توانستم به درستی این فضای سنگین را هضم کنم زیرا عمرم را در این شهر جا گذاشته بودم. دخترم پرسید: بابا اینجا خرمشهر است پس چرا اینقدر ویران شده؟ گفتم: دخترم اینجا روزی عروس خاورمیانه بوده است و اگر میبینی پس از سالها هنوز ویرانه است از بی وفایی ها است. مردم برای مداحی دلنشین برادرم نمک می ریختند از کویتی پور در مورد اینکه چگونه به مداحی گرایش پید ا کرد پرسیدم. گفت: برادر بزرگم جاسم نخستین مداح از خانواده ما بود که در سنین کودکی آنقدر زیبا مداحی می کرد که مردم نمک می ریختند تا نکند چشم بخورد. من با اینکه کودکی بیش نبودم با هزار زحمت خود را به هیئت می رساندم تا مداحی برادرم را ببینم و شاید در همان دوران بود که این علاقه در من شکل گرفت. در دوران جوانی دوره های موسیقی را فراگرفتم و حتی برخی از آلات موسیقی را تک نوازی می کردم. این علاقه موجب شد تا برخی از مداحیها و مرثیه سراییها را با موسیقی پاپ اجرا کنم. مقلدان صدایم را حلال می کنم کویتی پور در مورد افردای که صدای وی را تقلید میکنند گفت: من آنها را حلال می کنم حتی برخی از آنها بهتر از خود من می خوانند ولی مراقب باشند که به شان ائمه اطهار توهین نشود. قرار نبود آلبوم غریبانه منتشر شود/ پولی بابت این آلبوم نگرفتم غلام کویتی پور برای اجرا هیچ پولی دریافت نمی کند. می گوید: این آلبوم کار آزمایشی بود و با صدایم خیلی بازی شده بود. قرار نبود به بازار بیاید ولی عرضه شد. برای آن هیچگونه پولی نگرفتم اما برای تهیه کننده منفعت خوبی داشت! توسل به حضرت زینب را بیشتر می خوانم کویتی پور می گوید: زیاد عشق خواندن ندارم یا اینکه هر سال CD یا آلبوم منتشر کنم ولی متاسفانه امروزه برخی از هیئتها رنگ و بوی دیگری گرفته است من هم کمتر هیئت می روم. البته اگر یادوراه شهدا باشد قبول می کنم و بابت آن پولی نمی گیرم زیرا مزدش را صاحب عزا می دهد. وی در مورد روزهای محرم می گوید: هر روز محرم برای یک عزیز نامگذاری شده است. من بیشتر توسلم به حضرت زینب است. "بنشین تا به تو گویم زینب.. غم دل با تو بگویم زینب... بعد من غافله سالار تویی خواهر من... دختر حیدر کرار تویی خواهر من" در عزاداریها جذب جوانان مهمترین اولویت است کویتی پور در مورد عزاداریها می گوید: به نظر من عزاداری میتواند شکل متفاوتی داشته باشد؛ نه اینکه برویم در خیابانها و شلوغ کنیم. اگر قرار است سنج و دمام بزنیم، باید درست و با ریتم آرام بزنیم و مثل مارش عزا باید سنگین زده شود نه با سرعت زیاد. ما در دین اسلام صوتی مهمتر از اذان نداریم. امام خمینی(ره) میفرمودند: «زمان اذان، بلندگوها را روشن کنید ولی نه آنقدر که صدایش همسایهها را اذیت کند. بلندگوها را به طرف داخل مسجد کج کنید که اطرافیان اذیت نشوند». من همیشه پیشنهاد میکنم که عزاداریها در مسجد باشد. آدم از دیوارهای مسجد انرژی میگیرد. عزاداری باید به شکلی انجام شود که حرمت روزهای تاسوعا و عاشورا حفظ شود. برگزاری مراسم عزاداری در روزهای محرم خیلی تاثیرگذار است. برایم مهم نیست که کسی با صدایم اشک بریزد؛ جذب جوانها برایم مهم است. یک بار یکی از نوجوانان مسیحی آمد به دوستانم گفت : "من شلوار جین پوشیدهام با لباس تنگ. فقط میخواهم با حاجآقا عکس بگیرم. حاج آقا میگذارند؟" دوستم گفته بود: "اتفاقاً حاج آقا به قول تهرانیها "کر" شماست؛ مثل خودتان است. شما را دوست دارد". کم کم آن نوجوان به مراسم عزاداری آقا اباعبدالله آمد و بعد از مدتی مسلمان شد وحالا کسی است که میاندار یکی از هیئتهای بزرگ است. به "میم مثل مادر" نرسیدم غلام کویتی پور گفت: مرحوم رسول ملاقلی پور برای ساختن آهنگ باکلام "میم مثل مادر" بارها با من تماس گرفت. ولی آن وقت من مشغول کاری بودم و نتوانستم. در حالی که ارادت زیادی به این کارگردان داشتم و زمانی که فیلم را نگاه کردم ساعتها می گریستم. بنابراین گزارش غلام کویتی پور هیچ پرونده و سندی از دوران حضورش در جنگ ندارد و تاکنون حقوق یا دستمزدی از نهادی نگرفته و تحت پوشش سازمان دولتی نیست.