دوای این درد، داروی «متادون» نیست!
گویا عادت کردهایم به «هلوی در گلو». یا به دنبال کاشتن درخت پول سر از «نت ورک مارکتینگ» در میآوریم و یا برای دردی که دچارش شدهایم و چه بسا تنها خودمان مقصر ابتلای به آن بودهایم، دهان گشودهایم تا نوشدارو در حلقمان بریزند! اصلا هم حواسمان نیست که برخی به بهانه درمان بیماری، زهر هلاهل را در بسته بندی عسل به خورد جامعه میدهند.
تابناک: آمار اعتیاد در کشور رو به افزایش است؛ بهخصوص جوانان که قشر هدف به حساب میآیند. توزیع مواد مخدر صنعتی در بین این قشر، رشدی فزاینده پیدا کرده و کارگاهها و لابراتوارهای زیر زمینی تهیه و توزیع مخدرهای جدید، قارچ گونه میرویند و تکثیر میشوند. جامعه به شدت محتاج یک برنامه ریزی دقیق و مدون است تا ضربات مهلک و تباه کننده این افراد سودجو را خنثی کند. حالا تصور کنید که در این برهه حساس، تصمیم و سیاستگذاری اشتباهی صورت بگیرد؛ دیگر نه تنها عرصه را به سوداگران مواد تنگ نکردهایم، بلکه موقعیت مناسبی نیز در اختیارشان گذاشتهایم؛ اسیر حاشیه خواهیم شد و اصل برجا خواهد ماند. شاید کمی دقت به بیماران معتاد جامعه کافی باشد تا تغییرات محسوس و کاملا حساب شدهای را مشاهده کنیم که نشان از یک برنامهریزی دقیق و مافیائی میدهد. برنامهای که تباه کردن جوانان، شاید تنها هدف کوتاه مدتش باشد. امروزه مواد مخدری شایع شده که با مخدرهای قدیمی تفاوتهای زیادی دارد؛ با بررسیهای صورت گرفته در این زمینه، میتوان راحت دریافت که مخدرهای امروزی، بسیار سهل الوصول و راحت به دست مصرف کننده میرسد و برای مصرف آن، تدارک و زمینه چینی، به شکلی که برای مصرف مخدرهای قدیمی لازم بود، احتیاج نیست. به طوریکه میتوان بسیار آسان، با وسائل ابتدائی و در همه مکانها آنها را استعمال کرد. نه دود و بوی زیادی دارند و نه نیاز است که برای رسیدن به نشئگی، مقدار زیادی از آن را مصرف کرد. به علاوه، حجم کمی هم دارند و به راحتی میتوان آن را پنهان (!) کرد. تغییرات حاصل شده تنها این نیست، سن مصرف نیز تغییر پیدا کرده است و با کاهش میانگین سنی در آمار افراد مصرف کنندگان مواد مخدر نیز روبه رو هستیم، و شاید از همه مهمتر اینکه، اثرات سوء موادمخدر جدید، بیشتر بر سیستم اعصاب و روان افراد است تا بر جسمشان. به عبارتی، بازار سیاه مصرف مواد مخدر تغییر اساسی کرده است و حالا با محصولاتی مواجه هستیم که در گذر زمان تغییر میکنند و جایشان را به محصول خانمانبرآنداز دیگری میدهند. متغیرها هم زیادتر شده است و به تناسب طریقه مصرف، سن، جنسیت، شرایط مالی و فرهنگی و حتی اقلیمی، بازار تولید و توزیع گستردهتر شده و اصلا سیاستگذاری صاحبان این تجارت سیاه همین بوده است. کاهش آسیب یا قطع آسیب؟ برای مقابله و یا درمان افراد تحت سیطره چنین مافیای قوی و هوشمندی، باید بسیار محتاط و حساب شده عمل کنیم. به عبارتی، در مقولههای پیشگیری و درمان اعتیاد -که دو بحث متفاوت و در عین حال مرتبط هستند- بایستی دوراندیشی فراوانی به خرج دهیم و نباید با کسب اندک نتایج مثبت مقطعی و کوتاه مدت، این نتایج را به عنوان قانونی جامع به کار بگیریم. در بحث اعتیاد همیشه دو هدف کاهش آسیب و قطع آسیب در نظر گرفته میشود. قطع آسیب که همان درمان قطعی است، اما کاهش آسیب یعنی درمان موقتی که تنها قادر است جلوی برخی ضررها را بگیرد و شبیه مسکن درد عمل میکند. در بسیاری از موارد که قطع آسیب بسیار سخت میشود، هدف از درمان اعتیاد باید محدود به کاهش آسیب شود اما این نگرش نباید آنقدر راحت باشد که در مواردی که میتوان با تلاش بیشتر و یک سیاستگذاری دقیق به قطع آسیب رسید، فقط به کاهش آسیب اکتفا کرده و هیچ تلاشی برای درمان نهائی بیمار انجام ندهیم. امروزه بحث درمان اعتیاد توسط داروی «متادون»، از جمله مواردی است که باعث دوگانگی و شک و تردیدهای فراوانی در امر درمان اعتیاد بین درمانگران و حتی بیماران شده است. دارویی که تنها توانایی کاهش آسیب را دارد و قادر به درمان بیماری نیست. زنگ خطری جدید به صدا در آمده است. توزیع فراوان و بیحساب «متادون»، تبلیغات فراوان جهت درمان اعتیاد با این دارو و فراوانی مراکز متادون درمانی در شهرهای مختلف، موجب شده که خود این دارو، در طول زمان به یک ماده مخدر جدید و قانونی تبدیل شود! البته این اولین بار نیست که چنین اتفاقی رخ میدهد؛ اگر کمی به گذشته برگردیم و به جامعه اروپا دقت کنیم، خواهیم دید که تبلیغات فراوان و گوشخراش کشف یک داروی جدید درمان قطعی و آسان اعتیاد و همچنین بیماریهای اعصاب و روان، همه اروپا و سپس دنیا را در بر گرفته بود. در حالی که آن داروی جادویی چیزی نبود جز «هروئین». توزیع بیرویه این دارو (البته دیگر دارو نام مناسبی برایش نیست!) در بین بیماران، تبلیغات فراوان جهت مصرف آن و یادآوری این نکته که تنها راه حل قطعی درمان اعتیاد است، موجب رواج یکی از مهلکترین مخدرهای دنیا شد که همه جوره (خوراکی، تدخینی، مشامی و تزریقی) قابل مصرف است. اشتباهی که بعدها خود محققین به آن اعتراف کردند. شاید آنها نیز مانند برخی کلینیکهای ترک اعتیاد کشور ما، تنها به فکر درمان بدون سختی کشیدن بیماران خود بودند و یا شاید تحت تاثیر شدید تفکرات معتادگونه بیمارانی قرار گرفته بودند که به دنبال ترک راحت میگشتند، غافل از اینکه این بیماری مشابه بیماریهای جسمی نیست و بعد روانی آنچه بسا مهمتر و قویتر از بعد جسمانیاش باشد. تکرار تجربه تلخ اروپاییان درمان راحت و بیدردسر که از توجه زیاد به ابعاد جسمانی بیمار و بیتوجهی به بعد روانی بیماری اعتیاد نشات میگیرد، میتواند عاملی باشد برای مصرف و عودهای مکرر بیماری. در مورد داروی متادون نیز متاسفانه تاریخ در حال تکرار است. دارویی که به عنوان مسکن، برای بیمارانی ساخته شده است که با سرطان دست و پنجه نرم میکنند و به کمک آن میتوانند بر دردهای فراوان ناشی از شیمی درمانی فائق آیند. یا آن دسته از بیمارانی که به دلیل دردهای جسمانی فراوان، به مسکن نیاز دارند، شاید هم برای بیماران تزریقی که ممکن است با تزریق ماده مخدر، برای خودشان و محیط اطرافشان، شیوع بیماریهای عفونی نظیر ایدز را موجب شوند و یا حتی برای مکانهای نظارتی مثل زندانها که با اعمال قانون قوی قابل کنترل میباشند... یعنی در مواردی که هدف، کاهش آسیب بوده است نه درمان! این در حالی است که بر پایه آمار، نتایج استفاده از این دارو برای درمان بسیار نامطلوب است. به طوریکه در بسیاری از موارد که میشده بیمار را با چند روز کنترل و نگهداری تحت درمان قرار داد، با تجویز این دارو، نه تنها درمان رخ نداده، بلکه بیمار وارد جریان تازهای از مصرف مواد مخدر شده است. تا جایی که بسیاری از این دست بیماران، اذعان دارند که علائم قطع مصرف متادون (به اصطلاح عامیانه: خماری) در مواردی بسیار شدیدتر از ماده مخدری است که مصرف میکردهاند و اثرات وابستگی روانی این دارو نیز گاها شدیدتر از مواد مخدر گزارش شده است. در یک تحقیق ساده در بین ۶۲ بیمار که با قرص و یا شربتهای متادن در حال درمان بودند، بعد از دو ماه، ۴۵ نفر از آنها به ادامه درمان و افزایش دوز متادن اصرار داشتند و با کم کردن داروی متادن خود مخالف کردند، در این افراد علائم وابستگی به این دارو به وفور مشاهده میشد. بعد از گذشت شش ماه، ۲۳ نفر از این بیماران که پرسشنامههایی را پر کرده بودند، اعتراف به خستگی و عدم رضایت و همچنین وابستگی جسمانی و روانی شدیدی به داروی متادون کرده و خواستار راه حلی برای قطع یکباره این دارو بودند. البته باید اذعان داشت که داروی متادون، در برخی موارد نتایج خوبی را به همراه داشته است و میتوان از آن به عنوان داروی مفید برای کمک به درمان اعتیاد نام برد ولی نمیتوان آنرا را تنها راه حل درمان اعتیاد دانست. اما زنگز خطر هنگامی به صدا در میآید که این دارو در معرض عموم جامعه قرار بگیرد و بیحساب و کتاب و کنترل نشده توزیع شود. جایی که متوجه شویم که خرید و فروش این داروی مخدر، در بین جوانان رایج شده و به طرق خوراکی و حتی تزریقی مورد استفاده قرار میگیرد. موثرترین راه درمان اعتیاد برخی برای درمان اعتیاد، به روشهایی مانند متادون درمانی و غیره روی میآورند در حالی که، راههای بسیار موثری هست که به قول معروف "امتحان پس داده" اند و به میزان بالایی موقیت در پی خواهند داشت. یکی از این راهها که موفقیت زیادی هم در امر درمان اعتیاد داشته، بستری و کنترل علائم بیمار برای چند روز و سپس انتقال سریع بیمار به جلسات گروه درمانی است. اگر بیماران معتاد را در محیطی مناسب و تجهیز شده مطابق استانداردهای درمان اعتیاد، چند روز نگهداری کرده و علائم جسمانی ناشی از قطع مصرف مواد مخدر رابا داروهای رایج و ساده کنترل کنیم و پس از بهبودی علائم وابستگی جسمانی، آنها را وارد گروههای درمانی و کلاسهای روانشناسی و مددکاری نماییم، نتیجه بسیار موفقیت آمیزی را شاهد خواهیم بود. اگر این کار را برای آن دسته از بیمارانی که زمان زیادی از شروع مصرف مواد مخدر آنها نمیگذرد، در منزل انجام دهیم، نتیجه بسیار موثرتر خواهد بود. درمان این بیماری با استفاده از داروهایی مثل متادون یا ترامادول، برای بیمار بسیار لذت بخش و آسانتر است در حالیکه باید این نکته را مدنظر قرار دهیم که توجه صرف به راحتی و لذت بخش بودن درمان در این نوع از بیماران، اغلب نتیجه عکس داده است. این همان حلقه گمشده درمان بیماران معتاد است. البته میتوان از تلفیق چند روش هم برای درمان این بیماری بهره جست؛ موثرترین رویکردی که در جهان برای درمان این بیماری مورد استفاده قرار رفته، روش درمان بستری است که در کمپ صورت گرفته و همراه با گروه درمانی و تزریق افکار و اخلاقیات صحیح به روان بیماران، به خوبی جواب داده است. تجربیات نشان میدهد که در بسیاری از موارد، روشهای سنتی و قدیمی درمان اعتیاد نتایج خوبی را به همراه داشته و بیمار ارزش سختی و رنجی را که در مبارزه با وسوسههای این بیماری داشته و همفکری و همکاری مستمر با همدردانی نظیر خود را میداند و با مرور این عجز و سختیها بهتر میتواند درمان را قبول کند و مدت زمان زیادتری را به دور از مواد زندگی کند. جایی که پزشک و بیمار هر دو یک درد را تجربه کردهاند و میتوانند بعد از «تولد دوباره» نیز به یکدیگر کمک کرده و مراقبان خوبی برای هم باشند. کسانی که از سقوط نجات یافتهاند و حالا قدرت دستگیری و هدایت این نوع بیماران را هم کسب کردهاند.