سخنرانی شیطان در پنج سکانس

خداوند متعال در آیات الهی شخصیت‌های مثبت و منفی زیادی را معرفی کرده است...

کد خبر : 170087

و چون کار (روز قیامت) تمام شود (و دوزخیان در جای خود قرار گیرند) شیطان (بزرگ و ابلیس اوّل در خطابی به همه دوزخیان) گوید: همانا خداوند شما را وعده حق داد (وعده‌ای که همه تحقق یافت) و من شما را وعده دادم و تخلف کردم (همه خلاف درآمد) و مرا بر شما (در دنیا) هیچ تسلطی نبود جز آنکه شما را دعوت کردم و شما مرا اجابت کردید، پس مرا سرزنش نکنید و خود را سرزنش کنید خداوند متعال در آیات الهی شخصیت‌های مثبت و منفی زیادی را معرفی کرده است و برای اینکه شناخت کامل و جامعی نسبت به این شخصیت‌ها پیدا کنیم خداوند متعال در جای جای قرآن سخنرانی‌هایی را از آن‌ها بیان کرده است که ما با توجه به حرف‌ها و سخنانشان بتوانیم شخصیت آن‌ها را بهتر بشناسیم چرا که فرمود : (تا مرد سخن نکفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد ) حال با توجه به این جنبه شناختی ، یکی از شخصیت‌هایی که در قرآن کریم بسیار از او نام ‌برده است شیطان است که در جای جای قرآن از او سخن به میان آمده و درباره او صحبت شده است اما خود شیطان نیز در همین قرآن بارها لب به سخن باز کرده و سخنرانی‌های مختلفی را در سکانس‌های مختلف و در مواقع و مکان‌های متفاوت بیان کرده است که با توجه به مقدمه فوق صحبت‌ها و سخنرانی‌های شیطان می‌تواند راه خوبی برای آگاه شدن ما از شخصیت او و پی بردن به اهداف شوم او باشد . در این نوشتار به سکانس‌های مختلفی از سخنرانی‌های شیطان که در مواقع مختلف ایراد کرده است پرداخته می‌شود: سکانس اول: بیان فضائل خود در پیشگاه خداوند اولین سکانس از سخنرانی شیطان بعد از خلقت آدم علیه‌السلام و دستور خداوند به ملائکه الهی بر سجده به او بود که شیطان در اینجا طاقت نیاورد و لب به سخن گشود و در یک سخنرانی کوتاه مخالفت خود را با خداوند اعلام کرد و در این سکانس فضائلی را که برای خود قائل بود برشمرد و گفت: (قالَ ما مَنَعَکَ أَلاَّ تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُکَ قالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنی‌ مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طینٍ ) فرمود: «چون تو را به سجده امر کردم چه چیز تو را باز داشت از اینکه سجده کنی؟» گفت: «من از او بهترم. مرا از آتشی آفریدی و او را از گِل آفریدی.» (۱) اولین سکانس از سخنرانی شیطان بعد از خلقت آدم علیه‌السلام و دستور خداوند به ملائکه الهی بر سجده به او بود که شیطان در اینجا طاقت نیاورد و لب به سخن گشود و در یک سخنرانی کوتاه مخالفت خود را با خداوند اعلام کرد و در این سکانس فضائلی را که برای خود قائل بود برشمرد. و در جای دیگر به بیان دیگر این طور گفت که : (وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلآئِکَةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إَلاَّ إِبْلِیسَ قَالَ أَأَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طِینًا : و (به یاد آر) هنگامی که به فرشتگان گفتیم به آدم سجده کنید، پس همه سجده کردند، جز ابلیس که گفت: آیا سجده کنم بر کسی که او را از گل آفریدی؟)(۲) سکانس دوم: سخنرانی شیطان در پیشگاه خداوند بعد از سخنرانی اول و بعد از اینکه فضیلت‌هایی برای خود بیان کرد که در حقیقت فضیلت و ملاک برتری واقعی نبودند و به خاطر غرور و تکبری که در این سخنرانی از خود نشان داد این بار از مقام و منزلتی که داشت نزول کرد و بعد از اینکه با فرمان الهی مبنی بر : (قالَ فَاهْبِطْ مِنْهَا فَمَا یَکُونُ لَکَ أَن تَتَکَبَّرَ فِیهَا فَاخْرُجْ إِنَّکَ مِنَ الصَّاغِرِینَ فرمود: «از آن [مقام] فرو شو، تو را نرسد که در آن [جایگاه] تکبّر نمایی. پس بیرون شو که تو از خوارشدگانی)(۳) وقتی از مقام خود با نزول مواجه شد، در اینجا لب به سخن باز کرد و در یک سخنرانی دیگر خواسته‌های خود را از خداوند متعال درخواست کرد و گفت: (قَالَ فَأَنظِرْنِی إِلَی یَوْمِ یُبْعَثُونَ گفت: «مرا تا روزی که [مردم] برانگیخته خواهند شد مهلت ده»(۴) و در فرازی دیگر از سخنرانی خود انسان‌ها را با نگاه حقارت نگاه می‌کند و با این گاه حقارت آمیز درخواست خود را از خداوند می‌کند و به خداوند عرضه می‌دارد : (قَالَ أَرَأَیْتَکَ هَـذَا الَّذِی کَرَّمْتَ عَلَیَّ لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ لأَحْتَنِکَنَّ ذُرِّیَّتَهُ إَلاَّ قَلِیلاً (سپس) گفت: به من بگو این کسی که او را بر من بزرگی و شرافت بخشیدی (برای چه بود؟) سوگند باد که اگر مرا تا روز قیامت (که آخرین مدت حیات نسل اوست) مهلت دهی همه اولاد او را- جز اندکی- لجام خواهم زد . (و گمراهشان خواهم کرد)(۵) و در اینجا از خداوند خواست که او را مهلتی بدهد که هدف از این درخواست را در سکانس‌های دیگر از سخنرانی خود بیان می‌کند و خداوند نیز با درخواست او موافقت کرد و فرمود: (فانک من المنظرین الی یوم الوقت المعلوم: فرمود: «در حقیقت، تو از مهلت‌یافتگانی)(۶) شیطان به خاطر یک صفت ناپسند همه ارزش‌های خود را از دست داد این بار در سخنرانی متفاوتی قصد دارد که آدم علیه‌السلام را فریب دهد و به همین خاطر در مکان‌های مختلفی به سراغ حضرت آدم و حوا می‌آید تا اینکه آن دو را با حرف‌های خود فریب دهد سکانس سوم: سخنرانی‌های تهدید آمیز شیطان بعد از سخنرانی‌های متعددی که شیطان انجام داد این بار در سکانسی متفاوت بار دیگر سخنرانی تهدید آمیزی را انجام داد و همه بشریت را تهدید کرد و که با تمام توان تلاش می‌کند که نگذارد آن‌ها راه مستقیم و درست را در زندگی خود ادامه دهند و با تمام قوا با آن‌ها به مبارزه برخیزد: (قَالَ فَبِمَا أَغْوَیْتَنِی لأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ گفت: پس بدان سبب که مرا به بیراهه افکندی حتما در کمین آن‌ها بر سر راه مستقیم تو خواهم نشست)(۷) (ثُمَّ لآتِیَنَّهُم مِّن بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَیْمَانِهِمْ وَعَن شَمَآئِلِهِمْ وَلاَ تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شَاکِرِینَ) «آن گاه از پیش رو و از پشت سرشان و از طرف راست و از طرف چپشان بر آن‌ها می‌تازم، و بیشترشان را شکرگزار نخواهی یافت) (۸) قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ [شیطان] گفت: «پس به عزّت تو سوگند که همگی را جدّا از راه به در می‌برم.»(۹) قَالَ رَبِّ بِمَآ أَغْوَیْتَنِی لأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الأَرْضِ وَلأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ گفت: «پروردگارا، به سبب آنکه مرا گمراه ساختی، من [هم گناهانشان را] در زمین برایشان می‌آرایم و همه را گمراه خواهم ساخت،(۱۰) اما در همین سخنرانی اعتراف می‌کند که تنها یک گروه هستند که نمی‌تواند با آن‌ها مبارزه کند و آن‌ها همان بندگان ویژه خداوند هستند: إِلَّا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ مگر بندگان ویژه و برگزیده‌ات از آنان - که مرا بر ایشان راهی نیست.(۱۱) سکانس چهارم: سخنرانی برای حضرت آدم علیه‌السلام بعد از اینکه شیطان به خاطر یک صفت ناپسند همه ارزش‌های خود را از دست داد این بار در سخنرانی متفاوتی قصد دارد که آدم علیه‌السلام را فریب دهد و به همین خاطر در مکان‌های مختلفی به سراغ حضرت آدم و حوا می‌آید تا اینکه آن دو را با حرف‌های خود فریب دهد: فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطَانُ لِیُبْدِیَ لَهُمَا مَا وُورِیَ عَنْهُمَا مِن سَوْءَاتِهِمَا وَقَالَ مَا نَهَاکُمَا رَبُّکُمَا عَنْ هَـذِهِ الشَّجَرَةِ إِلاَّ أَن تَکُونَا مَلَکَیْنِ أَوْ تَکُونَا مِنَ الْخَالِدِینَ پس شیطان، آن دو را وسوسه کرد تا آنچه را از عورت‌هایشان برایشان پوشیده مانده بود، برای آنان نمایان گرداند و گفت: «پروردگارتان شما را از این درخت منع نکرد، جز [برای] آنکه [مبادا] دو فرشته گردید یا از [زمره] جاودانان شوید.»(۱۲) سخنرانی که همه مخاطبانش از پیروان واقعی او بودند اما حال همه پشیمان هستند که چرا از او پیروی می‌کنند اما باز برای آن‌ها جالب است که آخرین سخنرانی شیطان را هم بشنوند و از نیت‌های پلید او آگاه شوند همه منتظرند و شیطان در جایگاه قرار می‌گیرد و سخنرانی خود را آغاز می‌کند فَوَسْوَسَ إِلَیْهِ الشَّیْطَانُ قَالَ یَا آدَمُ هَلْ أَدُلُّکَ عَلَی شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْکٍ لَّا یَبْلَی؛ پس شیطان او را وسوسه کرد، گفت: ای آدم، آیا تو را به درخت جاودانی و پادشاهی‌ای که کهنه و نابود نشود راه بنمایم؟(۱۳) و چون او سخنران ماهری بود و روش‌های تأثیر گذاری را کاملاً می دانست به سراغ حضرت آدم رفت و آن‌ها را با وعده جاویدان شدن فریفت و این یکی از سخنرانی‌های مؤثر شیطان بود که خود او هم این سخنرانی را ظاهراً بسیار دوست می‌دارد چون با این سخنرانی باعث شد که حضرت آدم و حوا از بهشتی که در آن قرار گرفته بودند اخراج شوند و راهی زمین شوند. سکانس پنجم: آخرین سخنرانی شیطان (در جمع پیروان و طرفدارانش) سکانس‌های سخنرانی شیطان به اینجا می‌رسد که او قرار است آخرین سخنرانی خود را انجام دهد؛ سخنرانی که همه مخاطبانش از پیروان واقعی او بودند اما حال همه پشیمان هستند که چرا از او پیروی می‌کنند اما باز برای آن‌ها جالب است که آخرین سخنرانی شیطان را هم بشنوند و از نیت‌های پلید او آگاه شوند همه منتظرند و شیطان در جایگاه قرار می‌گیرد و این طور سخنرانی خود را آغاز می‌کند: (وَ قَالَ الشَّیْطَانُ لَمَّا قُضِیَ الأَمْرُ إِنَّ اللّهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَوَعَدتُّکُمْ فَأَخْلَفْتُکُمْ وَمَا کَانَ لِیَ عَلَیْکُم مِّن سُلْطَانٍ إِلاَّ أَن دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِی فَلاَ تَلُومُونِی وَلُومُواْ أَنفُسَکُم مَّا أَنَاْ بِمُصْرِخِکُمْ وَمَا أَنتُمْ بِمُصْرِخِیَّ إِنِّی کَفَرْتُ بِمَآ أَشْرَکْتُمُونِ مِن قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمِینَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ) و چون کار (روز قیامت) تمام شود (و دوزخیان در جای خود قرار گیرند) شیطان (بزرگ و ابلیس اوّل در خطابی به همه دوزخیان) گوید: همانا خداوند شما را وعده حق داد (وعده‌ای که همه تحقق یافت) و من شما را وعده دادم و تخلف کردم (همه خلاف درآمد) و مرا بر شما (در دنیا) هیچ تسلطی نبود جز آنکه شما را دعوت کردم و شما مرا اجابت کردید، پس مرا سرزنش نکنید و خود را سرزنش کنید و اینک من فریادرس شما نیستم و شما هم فریادرس من نیستید، من به اینکه پیش از این مرا شریک طاعت خدا کردید کافرم همانا ستمکاران را عذابی دردناک است.(۱۴) پی نوشت ها : ۱) اعراف ۱۲ ۲) اسراء۶۱ ۳) اعراف ۱۳ ۴) حجر ۳۶ ۵) حجر ۳۷ ۶) اسرا ۶۲ ۷) اعراف ۱۶ ۸) اعراف ۱۷ ۹) ص۸۲ ۱۰) حجر ۳۹ ۱۱) حجر ۴۰ ۱۲) اعراف ۲۰ ۱۳) طه ۱۲۰ ۱۴) ابراهیم ۲۲ منبع : تبیان

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: