این بار خلبان، قهرمان ملی نبود
هیچ توضیحی از جانب میهمانداران داده نمیشود و صرفا گاه با پوزخند از کنار مسافرانی که سوالاتی را دربارهء فاجعهء در شرف وقوع میپرسند عبور میکنند.
خبرآنلاین: من مسافر پرواز 841 ایران ایر کوالالامپور بودم و از بدشانسی ایران ایر من روزنامه نگارم . قرار بود دیروز 10 نوامبر ساعت سیزده و ده دقیقه هواپیمایمان از کوالالامپور به مقصد تهران پرواز کند. ساعت 10 صبح در فرودگاه بودیم تا به موقع به پرواز شماره 841 ایران ایر برسیم. به موقع ، بارها را تحویل دادیم و کارت پرواز و باقی ماجراها. خوشحال بودیم از اینکه مثل پرواز رفت قرار نیست دو ساعت برای تاخیر از قبل پیش بینی نشدهء هواپیما در فرودگاه امام خمینی معطل شویم. سوار هواپیما شدیم و بعد از اینکه حدود یک ربعی از زمان پرواز گذشته بود، هواپیما شروع به حرکت در باند فرودگاه کرد. زمزمههایی از ردیفهای آخر سمت چپ میآمد که برخی مسافران مشغول حرف زدن با میهمانداران بودند. دقایقی بعد که باز هواپیما همچنان در حال چرخیدن روی باند هواپیما و آماده بلند شدن بود این زمزمهها بیشتر شد تا آنجا که هواپیما ایستاد. ایستادنی که کسی دلیلش را نمیدانست و تا سه ساعت و نیم بعد به طول انجامید. ماجرا از این قرار بود که آن دو مسافر ردیفهای آخر میبینند که از بال هواپیما دارد بنزین میریزد. این ماجرا را به میهمانداران تذکر میدهند و میهماندار هم در جوا آنها میگوید که :"این طبیعی است. بنزین نیست و آبی است که به خاطر رطوبتی که در کوالالامپور وجود دارد از بال هواپیما سرازیر میشود." وقتی هواپیما کمی بیشتر سرعت میگیرد این دو مسافر کنجکاو و پیگیر همچنان این ماجرا را دنبال میکنند و میبینند که شدت ریزش بنزین از بال هواپیما بیشتر و بیشتر شد. بار دیگر میهماندار را صدا زده و این ماجرا را به او گزارش میکنند. این دفعه میهماندار ظاهرا به تئوری خودش شک میکند و خلبان پرواز را در جریان میگذارد. یک نقص فنی اساسی؛ آنقدر که زمزمههای شب ماندن در کوالالامپور شنیده میشود. خلبان پشت میکروفون اعلام میکند که هواپیما دچار نقص فنی است و باید برای تعمیرات راهی آشیانه شود. در کابین غوغایی است. مسافران ترسیدهاند. بچه ها گرسنهاند و پیرمردها و پیرزنها خسته. اما بیش از همهء اینها برای همهء مسافران این سوال مطرح است که چرا باید نگاه مسافری ریزش بنزین را از بال هواپیما که بیشک میتوانست در صورت پرواز منجربه فاجعهای بزرگ شود ببیند و چشم مهندسان پرواز نه؟ و اگر این دو مسافر با اصرار مجدد بار دیگر به میهماندار توضیح نمیدادند و او این اتفاق را به خلبان گزارش نمیداد چه فاجعهای رخ میداد؟ خیلیها بار دیگر به خودشان قول میدهند که دیگر با این پرواز سفر نکنند، برخی به بازگویی خاطراتشان از مسافرت با پروازهای خارجی میپردازند و همچنان یکی یکی سراغ آن دو مسافر میروند و با آنها صحبت میکنند که چه دیدهاند و به میهماندار چه گفتهاند که هواپیما حالا ایستاده است. هیچ توضیحی از جانب میهمانداران داده نمیشود و صرفا گاه با پوزخند از کنار مسافرانی که سوالاتی را دربارهء فاجعهء در شرف وقوع میپرسند عبور میکنند. شاید توان پاسخگویی ندارند. همانگونه که در پرواز رفت از تهران به کوالالامپور که با هواپیماری بوئینگ ایران ایر انجام میشد، حاضر بودم با مشکلاتی مواجه شدم و وقتی از میهماندار پرسیدم هیچ جوابی نداد. در آن پرواز که با تاخیری دو ساعته و بیدلیل و از پیش اعلام نشده مواجه بود، فیلمی را برای پخش شدن از تلویزونهای داخل هواپیما در نظر گرفته بودند و هدفون ها بین مسافران پخش شد. اما تنها چند ردیف از کل کابین به آن بزرگی صدا داشتند و بقیه فیلم را بدون صدا تماشا کردند. دیگر مسافران که خواستار روشن کردن لامپهای بالای سرشان شدند تا حداقل در این پرواز طولانی بتوانند روزنامهای یا کتابی را مطالعه کنند، در نهایت ناباوری متوجه شدند که تنها لامپهای دو - سه ردیف کل هواپیما روشن میشود. وقتی از سرمیهماندار آن پرواز برای اینهمه خرابی در هواپیما توضیح میخواهم کاملا از ذکر نامش خودداری میکند و میگوید:" این هواپیما مال 37 سال پیش است. طبیعی است که بسیاری از قطعات آن قدیمی شدهاند و ما هم قطعاتی نداریم که آنها را جایگزین این قطعات کنیم. وگرنه ما هم بدمان نمیآید که در جای دیگری و هواپیمای خوب پرواز کنیم. ما هم جانمان کف دستمان است"! سرانجام بعد از اینکه 3.5 ساعت هواپیما در آشیانه ماند و تعمیرات روی بال سمت چپ آن - یعنی دقیقا همان جایی که آن دو مسافر به آن اشاره کرده بودند- انجام شد، در نهایت بهت و ناباوری و وحشت مسافران ساعت چهار و سی دقیقه به وقت محلی از زمین برخاست. دیدن قیافههای ترسیده و نگران مسافران، فریادهای برخی از آنها، گریههای برخی دیگر، شنیدن نذر و نیازهایشان و جیغ و داد بچهها در لحظهء تیک آف از آن صحنه هایی است که آدم آرزو میکند دیگر در زندگیاش تکرار نشود. ظاهرا به میهمانداران تنها توصیهای که شده است این است که در مواقع بحرانی لبخند به لب داشته باشید و نیازی به درک مسافران در این لحظات نیست. خانمی که فرزندانش در تهران بودند و برای سفر تفریحی به مالزی سفر کرده بود در حال بیهوش شدن بود که مسافران ردیفهای دیگر درخواست آب و قند از میهماندار کردند. او هم به آهستگی هرچه تمامتر و با لبخندی که شایستهء آن لحظات نبود این کار را بعد از دقایقی انجام داد. زمانی که مرد جوانی فریادزنان درخواست یک لیوان آب از میهماندار کرد، او در جواب گفت :"شما که به نظر حالتان خوب است. آب میخواهید واقعا؟" جالب اینجاست که خدمهء پرواز به محض اینکه از وجود خبرنگاری در بین مسافران - من - مطلع میشوند، شروع میکنند به تهدید و ارعاب اینکه دوربینت را میگیریم و به فلام مقام اطلاع میدهیم و...." به یکی از همین میهمانداران میگویم :"حالا جان ما هیچ. شما خودتان نمیترسید در پروازی که چک نشده است و چشم مسافر باید نقص فنی آن را در لحظات پرواز ببیند پرواز کنید؟" با اکراه پاسخ میدهد که :"میهمانداری که بترسد از کار اخراج میشود." از یکی دیگر از میهمانداران میپرسم :"مگر این هواپیما قبل از پرواز چک نمیشود؟ " با تندی پاسخ میدهد که :"خانم این هواپیما مشکلی نداشته .صبح از تهران به کوالالامپور آمده است! " دفتر هما با خواندن گزارش این ماجرا درخبرآنلاین - که بلافاصله به تهران مخابره و در خبرآنلاین منتشر شده بود - طی جوابیه ای پاسخ داده که " این ماجرا صرفا بخشی از مرحلهء سوختگیری بوده که بنزین ازآن سرریز شده که ازنگاه مسافر، نشت بنزین از بال هواپیما بوده است . اگرچه که این موضوع بعضا" هنگام سوختگیری رخ می دهد و امری عادی است!" عذری بدتر از گناه...اگر این امری عادی است چرا سه ساعت و نیم پرواز به تاخیر میافتد؟ چرا هواپیما به آشیانه میرود و تعمیر می شود؟ چرا دقیقا بعد از اینکه مسافر این ماجرا را میبیند و میهماندار به خلبان میگوید، همهء این اتفاقات به قول ایشان عادی رخ میدهد؟ چرا مسافران ساعتها در هواپیمایی که در حال حرکت بود و ناگهان ایستاد باید میماندند؟ و هزار و یک چرای دیگری که با این پاسخ سردستی از بین نمیرود. از تمامی این مراحل فیلم و عکس تهیه شده که به تدریج منتشر خواهد شد. به هرحال این هم از بدشانسی ایران ایر است که یک خبرنگار در پرواز حضور داشته است. هواپیما که بالاخره ساعت 19 و سی دقیقه به تهران مینشیند مسافران کف میزنند. یکی از مسافران فریاد میکشد که این کف برای خلبان نیست بلکه برای آن دو مسافری است که ریزش بنزین از بال هواپیما را دیدند و همهء ما را نجات دادند.