نامهای برای محمد نصرتی
خانواده سبز : آقاي نصرتي سلام! آنقدر كارتان زشت بود كه جاي هيچگونه دفاعي نماند. يك آفسايد كامل اخلاقي وحرفه ايي........... نمي خواهم كارتان را توجيه كنم . اما اين يك واقعيت است كه در كشور ما كسي كه زمين مي خورد بيشتر آدمها بجاي كمك، به او لگد مي زنند! شايد اين روزها بيش از هر زماني اين موضوع را درك كرديد. ما كشور عجيبي هستيم بدون باخت تيم مان از فينال جام باشگاه هاي آسيا حذف مي شود يا ليست بازيكنان به مراجع ذيربط ارسال نشده و تيم از صعود محروم مي شود اما دريغ از يك مقصر! اولين بار كه در زمان نوجواني تان شما را ديدم باور نمي شد اينقدر در فوتبال پيشرفت كنيد اما اي كاش همزمان با رشد فوتبالتان به جنبه هاي فرهنگي و زندگي اجتماعي تان نيز توجه مي كرديد. حكايت فرهنگ كه چون هوا مي ماند در كشور ما حكايت غريبي است . دوماه قبل مطلبي نوشتم درباره ملاحظات فرهنگي فوتبال ايراني، سردبير يكي از بهترين روزنامههاي ورزشي كشور ضمن احترام گفت : خوانندگان ما عوام بوده و اين مطالب از سطح درك آنان فراتر است. چند ماه پيش تر از آن ، دوست مديرم درگروه ورزش رسانه ملي ، وقتي طرح يك برنامه ي فرهنگي فوتبالي را ارائه كردم با اندكي خجالت از تلاش دانشگاه تصويري كشور براي توجه كمتر به مقوله فوتبال و برنامه هاي مرتبط سخن گفت و...... دهها دليل ديگر همه نشان از اين است كه نگاه ما به مقوله فرهنگ مقطعي، موردي و يك بار مصرف است . در هزاران ساعت برنامه تحليلي و پخش مستقيم فوتبال در رسانه هاي خصوصي و غير خصوصي كشور مقوله مظلوم فرهنگ حلقه مفقوده است. انگار فوتبال حرفه اي ما كه ناقص الخقله بدنيا آمده و هنوز نمي تواند به اهميت موضوع فرهنگ سازي فوتبالي پي ببرد. ٤٠٠ ميليارد تومان پول رسمي و غير رسمي رد و بدل شده در فوتبال ايراني كمبود مالي را كم اهميت نشان مي دهد در واقع آنچه ما نداريم فهم توجه به فرهنگ و اهتمام به ابعاد فرهنگي مديريت است. جاي تاسف است كه حتي براي تحليل فرهنگي وقايع فوتبال نيز از همان كارشناسان ورزشي استفاده مي كنيم. محمد آقا ! مي دانم الان همه ما از تو مثل يك قرباني سوء استفاده مي كنيم براي مخفي نمودن بي سوادي فرهنگي مان؛ اما بيماري فرهنگي فقط در ورزش نيست، سه روز تعطيلي عيدانه كه بايد سراسر مملو از عشق ، شور و نشاط باشد به خاطر بي فرهنگي در رانندگي ايراني٩٤كشته را در پي دارد. آقاي كاپيتان ! شما ديگر نوجوان ديروز نيستيد ، بايد بدانيد براساس ديدگاه ًادگارشاينً مفروضات ذهني در حلقه اول زندگي ما باورها ، ارزشها، انديشه ها وهنجارها را مي سازند و اين همه ،رفتارهاي ما را شكل مي دهند. در واقع رفتار ما براساس انديشه و ارزشهاي دروني ماست. مدتهاست كه گروهي با افكار ستيزه جويانه و ضد فوتبالي از فضاي استاديومها و اتفافات تاسف انگيز در جامعه فوتبال به عنوان حربه اي براي مخالفت با فوتبال و جذابيت هاي آن سوء استفاده مي كند اما مظلوم ترين بخش اين تراژدي، ظلم در حق خود فوتبال است. اگر برخي از مردان ، ناجوانمردانه محيط هاي ورزشگاه ها را براي حضور خانواده ها ناامن كرده اند ، آيا فوتبال مقصر است؟ اگر گروهي در طول دوران تحصيل از دبستان تا دانشگاه ادب و احترام به حقوق شهروندي را نياموختند و پديده اي چون فوتبال موجب مي شود تا آنها واقعيت شخصيت خويش را به نمايش بگذارند؛ آيا ورزشگاه سردار جنگل رشت يا فوتبال مقصر است كه دهها هزار هموطن فرهيخته ي ما ! در طول مسابقه اخير با ركيك ترين الفاظ ميهمان نوازي كردند؟ و اين قصه پرغصه البته همه جايي است! آقاي نصرتي! فرهنگ مقوله ايي زمان بردار ، اصولي ونيازمند سرمايه گذاري ذهني وعيني است.مهم ترين صادرات يك كشور، فرهنگ آن است.شايد ما جديدترين مدل اتومبيل را به جهت استطاعت مالي مان بخريم اما فرهنگ استفاده از آن را نداريم. با حرفهاي مان به روي هم تيغ مي كشيم. براي هر بيماري جسمي و روحي دهها نسخه نوشته شده ذهني داريم . درحالي كه خودمان بيماريم دوست داريم نقش پزشك يا روانپزشك را بازي كنيم. متاسفانه همزمان با افزايش درآمد و ارتقاء شرايط اقتصادي، بلوغ فرهنگي ما فرآهم نمي گردد. مجري بهترين برنامه تلويزيوني كه پرسشگري را حق خود مي داند كمترين پاسخگويي را در برابر رسانه هاي ديگر، داشته و بجاي برنامه محوري تلاش مي كند از نمد حاشيه هاي فوتبال ،كلاهي براي خود بسازد. پوشيدن شلوار لي يا جين ، حاشيه پردازي و استفاده ابزاري از مصائب فوتبال ملي، جهت افزايش بيننده تلويزيوني از جمله موارد ديگري است كه ناهنجاري اخير را موجب شده است. راستي از بين هزاران ساعت پخش يك برنامه تلويزيوني درطول بيش از يك دهه، چند درصد به تحليل فرهنگي فوتبال آن هم با صاحب نظران فرهنگي اختصاص يافته است؟ آيا رواست در پس همين كم كاري مشهود اكنون هر كدام از ما و از جمله رسانه ملي در جايگاه دادستان و مدعي العموم با ناهنجاري اخير برخورد كرده و مسئول يك رفتار ضدفرهنگي را يك يا دو بازيكن بدانيم ؟ آنچه در رشت زشت به نظر رسيد فقط حركت شما و همبازي تان نبود بلكه مي توان به چالش هاي زير نيز توجه كرد؛ ١_ تصوير شروع بازي نشان داد دو داور مسابقه برادرانه و چون اعضاي يك تيم در كنار هم قرار نگرفتند. آيا در برابر ديده گان بينندگان تلويزيوني اين نامهرباني ها منطقي است؟ با فرهنگ داوري حرفه اي چطور؟ داوراني كه نمي توانند عادلانه مسائل خود را حل كنند چگونه مي توانند عادلانه ، قاضي مناسبي باشند؟ ٢_تماشاگرنما كيست؟ از كجا آمده است؟ در كجا تربيت شده است؟ در محيط خانواده يا فضاي سازماني خويش با اطرافيان خويش چگونه مواجه مي شوند؟ آيا آنها قبل از ورود به ورزشگاه انسانهايي مؤدب هستند و فضاي استاديومها موجب ادب سوزي و تاراج اخلاق مي گردد. متاسفانه بي ادبي طرفداران منحصر به يك تيم و تماشاگرانش نبوده و فراگير است. چگونه مي شود بخشي از خروجي تربيتي يك خانواده يا محله يا شهر در استاديوم ورزشي، شعارهاي زننده بيان كند و آن وقت بجاي آسيب شناسي صورت مسئله را پاك كرده و فوتبال و فوتبالي ها را مقصر دانست. ٣_ اگر توانستيد بخش سوتي هاي تلويزيوني را در اينترنت جستجو كنيد انواع و اقسام دكور افتادن و صندلي شكستن ها را خواهيد ديد. در واقع اين دكور شكستن و واژگون شدن ها يك نماد است. در تلويزيون واحدي است به نام پخش ؛ راستي اگر درحين پخش زنده فوتبال مذكور شبكه باران و شبكه سه هركدام به وظيفه ذاتي خود عمل مي كردند اين منكر اينقدر منعكس مي شد؟ آيا در رسانه اي اسلامي ترويج منكر و دامن زدن به آن در بخش هاي مختلف خبري و... منطقي است؟ چگونه مي شود رسانه ملي كار خوب و حرفه اي خلبان ايراني پرواز مسكو به تهران كه مصداق امر به معروف است را روزها و حتي عليرغم انعكاس بين المللي آن ناديده مي گيرد اما از يك مقوله ضد فرهنگي، با هر هدفي به اين سرعت و وسعت پوشش رسانه اي مي سازد؟ محمد آقا ! فرهنگ اينگونه است فراگير و متاثر از عوامل متعدد، سهل و ممتنه؛ انگار همه حق دارند درباره اش حرف بزنند و نظريه پردازي كنند. اساتيد قديمي ترين دانشگاه هاي مطالعات فرهنگي جهان نيز به اندازه مردم ما خود را صاحب نظر اين حوزه نمي دانند. ما يا بي ستونيم يا چهل ستون ! يعني وقتي كسي بد مي شود، بد مطلق مي شود و نماد همه بدي ها و وقتي هم فردي را خوب مي دانيم ..... آقاي كاپيتان! نتيجه سرمايه گذاري فرهنگي مديريت فوتبالي ما همين خروجي است . دو رويي و نفاق ، دروغگويي و دين ابزاري به بخشي از فرهنگ مان تبديل شده است. همين هفته گذشته از رسانه ملي ديدم كه دو نفر از آنها كه سياست شان بايد عين ديانت شان باشد به راحتي به يكديگر اتهام دروغگويي مي زدند. بد شانسي شما اين است فوتباليست هستيد. چون از سالهاي قبل مي شناسمتان و مي دانم در طي پنج سال اخير از منظر فرهنگي كمترين چالش را داشته ايد اين چند سطر را براي تان نوشتم. انسان جايز الخطاست اگر جاي جنابعالي بودم رسماً از مردم و هموطنانم عذرخواهي مي كردم. خداوند بخشنده و رحمان است. اين يك تذكر براي همه ماست كه دوربين هاي الهي درحال ثبت وضبط رفتار ماهستند . ممكن بود جهت دوربين ها طوري باشد كه اين تصاوير به روي آنتن نرود اما رفت و شد آنطوركه نبايد مي شد. محمد آقا ! مي گويند بالاترين گناه نااميدي است. حتي در بدترين شرايط مي شود از تهديد يك فرصت ناب ساخت. خيلي وقت است كه نديدمتان از وقتي مشهور شديدبيشتردورشديد. مي دانم روزها وشبهاي سختي را سپري مي كنيد. واقعيت اين است كه ما ياد نمي گيريم ممكن است روزي حوصله خدا سر برود اما زمان حكمت اين حادثه تلخ را روشن مي كند. شايد بايد واقعيت ها و زشتي هاي پشت ابر آشكار مي شد و.... اگر براي شما اين يك اتفاق بوده و پسر سربه زير ديروز امروز در اثر همنشيني با بدان دچار حادثه اين چنين شده بايد با صبر، متانت، اخلاق و پوزش به آينده اميدوار باشيد. سخن پاياني ام با اجازه شما، براي نامزد امروز و همسفر همه زندگي تان است نه به عنوان سردبير يك مجله خانوادگي بلكه به عنوان يك برادر مي گويم اين نيز بگذرد.... محمد بيش از هر زمان ديگر به شما نياز دارد اگر او كوتاهي كرده جزايش را خواهد اما فراموش نكنيم خداوند دست گير بنده گانش است و نه مچ گير ، رحمانيت و بخشاينده بودن را از خدا بياموزيم. خداوند همه ما را عاقبت بخير فرمايد. مهدي اسماعيل تبار دانشجوي دكتراي مديريت فرهنگي