اخلاق رسانهای و پخش شوخی زننده
بعید است که هیچ رسانه معتبری در دنیا حاضر باشد، آنچه تلویزیون ما پخش کرد را پخش کند. اگر هم رسانه معتبری به فرض محال، به پخش این چنین صحنهای تن بدهد، به پخش چندباره و پخش صحنه آهسته و آنالیز آن قطعاً تن نخواهد داد.
قانون: مثل هر روز توقف کوتاهی میکنم تا نگاهی گذرا به تیتر اخبار بیندازم، جز من چند نفر دیگر هم در مقابل کیوسک روزنامهفروشی ایستادهاند. ناخودآگاه توجهم جلب رفتار دو نفر کناری میشود. تیتر روزنامههای ورزشی را با صدای بلند میخوانند. در همین حین، یکیشان سوالی از دیگری میپرسد و آن یکی، پس از کمی «مِنُّ و مِن» در گوش او چیزی پچ پچ میکند. شنونده شدیداً جا میخورد، اول با ادای جملاتی کوتاه و شکسته، سعی میکند از آنچه شنیده مطمئن شود. بعد از اطمینان سرش را به نشانه تاسف تکان میدهد و مدام اظهار تعجب میکند.
از شنیدن برخی کلمات در مییابم که در باب حرکت زننده دو بازیکن تیم فوتبال پرسپولیس صحبت میکنند. چند جای دیگر هم تجربههای مشابهی پیش میآید؛ یک نفر بیخبر از همه جا، از دیگران، در مورد این اتفاق میپرسد و دیگران از فرط خجالت، سکوت میکنند. اما همین اتفاقی که در جمعهای چندنفره دوستانه و خانوادگی، نمیتوان در موردش صحبت کرد، خیلی راحت از فراگیرترین رسانه کشور پخش میشود؛ آنهم نه یکبار و دوبار که چندین و چند بار و به انحاء مختلف.
غیرپاسخگوترین رسانه کشور، گاهی غیرمنتظرهترین کارها را میکند. رسانهای که از فرط تنگنظری روز به روز بر تعداد مجریان و بازیگران ممنوعالتصویرش افزوده میشود، گاهی چنان طرفدار شفافیت در اطلاع رسانی میشود و آوانگارد رفتار میکند که آدمی انگشت حیرت به دهان میگزد. رسانهای که یک روز مجری خود را بعد از کمی ناپرهیزی در انتقاد از مسئولان، چنان به تیر غیب گرفتار میکند که تامدتها در پشت قاب شیشهای پیدایش نمیشود، در روز دیگر در جهت تحقق شفافیت و گردش آزاد اطلاعات(!)،حاضر میشود صحنه ادرارکردن یک بازیکن فوتبال در کنار زمین و یا حتی شوخی جنسی زننده دو بازیکن دیگر را در پربینندهترین برنامههایش پخش کند. آری، صداوسیما گاهی مرتکب غیرمنتظرهترین کارهای ممکن میشود و این لابد دلیلی دارد. پیش از پرداختن به دلیل این رفتار عجیب و غریب، توضیح در باب اتفاق اخیر ضروری است. اتفاق رخ داده در بازی دو تیم پرسپولیس و داماش گیلان، به قدری زشت و زننده هست که هیچ توضیح دیگری در مورد آن ضرورت نداشته باشد. اما این صحنه را چند نفر در ورزشگاه دیدند و چند نفر در اولین پخش تلویزیونی متوجه آن شدند؟ پاسخ روشن است. پیش از مانور رسانهای صداوسیما بر روی این مسئله، نه در ورزشگاه و نه حتی در میان بینندگان تلویزیونی، خیلیها متوجه این واقعه نشده بودند. اگر تلویزیون به این «صراحت» و البته «وقاحت»، به این مسئله نمیپرداخت چه بسا که این اتفاق نامیمون اینگونه در سطح جامعه اشاعه نمییافت و به چنین سطحی از فراگیری -حتی در سطح بینالمللی- نمیرسید. نهایتاً موضوع در سطح حرفهای درگوشی و غیر رسمی همان بینندگان محدودی که بار اول متوجه این اتفاق زننده شدند، میماند و مخاطبان صحنه مورد نظر حداکثر به مخاطبان وبسایتهایی همچون فیسبوک و یوتیوب خلاصه میشد. قطع و یقین رسانههای مکتوب ورزشی هم اگر این رفتار صداوسیما را ندیده بودند، نمیتوانستند به این صراحت و وسعت وارد این موضوع شوند.
اما چرا صداوسیما نباید این صحنه را نشان میداد؟ همه میدانند که یک رسانه، فارغ از قوانینی که باید رعایت کند، ملزم است به یک سری اصول مشخص تحت عنوان «اخلاق رسانهای» ، پایبند باشد. اصولی که در اکثر رسانههای بیپروای جوامع سکولار هم رعایت میشوند. جز کانالهای غیراخلاقی که تکلیفشان روشن است، بعید است که هیچ رسانه معتبری در دنیا حاضر باشد، آنچه تلویزیون ما پخش کرد را پخش کند. اگر هم رسانه معتبری به فرض محال، به پخش این چنین صحنهای تن بدهد، به پخش چندباره و پخش صحنه آهسته و آنالیز آن قطعاً تن نخواهد داد. معیار تشخیص شاخصهای اخلاق رسانهای اگر هم در مواردی مبهم باشد، در این ماجرا کاملا روشن و شفاف است؛ واقعهای که مردم در جمعهای خودمانی دوستانه و خانوادگی، از فرط شرم و حیا قادر به نقل آن نیستند، حتما جزء خط قرمزهای اخلاق رسانهای است.
و اما سخن آخر؛ بالاتر اشاره شد که فراگیرترین رسانه کشور، گاهی غیرمنتظرهترین کارها را میکند. اعضای شورای نظارت بر آن هم اگرچه از اجرای صمیمانه یک برنامه صبحگاهی رادیویی توسط یک مجری زن برمیآشوبند، اما به پخش یک شوخی زننده جنسی، هیچ واکنشی نشان نمیدهند. علت چیست؟ آیا صداوسیما طرفدار شفافیت است و اگر به او مجال دهند در مابقی عرصهها نیز همچون فوتبال اینگونه بیپروا - و گاهاً بیاعتنا به اخلاق و ادب- عمل خواهد کرد؟ به هیچ منطقی نمیتوان به این سوال پاسخ مثبت داد، رسانهای که پیشتر نشان داده از کنار خیلی از مسائل میتواند به راحتی و بیتفاوت بگذرد، حتما از کنار مسائل چالشی فوتبال هم به همان راحتی میتواند بگذرد، حالا اگر نمیگذرد، خیلی بعید است که دلش برای شفافیت سوخته باشد و قلبش برای گردش آزاد اطلاعات بتپد، حداقل قرائن که اینگونه نشان میدهد. باید علت این رفتار دوگانه را در جای دیگری جست، حل این معما به عهده کارشناسان و صاحبنظران، اما اشارتی کوتاه به یک شائبه شاید بد نباشد، که در خانه اگر کس است، یک حرف بس است؛ شاید برنامهریزان و سیاستگذاران فرهنگی کشور، از اینکه مردم و خصوصاً جوانان سرگرم برخی حاشیههای کاذب باشند و کاری به کار معضلات جدیتر و اساسیتر نداشته باشند، خوششان میآید و شاید راز ماندگاری چندینساله برنامهای همچون 90 -در عین جوانمرگ شدن خیلی از برنامههای چالشی دیگر در صداوسیما و تحمل نشدن خیلی از رسانههای منتقد خارج از صداوسیما- همین باشد.
راستی، تاپیش از این اتفاق و مانور رسانهای سنگین بر روی آن، یک ماجرای سههزارمیلیاردی و چند موضوع مهم دیگر هم وجود داشت که رسانهها به آن بپردازند، یادش به خیر...