نامه مدیرعامل اسبق بانک ملى به خاوری

آقاى خاورى،نمى دانم الان کجاهستيد وچه مى کنيد اما چون من وشما کما بيش در موقعيتى مشابه هم قرار گرفته ايم وآن موقعيت هاخطير وسرنوشت ساز بوده است لازم ديدم نکاتى راازباب نصيحت وتجربه به شمايادآورى کنم.

کد خبر : 165622

الف: جلیل شرکاء، مدیرعامل بانک ملی در دوران پیروزی انقلاب، در نامه ای که از سوی سایت اقتصادایرانی منتشر شده، نوشته است: آقاى خاورى،نمى دانم الان کجاهستيد وچه مى کنيد اما چون من وشما کما بيش در موقعيتى مشابه هم قرار گرفته ايم وآن موقعيت هاخطير وسرنوشت ساز بوده است لازم ديدم نکاتى راازباب نصيحت وتجربه به شمايادآورى کنم،شايد به کارتان بيايد.اين نکات پندواندرز اخلاقى نيست،سرزنش هم نيست .هرچند اين روزها به هر دوى آن بسيار نياز داريد اما اين نکات صرفا بيان تجربه هايى است که شخصا داشته ام ولازم ديدم باشما به اشتراک بگذارم تا بهتر بدانيد چه بايدبکنيد. من دردوران بسيار مشکلى درست يکسال قبل از پيروزى انقلاب اسلامى مديرعامل بانک ملى بودم.مى دانيد که آن روزها کشوردرچه شرايطى به سر مى بردوچه خطراتى در کمين يک بانک به عنوان جايى که پول زيادى در آن وجوددارد ،قرارداشت.شوروفضاى انقلابى همه جارا فراگرفته بودومن بايد علاوه بر مديريت اين فضا مراقب بانک وسرمايه هايش نيز مى بودم.روشن بود که باپيروزى انقلاب من نيز جزو مديران رژيم سابق محسوب شده وطبيعتا خطر در کمينم بود.همين جا بگويم که همسرمن آمريکايى الاصل است وپيش ازانقلاب کل خانواده وبچه هايم در آمريکا مقيم بودندوزندگى مى کردند.بااينکه خودم نه تابعيت ونه مجوز اقامت دائمى از آمريکاداشتم اما به خاطر مليت همسرم هيچ مشکلى براى ماندن در آمريکانداشتم. به خاطردارم درست يکماه قبل از پيروزى انقلاب و درحالى که نخست وزير وقت بااصرار خواهش کرده بود برسرکاربمانم براى حل برخى گرفتارى هاى بانک ملى به خارج سفرکردم.درآْن روزهاتجار نمى توانستند کارهاى بانکى خودرا به راحتى انجام دهندونقل وانتقال پول به مشکل برخورده بود. لازم بود اين مشکلات رفع شود لذا در حساس ترين دوران ممکن از کشور خارج شدم وجالب است کارم تازمانى که انقلاب پيروز شد طول کشيد.يعنى موقع پيروزى انقلاب -۲۲ بهمن -من خارج از کشور بودم.حالا بايد چکار مى کردم؟منطقى ترين راه که همه پيشنهاد واصرارمى کردند ماندن در آمريکا بود.همه مى گفتند مگر نمى دانى چه خبراست؟رفتنت با خودت است وبرگشتنت با خدا!بمان وهمه چيزرا فراموش کن... باخودم خلوت کردم.نگاهى به سوابق بانک ملى وراهى که طى کرده تا به اينجارسيده انداختم،به خودم وهمکارانم فکرکردم وبعدشايد بزرگترين تصميم زندگى ام راگرفتم.به خودم گفتم من مديرعامل بانک ملى هستم وبايد اول ازهويت و کيان بانک،سپس از همکارانم وبعد از خودم دفاع کنم.پس بااولين پرواز به ايران برگشتم وبا طى تمام فراز ونشيب ها ومشکلات پيچيده وخطرناک بالاخره مى بينيد که الان سالم وسرحال وسرزنده ام وهيچ اتفاقى هم برايم نيفتاده است... آقاى خاورى!پيشنهاد مى کنم با خودتان خلوت کنيد ودراين خلوت کمى به نام بانک ملى بينديشيد. بانک ملى ،نامش ملى است يعنى تجلى ملت ايران است.تجلى اراده وغرور ملي.تجلى اعتماد ملي.قبلا که بانکدارى ايران دردست روس وانگليس بودواسکناس هاى اين کشوررا هم خارجى ها چاپ مى کردند،همين ملت بودند که ريختند پشت مجلس واصرارکردندکه مى خواهند پولهايشان رادريک بانک ايرانى بگذارند.بانک ملى از سرمايه تک تک ايرانيان تشکيل شده وتشکيل شده که کارمالى مملکت دست خودمردم باشد. پس بانک ملى فقط يک بانک نيست يک فرابانک است که غرور واعتماد يک ملت رادر خودداردوشما رئيس يک چنين بانکى بوديد وسرنوشت و اعتمادملى به يک چنين بانکى درست يا غلط به نام شما پيوندخورده است. به تاريخ بانک ملى ايران نگاه کنيد.درتاريخ اين بانک مديرى وجودنداشته که فرارکند.حال تخلف کرده يا نکرده باشد،بحث ديگرى است اما فرار سابقه نداشته است.لذاعمل شما از اين جهت بسيارزشت وبى سابقه بوده است.بهتر از من مى دانيد که بانک مرکزى از دل بانک ملى متولدشده است.پيش از اين تمام حساب هاى دولت،سکه ها واسکناس ها،خزانه،جواهرات ملى وخلاصه دارايى اصلى ملت ايران در بانک ملى به امانت بوده است.مى دانيد از چه جايگاهى وبه چه قيمتى فرارکرده ايد؟ پس از پيروزى انقلاب وقتى به ايران برگشتم مشکلات فراوان وفلج کننده بود.نامه هاى متعددى از اشخاص مى آمد که مديران وکارکنان اين بانک چه وچه هستند.اما مقاومت کردم وبا همين دفاع من که مديرعامل قانونى بانک بودم اين بانک از هم نپاشيدوامنيت اموال وکارکنانش حفظ شد امااگر نبودم؟!....همه گونه رسيدگى که فکرش رابکنيد کردند اما اتفاقى نيفتاد.آن موقع جواهرات ملى درخزانه بانک ملى بود.هياتى از شوراى انقلاب به بانک آمدواز جواهرات بازديدکردتاکسرى نداشته باشد.مى دانيد که وظيفه حفاظت از دارايى هاى بانک ملى ايران تاچه حد مقدس است.آن روزها خبررسيد که مجاهدين (منافقين)ريخته اند تاکاخ گلستان راغارت کنند.همين نگهبانان بانک ملى رفتند واز کاخ حفاظت کردندتا به آن دست اندازى نشود.يا مثلا اطلاع دادندعده اى مسلح به شعبات بانک ملى در کشورمى ريزند وپولها راغارت مى کنند.به همکاران گفتم بايد با چه کسى تماس گرفت؟گفتند پليس که اين روزهانيستبايد به پاسدارها بگوييد.به مرحوم آيت الله لاهوتى که فرمانده وقت سپاه بودزنگ زدم.ايشان گفت چقدرنيرو مى خواهيد؟گفتم ۱۷۰۰ شعبه داريم براى حفاظت هر شعبه حداقل ۲ نفر!گفت بااين حساب شما کل نيروهاى سپاه را مى خواهى ديگر!بالاخره سعى کرديم باانتقال روزانه پولها به شعبات مرکزى هرشهرباهمان تعداد کم نيروازدارايى مردم حفاظت کنيم. جالب اينجاست بعد از پيروزى انقلاب ودراوج مشکلات خاص آن، من يکبارديگر ازسوى نخست وزيردولت موقت-مرحوم مهندس بازرگان- به ماموريت ديگرى به آمريکارفتم واتفاقا دوران آن ماموريت تمديدهم شد!يعنى مهندس بازرگان زنگ زدو گفت حالا که آنجا هستى به امور بنياد پهلوى(علوى)واموال آن رسيدگى کن که کردم وبا تعويض هيات مديره آن ورتق وفتق اموروگماردن يک وکيل امين بازهم به ايران بازگشتم. آقاى خاورى،اينها را گفتم تا بدانيدانسان از تجربه مى آموزد.شما الان برسر همان دوراهى هستيد که زمانى من بودم.اما بااتکا به همان تجربه مى خواهم صراحتا به شما بگويم راهى که انتخاب کرده ايدبرايتان ۲سرباخت است.يعنى اگر برنگرديد هيچ به دست نخواهيد آورد وحتى دردنياى پيشرفته کنونى برنگشتن برايتان امنيت و فراغت هم به دنبال نخواهدداشت.توصيه مى کنم به کارنامه خودتان نگاه کنيد. اگر تخلفى که به هر حال در بانک ملى شده عمدى نبوده،اين اشتباهى قابل جبران است که بايد از آن آموخت.يعنى بايد آمد وجبرانش کرد.اگر هم عمدى بوده وشمادر آن دست داشته وشخصا از آن سود برده ايدبازهم ماندن شما در خارج کشور فرقى به حالتان نمى کند.چراکه فقط مدارک جلب شما بايد ترجمه وارسال شوند وباچندروزومثلا چند ماه تاخيربالاخره شما درايران خواهيدبوداما اين بودن کجا وآن بودن کجا!...

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: