خواستگاری اسید پاش از آمنه در دادگاه!
متهم در پاسخ به این سوال كه آیا حاضر است با آمنه ازدواج كند افزود: او تنها عشق زندگی من است و اگر وی راضی باشد من هم موافقم.
تهران امروز نوشت: مجید متهمی كه با عفو آمنه بهرامی نو از كور شدن با اسید نجات یافته بود دیروز در جلسه دادگاه اظهار كرد در صورت موافقت آمنه حاضر است با وی ازدواج كند. آغاز گر جلسه نماینده دادستان تهران بود كه از دادگاه خواست با توجه به گذشت شاكی خصوصی متهم را از جنبه عمومی جرم مورد محاكمه قرار دهند. سپس مادر آمنه به جایگاه آمده و با بیان اینكه از تصمیم آمنه مبنی بر عفو متهم تا آخرین لحظه خبری نداشته است گفت: روز قصاص حتی سرم را هم به دست مجید وصل كرده و اسید را هم در سرنگ پر كرده و آماده اجرای حكم بودند كه آمنه گفت قصاص نمیخواهد و با این كارش خود ما هم شوكه شدیم. در حال حاضر هم نمیدانم دخترم از دیه متهم هم گذشته یا فقط از قصاص وی صرف نظر كرده است. سپس مجید به جایگاه آمد. وی كه حال مساعدی نداشت و به سختی قادر به حرف زدن بود گفت: من از آمنه واقعا ممنونم كه رضایت داد و امیدوارم بتوانم كاری كنم كه این اتفاق را جبران كند! متهم در پاسخ به این سوال كه آیا حاضر است با آمنه ازدواج كند افزود: او تنها عشق زندگی من است و اگر وی راضی باشد من هم موافقم. در این هنگام مادر آمنه برآشفته شده و با ناراحتی گفت: من حاضر نیستم حتی جنازه دخترم را روی دوش این مرد بگذارم. من آمنه را تا وقتی زندهام پیش خودم نگه میدارم. دخترم قبل از اینكه صورتش توسط این مرد سوزانده شود خواستگارهای زیادی داشت اما به خاطر ادامه تحصیل آنها را جواب كرد، مجید پیش آنها عددی نبوده و نیست. سپس دادگاه از مجید خواست به دفاع خود ادامه دهد. متهم در دفاع از خود گفت: من دیه آمنه را میدهم، پدرم خانهاش را فروخته و تا هفته بعد پولش را از خریدار میگیرد و دیه را میدهد. من هم از دادگاه میخواهم در مجازاتم تخفیف بدهد. متهم در پاسخ به این سوال قاضی كه چرا آنقدر آشفتهای پاسخ داد: من در زندان خیلی زجر كشیدم و الان هم اصلا حالم خوب نیست و به سختی قادر به تكلم هستم. قاضی عزیز محمدی هم خطاب به متهم گفت تو با این كارت این دختر را بدبخت كردهای آیا قبول داری كه مجید بعد از گفتن پشیمانم، سكوت كرد. سپس وكیل مجید به جایگاه آمده و گفت: اقدام بزرگوارانه آمنه و گذشت وی از موكل من بازتاب خیلی خوبی در جامعه داشت ونشان داد جامعه از خطای مجید گذشته است. مجید بعد از گذشت آمنه آنقدر حالش بد شد كه یك هفته در بیمارستان بستری شد. موكل من به شدت تحت فشار روحی و روانی است. او تبدیل به یك آدم كاملا منزوی شده است. خودش هم میداند كاری غیرقابل جبران و حتی بدتر از قتل انجام داده است. پدر او یك خانه 70 متری در جنوب شهر دارد كه آن را برای دادن دیه زیر قیمت به فروش گذاشته است و خودش و مادر مجید در این سن و سال باید بروند و در خانه استیجاری بنشینند. من از قضات محترم میخواهم شرایط سخت خانواده مجید و سختیهایی كه خانواده وی متحمل شدهاند را هم در نظر بگیرند. در پایان دادگاه قضات شعبه 71 با توجه به معلوم نبودن نوع رضایت و بعضی نواقص پرونده آن را به دادسرا ارجاع دادند.