مولوی همیشه بدخواه داشته​است

توفیق سبحانی معتقد است که نامه​های مولانا در کتاب «مکاتیب» بازتابی از زندگی درونی این شاعر است و به همین خاطر آثار و شخصیت او را برای مخاطب روشن​تر می​کند.

کد خبر : 163618

خبرآنلاین: «مولانا با آن‌که یکی از محبوب‌ترین شاعران ایران و جهان است، اما همواره بدخواهانی داشته، چه در زمانی که در قید حیات بوده و چه حالا، هفت قرن بعد از وفاتش.» این‌ها صحبت‌های مردی است که سال‌های زیادی از عمر خود صرف پژوهش در آثار مولانا کرده است. توفیق سبحانی چند کتاب مولانا از جمله «مکاتیب»( مجموعه‌ای از نامه‌های مولانا) را تصحیح کرده است. چاپ دوم این کتاب با افزوده‌هایی به تازگی منتشر شده است. او مصحح «دیوان شمس»( دو جلد)، «فیه ما فیه» و «مثنوی معنوی» بوده‌ و کتاب ارزشمند «مولانا جلال‌الدین» اثر عبدالباقی گولپینارلی را به فارسی ترجمه کرده است. این ادیب 73ساله از سال 83 که بازنشسته شده، همه وقت خود را به پژوهش اختصاص داده است. سبحانی آثار ارشمند فراوانی دارد که از جمله آن‌ها می‌توان به «صوفیان نخستین در ادبیات ترک» و «تاریخ ادبیات ایران» و تصحیح «فواید الفؤاد»( تالیف امیرحسن سجزی) و ترجمه «روستای ما» (مجموعه داستان محمود مقال) اشاره کرد. مکاتیب، یکی از آثار مولوی‌است که شما آن را تصحیح کرده‌اید. می‌خواستم از اهمیت این کتاب و کمکی که این اثر به درک اشعار مولانا می کند برایمان بگویید. خوشبختانه باید بگویم که اخیرا چاپ دوم این کتاب که من برای نگارش آن از نسخ موجود در کتابخانۀ آیت الله العظمی مرعشی استفاده کرده بودم منتشر شده است. از نکات مهمی که می‌توان دربارۀ این کتاب گفت سابقه آن است. مکاتیب یکی از مهمترین متون قرن هفتم هجری و نوشتۀ یکی از بزرگترین اندیشمندان این کشور است. مولوی در این کتاب بعضی مطالبی را که در مثنوی و دیوان کبیر یا جاهای دیگر نبوده بیان کرده است، مانند اختلافات جزیی‌ای که در خانواده‌اش وجود داشته یا توصیۀ افرادی که مورد نظرش بودند به رجال آن دوره یا توصیه نامه‌ای که دربارۀ فاطمه خاتون، دختر صلاح الدین زرکوب که عروس مولاناست، به فرزندش بها الدین نوشته است. به اعتقاد شما مکاتیب چه کمکی به فهم بیشتر اشعار مولانا کرده است؟ «مکاتیب» در بعضی موارد بازتابی است از زندگی درونی مولانا و طبیعی است که وقتی زندگی مولانا روشن​تر می‌شود، گفته‌های او در مثنوی یا دیوان شمس هم مشخص‌تر می‌شود. البته مکاتیب یک کتاب محسوب نمی شود بلکه گردآوری نامه‌ها و نوشته‌های مولاناست که در زمان‌های مختلفی صورت گرفته است. اما هر انسان خود دنیایی است؛ آغازی و اوجی و وفاتی دارد . من در تصحیح مکاتیب، در ابتدای هر نامه چند کلمه‌ای دربارۀ آن نامه و این‌ را که منظور از نگارش و مخاطب‌اش که بوده است، توضیح داده‌ام. اگر همۀ این‌ها را کنارهم قرار دهیم، پازل زندگی مولانا به تدریج کامل‌تر می‌شود. نسخه جدید «مکاتیب» چه تفاوتی با نسخه پیشین دارد؟ نسخه جدید به هر حال تفاوت‌هایی با چاپ 71 دارد. یکی دو مقاله انتقادی که در چاپ 71 نوشته شده بود و آن مقدار که صحیح بود و با نسخه‌ها مطابقت داشت یا از خطاهای من بود، اصلاح شده است و بدیهی است که اصلاحات ذوقی و استنباطی که مرقوم فرموده‌اند، مد نظر قرار نگرفته است. چندی قبل کتاب «کیمیا خاتون» منتشر شد که جنبه‌هایی از زندگی او و شمس را مورد بررسی قرار می‌داد. نکته مهمی که این کتاب داشت آن بود که جنبه‌های اسطوره‌ای زندگی شمس در این کتاب زیر سؤال رفت. پرسش من این است که آیا کتاب‌هایی مانند «مکاتیب» می‌توانند تأثیری در تبلور شخصیت مولانا و شمس داشته باشند و احیانا مسایل حاشیه‌ای را به کنار بگذارند؟ این کتاب‌ها اهمیت تاریخی ندارند، بلکه اهمیت برهه‌ای و زمانی دارند. یعنی آن‌که مدتی مطرح می‌شوند و بعد به فراموشی سپرده می‌شوند. این خانم زبان فارسی قرن هفتم را نمی دانسته است و در اول کتاب ادعا کرده که اگر کتابخانه‌های پاکستان نبود، خون کیمیا خاتون به هدر می رفت. من در ملاقات با ایشان سؤال کردم که در کتابخانه‌های پاکستان مگر چه کتابهایی وجود دارد، که چنین نقشی را ایفا می‌کنند. تا جایی که من می‌دانم در آن کتابخانه‌ها، به جز تعداد اندکی کتاب از جمله «دراویش چرخان» و «صاحب المثنوی» چیزی پیدا نمی‌شود. حالا چطور می‌شود از این کتابها به چنین داستانی رسید، من نمی‌دانم ... پس در حقیقت این نکات صحت ندارند... نه. به طور نمونه ما شخصی داریم با نام حسام الدین چلبی که اصلا اهل ارومیه است و هیچ نسبت خانوادگی با مولانا ندارد. اما این خانم در کتابش پسر مولانا را با نام بها الدین چلبی خوانده است و از این مقولات در آن کتاب فراوان می‌بینیم. متأسانه این مطالب در عوام الناس مؤثر است. یعنی آن را می‌خوانند و گمان می‌کنند درست است، بدون این که از درستی آن آگاه باشند یا در جستجوی سندی. این خانم قلم خوبی دارد و به گمانم تحت تأثیر استاد مرحوم زرین کوب بوده است. ولی فقط در لفاظی خوب است. از لحاظ تاریحی کتاب ایشان سندیت ندارد؟ نه هیچ سندیتی ندارد. من از بعضی جاهای کتاب یادداشت‌هایی برداشتم و بعد مشاهده کردم که بسیاری از این مطالب، آب ریختن در آسیاب دشمنان مولاناست. اما به نتیجه رسیدم که اگر بخواهم در مورد چنین چیزهایی بنویسم، در واقع کاری تازه نیست و اصلا ارزش نوشتن ندارد. آیا به غیر از «مکاتیب» آثار دیگری دربارۀ شخصیت مولانا وجود دارد که بتواند خط بطلانی بر چنین ادعاهایی بکشد؟ بله حتما هست. اما نکته آن‌جاست که بسیاری مولانا و اندیشه‌های او را دوست ندارند، چون در سطح حرکت می‌کنند. مثلا چند سال پیش که بزرگداشتی برای مولانا گرفته شد عده‌ای مخالف بودند،که چرا بیت‌المال را برای چنین آدمی حرام می‌کنید. مولانا نه تنها الان بلکه در زمان خودش هم دشمنان فراوانی داشت. خود مولانا چنین مسایلی را می‌دانست و بارها با آن اشاره کرده است. کتاب‌های مولانا را باید خواند و برای آشناتر شدن با شگرد مولانا چند کتاب و مقدمه به نظر من خیلی مفید و راهگشاست؛ مقدمه‌های گزیده شمس و غزلیات شمس تبریزی از استاد شفیعی. انس داشتن یا سرّ نی زنده‌یاد استاد زرین‌کوب و... البته آثار خود مولانا زلال‌ترین آبشخور است و با آن آثار باید محشور بود. آیا صحت نامه هایی که در مکاتیب آمده تأیید شده و دستخطی از مولانا موجود است؟ در نامه‌هایی که مولانا به پسرش می‌نویسد آورده است که این از والد توست که یعرف ....قوله، یعنی شیوۀ کلامش را می‌شناسی. در مورد نامه‌هایی که من یک‌بار در سال 71 چاپ کردم گفته شده بود که نامه‌ها از عین دستخط مولانا و چهل پنجاه سال بعد از وفات او ثبت شده بود. بعضی جاها هم امضا وجود دارد، یعنی اسم هست و این نامه‌ها مسلما از خود مولاناست. البته تعداد این نامه‌ها به صد و پنجاه تا محدود نمی‌شود و خیلی بیش از این تعداد باید باشد. من بسیار جستجو کرده‌ام اما باقی را پیدا نکرده‌ام. 146 نامه بود که چهار نامۀ منظوم هم از غزلیات شمس به آنها اضافه شده است. مولانا را می‌توان جهانی‌ترین شاعر ایران دانست، اما او از طرفی، شاعری است که از بازی‌های زبانی استفاده می‌کند، نکته‌ای که برخی آن را برای مطرح نشدن برخی دیگر از شاعران عنوان می‌کنند. دلیل اقبال مولانا در سطح جهانی چیست؟ افرادی که به دنبال مولانا می‌آیند، در پی لفاظی‌های رایج در زبان فارسی نیستند و در جستجوی معنایند. زیرا دیگران معانی و لفظ‌های پیچیدۀ زبان مارا متوجه نمی‌شوند و مولانا هر چند گاهی از این الفاظ استفاده می‌کند، اما همواره فراتر از زبان حرکت می‌کند. به طور مثال شاهنامه هم تاکنون چندین بار ترجمه شده ولی مسلما آن‌چه که آن‌ها از شاهنامه برداشت کرده‌اند مفاهیم بلند انسانی آن است و یک ایرانی مسلما بیش از یک انگلیسی از خواندن شاهنامه لذت می‌برد، اما مفاهیم اشعار مولانا اغلب به گونه‌ای است که از مرز زبان می‌گذرد و قابل درک‌تر است. شاید مفاهیمی که مولانا بیان می کند جهانی تر باشد... بله و توجه جهانی هم به همین دلیل است. با توجه به اهمیتی که مولانا دارد چرا ما دربارۀ مهمترین کتابش این‌قدر کم کار کرده‌ایم.مثلا من در مورد «دیوان شمس» تنها یک یا دو شرح دیده‌ام که مهمترین‌اش متعلق به آقای شفیعی کدکنی است... من حدود بیست سال پیش از آقای دکتر کدکنی سؤال کردم که شما چگونه غزلیات شمس را تدریس می کنید؟ ایشان گفتند من غزلیات شمس را تدریس نمی‌کنم چون یا کسی این غزلیات را می‌فهمد و یا نمی‌فهمد و اگر نمی‌فهمد از شرح من متوجه غزلیات شمس نخواهد شد. شاید یکی از دلایل گمنام ماندن این اثر حجم آنها باشد چون بیش از یک و نیم برابر مثنوی است و دیگر این که صور خیال آن متفاوت است با آنچه که شعرای معمولی بکار می‌برند. بنابراین از ابتدا هم افرادی مانند رضاقلی خان هدایت و ادیب پیشاوری و شفیعی کدکنی به دنبالش رفتند نه آدم​های عادی و معمولی. یکی از دلایلی که در حال حاضر کلیات شمس در بین مردم کمی جا افتاده است و به آن توجه می کنند دو گزیده‌ای است که از اشعار او به چاپ رسیده است. این گزیده‌ها خواندن دیوان شمس را کمی ساده‌تر کرده‌اند. و شما هم در مقدمه دیوان شمس از گفتارهای شفیعی استفاده کرده‌اید... بله. من حواشی دو جلد را خیلی سریع خواندم، چنان‌که در پیشگفتار چاپ دوم دیوان کبیر هم نوشته‌ام، دریغم آمد که مطالب بسیار از یادداشت‌های ارزنده ایشان در چاپ جدید دیوان کبیر نباشد. آن گزیده غزلیات شمس در یک جلد و این غزلیات شمس تبریزی در دو جلد ‌ که البته شنیده‌ام دو جلد را در یک مجلد هم عرضه کرده‌اند. چاپ اول دیوان کبیر در 1387 عرضه شد و چاپ دوم در 1389 به بازار آمد و این رونق مدیون آن گزیده‌هاست. در چاپ دوم نکته‌ها از غزلیات شمس گرفته و بر دیوان کبیر افزوده‌ام. سؤال دیگر من دربارۀ کتاب ها و تصحیحاتی است که بر آثار مولانا نوشته شده است. به نظر شما آیا کتابی از مولانا وجود داردکه تصحیح نشده باشد؟ خیر مگر در مورد آثاری که به او نسبت داده شده مانند «عشق نامه» که در اصل نوشتۀ مولانا نیستند. و آنها را فردی با نام شاهدی مولوی که کتاب لغت تحفۀ شاهدی اثر اوست، نوشته است. البته او هم انسان فاضلی بوده اما در عالم شعر مولانای دومی به دنیا نیامده است. و کتاب هایی هم هست به زبان اردو مانند صاحب المثنوی یا مرآت المثنوی که نوشتۀ تلمذ حسین یکی از مریدان مولاناست که هر دو هم کتابهای خوبی هستند و درباره مولانایند. به اعتقاد شما مولانا برای انسان معاصر یا بطور جزیی تر برای شاعران معاصر چه در س یا پیامی دارد؟ در حقیقت مولوی زندگی را از طبقۀ هفتم یا طبقۀ نهم دیده است. من شاید از طبقۀ اول بتوانم ببینم. اگر بخواهم به بینش روشن‌تر و والاتری دربارۀ هستی ، مرگ و مقولات دیگری که دغدغۀ همۀ انسان‌هاست دست یابم می‌توانم به آثار مولانا رجوع کنم ، چون‌که او این موضوعات را اگر کدر بوده روشنتر کرده و یا اینکه آنها را از نگاه دیگری خارج از توانایی افراد عادی دیده است. این آثار بینشی برای زندگی نو به ما می‌دهد.

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: