فرمان "یا خرمشهر یا سپاه" امام، دافع حمله

من 31 شهریور فرمانده عملیات کردستان بودم، در آن زمان فرودگاه سنندج هم بمباران شد و البته تا اندازه ای می دانستیم که عراق قصد حمله به کشورمان را دارد.

کد خبر : 163008

مهر: غافلگیری مسئولان در آغاز جنگ، خیانت بنی‌صدر در نپذیرفتن استدلال فرماندهان، حضور تاثیرگذار آیت‌الله خامنه ای در جبهه‌، فرمان قاطع امام مبنی بر "یا خرمشهر یا سپاه" و تهران، خوزستان و تنگه هرمز سه نقطه استراتژیک ایران از مهمترین محورهای گفتگوی مهر با سردار صفوی است. امروز یکشنبه در چهارمین روز از هفته دفاع مقدس خبرگزاری مهر میزبان سردار سرلشکر پاسدار سید یحیی صفوی دستیار و مشاور عالی فرمانده معظم کل قوا بود. سردار سرلشکر سیدیحیی صفوی ملقب به "آقا رحیم" قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و همچنین از ابتدای دفاع مقدس عهده دار مسئولیتهای مهمی در عرصه های مختلف بود تا اینکه در سال 1376 از سوی فرمانده معظم کل قوا به عنوان فرمانده کل سپاه منصوب شد و بعد از حضور ده ساله به عنوان فرمانده سپاه، از سال 1386 تاکنون عهده دار سمت دستیار و مشاور عالی فرمانده معظم کل قوا بوده است. بخش نخست گفتگوی مهر با سردار صفوی پیرامون دفاع مقدس در سطور زیر می آید؛ * خبرگزاری مهر: سردار ! در 31 شهریور سال 1359 کجا بودید و چه می کردید؟ - سردار یحیی صفوی: من 31 شهریور فرمانده عملیات کردستان بودم، در آن زمان فرودگاه سنندج هم بمباران شد و البته تا اندازه ای می دانستیم که عراق قصد حمله به کشورمان را دارد. چند روز قبل از حمله رژیم بعث عراق به کشورمان شورای عالی دفاع به کرمانشاه آمده بود. بنی صدر به عنوان فرمانده کل قوا، رجایی، تیمسار فلاحی رئیس ستاد مشترک و تیمسار ظهیر نژاد فرمانده نیروی زمینی از جمله اعضای این شورا بودند. شهید بروجردی به عنوان فرمانده سپاه غرب کشور(کرمانشاه، همدان و کردستان) و بنده به عنوان فرمانده عملیات کردستان از طرف سپاه در این شورا حضور داشتیم. شهید صیاد شیرازی هم به عنوان یکی از فرمانده ارتش در قرارگاه شمال غرب در این جلسه حضور داشت. البته 15 روز قبل از آن من به مرز قصر شیرین رفته بودم و در ارتفاعات منطقه دیاله مشاهده کردم که یک لشکر مکانیزه عراق آرایش نظامی گرفته است. بنابر شواهد عینی به بنی صدر گفتیم عراق می خواهد به ایران حمله کند اما وی به هیچ وجه قبول نکرد و گفت شما پاسدارها اصلا می دانید جنگ چطور شروع می شود! سپس یک تحلیل سیاسی ارائه داد مبنی بر اینکه باید موازنه شوروی و آمریکا به هم بخورد تا جنگ شروع شود! حتی یکی از فرماندهان آن موقع ارتش هم به من گفت شما کاری به جنگ نداشته باشید. شما امنیت را برقرار کنید و جنگ را به ما واگذار کنید. وقتی جنگ شروع شد شهید کلاهدوز که قائم مقام فرمانده وقت سپاه بود با توجه به شناختی که از من داشت گفت شما به منطقه خوزستان بیایید. که بعد از آن ما هم با تجهیزات و نفرات به منطقه خوزستان آمدیم . یعنی از کردستان به صورت مستقیم به اهواز آمدیم و در جبهه (دارخوین) به عنوان اولین جبهه ای که در منطقه ایجاد شد و خط دفاعی به نام خط شیر از آنجا ایجاد کردیم خط شیری که متشکل از حسین خرازی ها و مصطفی ردانی پور ها بود. * سردار! پایان جنگ کجا بودید؟ - وقتی قطعنامه را در27 تیر 67 پذیرفتند من خوزستان بودم اما عراقی ها مجددا به خرمشهر حمله کردند و می خواستند این شهر را بگیرند، حدود 4 هزار نیروی مسلح از منافقین هم با همه تجهیزات توپ و پدافند هوایی به غرب کشور حمله کردند و با پشتیبانی هوایی به ایران حمله کردند. یعنی هواپیماهایشان بمباران می کردند و نیروهای پیاده نظامشان به خرمشهر یورش آوردند. عراقی ها تا جاده اهواز به خرمشهر پیش روی کردند البته در آن زمان فرمان امام هم صادر شده بود مبنی بر اینکه "یا خرمشهر یا سپاه" یعنی اگر خرمشهر مجددا ساقط شود سپاه هم ساقط شده است. این پیام با اینکه دو کلمه "یا خرمشهر یا سپاه" بود موجب شد که علاوه بر نیروهای ما همه فرماندهان در خط مقدم بجنگند. چند روز بعد هم مقام معظم رهبری که آن زمان رئیس جمهور بودند وصیتنامه خودشان را نوشتند و به جبهه آمدند. البته در آن زمان امام (ره) اجازه نمی دادند آقا به جبهه بیایند چون رئیس جمهور قبلی شهید شده بود و به همین خاطر حضرت امام (ره) به ایشان اجازه نمی دادند به جبهه بیایند. البته امام ، امام بود و به دلایل خاصی این دستور را داده بود. اما با این وجود مقام معظم رهبری وصیتنامه خود را نوشتند و به جبهه آمدند و یکی یکی به لشکرها سرکشی می کردند و به رزمندگان روحیه می دادند تا در مقابل این حمله دشمن مقاومت کنند. در حقیقت دشمن می خواست خرمشهر را بگیرد و در پشت میز مذاکره پس از قطعنامه یک برگ برنده در اختیار داشته باشد. با توجه به حضور آقا و روحیه ای که نیروها گرفتند و همین طور وقتی که مردم فهمیدند عراق مجدداً به خرمشهر حمله کرده سیل خروشان بسیجی‌ها به جبهه راه افتاد. با این که در ادامه جنگ مشکل کمبود نیرو را داشتیم اما با کمک همین نیروهای بسیجی و مردمی سه - چهار روزه عراق را از مرز به عقب راندیم. مقام معظم رهبری در آن زمان به امام(ره) پیام دادند ما الان تا لب مرز رفته‌ایم اجازه می‌دهید تا آن طرف مرزها هم برویم که امام(ره) فرمودند خیر! ما بر آن قطعنامه‌ای که پذیرفتیم جدی هستیم. * کدام سالهای جنگ سخت‌تر بود. سالهای ابتدایی یا سالهای انتهایی؟ - اول و آخر جنگ سخت بود. اول جنگ به خاطر اینکه ایران دچار یک غافلگیری استراتژیک شده بودیم. مسئولان نظامی و سیاسی هم از این که یک حمله سراسری قرار است به ایران شود غافلگیر شده بودند. انصافاً سپاه در آن مقطع مسئولیت مرزداری کشور را نداشت و ارتش آن زمان اداره دوم (که مسئول اطلاعات بود و باید عراق را زیر نظر می داشت و یا اداره سوم که باید دستور عملیاتی به نیروهای سه گانه صادر می‌کرد ) غافلگیر شدند. آقای بنی صدر وقتی جنگ شروع شد 7 ماه بود که هم رئیس جمهور بود و هم فرمانده کل قوا اما هیچ کاری نکرد. اول جنگ مرزها یکی پس از دیگری سقوط می‌کردند. چند هزار نفر از مردم آواره شدند. من خودم چندین بار در جاده خرمشهر- آبادان گریه کردم چون مردم با پای برهنه بچه‌های خود را بغل کرده بودند از بیابان‌های این منطقه در گرمای تابستان به همراه بچه‌های کوچک خود آواره شده بودند. شرایط خیلی بدی بود بطوری که حتی آب نبود به مردم بدهیم. ماشین نبود که این بیچاره ها را به منطقه دیگری ببریم. بعدا قالیچه‌های مردم خرمشهر را در سنگرهای عراقی می‌دیدم و یا درخانه‌ها عروسک بچه‌ها را که از خود به جای گذاشته بودند می‌دیدیم . آخر جنگ هم به خاطر مسایلی مانند بمباران‌های شیمیایی بسیار به ما سخت گذشت. عراقی ها با کمک آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها برخی شهرهای ما را بمباران شیمیایی کردند. وقتی صدام در سال 67 در حلبچه 5 هزار نفر از مردم خود را کشت مفهومش این بود که آنها دست صدام را باز گذاشته‌اند که با بمب‌های شیمیایی مردم را قتل عام کند. آخر جنگ فشار زیادی به رزمنده‌های ما آمد بنابراین به نظر من اول و آخر جنگ جزو سالهای سخت دفاع مقدس بود. * تعداد عملیات ها در سالهای آغازین و پایانی جنگ نسبت به سالهای میانی چگونه بود؟ - از مهرماه سال 60 یعنی شکستن حصر آبادان تا 3 خرداد 61 ظرف 9 ماه 4 عملیات بزرگ را انجام دادیم. یعنی در آذر ماه 60 عملیات آزادسازی بستان و در فروردین 61 عملیات فتح‌المبین و در خرداد 61 عملیات بیت‌المقدس را انجام دادیم تقریباً در خوزستان به مرز رسیدیم البته هنوز در غرب کشور عراقی‌ها حضور داشتند. همچنین عملیات‌های بزرگی را انتهای جنگ با دستور حضرت امام(ره) انجام دادیم مانند عملیات خیبر . چون سپاه و ارتش از این عملیات به بعد تحت امر ایشان به عنوان فرمانده کل قوا عملیات‌های خود را انجام می دادند. * با توجه به اینکه از محورهای مختلف مرزی رژیم بعث عراق به کشورمان حمله کرد اما همواره محورهای خرمشهر و آبادان از حمله عراق به ایران پررنگ شده ، دلیل این امر چیست؟ - خوزستان یکی از مناطق عملیاتی و استراتژیک ایران است. به نظر من ایران سه نقطه حیاتی دارد که اگر هر کدام از این ها به خطر بیفتد نظام سیاسی را با مخاطره مواجه می کند. تهران، خوزستان و تنگه هرمز. تهران مرکز سیاسی و منطقه حیاتی ایران است و در هر شرایطی ایران باید این مرکزیت خود را از نظر سیاسی- اقتصادی - نظامی و امنیتی حفظ کند . دومین منطقه استراتژیک خوزستان است چون بیش از 80 درصد منابع نفت ایران در خوزستان قرار دارد . بیش از 50 درصد آبهای ایران و همچنین انرژی برق را از آنجا داریم. همچنین جلگه خوزستان کوتاه‌ترین راه دریایی را در مرکز کشور ایجاد کرده است. بنابراین خوزستان یک مرکز استراتژیک است و عراقی ها در اول جنگ حدود نیمی از ارتش خود را به خوزستان فرستادند یعنی از 12 لشکری که عراق در آن زمان داشت 5 لشکرش را به خوزستان فرستاد. بنابراین خوزستان یک منطقه استراتژیک است و همواره ما باید از این منطقه مانند دژی مستحکم محافظت کنیم. چون کشوری با اقتصاد تک محصولی هستیم یعنی نفت را می دهیم و با پول آن ، کشور را اداره می کنیم. بنابراین اگر این منطقه توسط هر اشغالگری تهدید شود مشکل اداره کشور را خواهیم داشت.

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: