میکروبشناسی که پایههای موزه ملی را لرزاند
دکتر عبدی تنها به این جرم که یادآور شده بود در عالم باستانشناسی کسی به نام «ویلیام فاملر» وجود ندارد و کاوشگر آن گِل نبشتهها پروفسور «ویلیام سامنر» است، همچنین به خاطر تذکری مبنی بر اینکه «رمزگشایی» خط میخی یک قرن پیش انجام شده و برای رییس موزة ملّی ایران برازنده نیست که تفاوت بین «رمزگشایی» و «ترجمه» را نداند، با واکنش شدید اردکانی از ورود به موزه منع شد تا میزان علاقه به ایران و فرهنگ ایرانی کاملاً به اثبات برسد!
«آرزو میکنم در سال جدید، دید ما نسبت به میراث فرهنگی از حالت غرضورزانه خارج شود و سالی باشد که همه به فکر ترویج میراث فرهنگی باشیم نه تخریب آن.» اینها پیشبینیهای آزاده اردکانی برای سال ۹۰ بود. او که از آمدن منشور کوروش به ایران به عنوان بهترین اتفاق سال ۸۹ یاد کرده بود هرگز فکر نمیکرد بهار سال ۹۰ با بدرقه منشور به خزان آرزوهایش تبدیل شود و به این فکر کند که آیا اساساً جلسات پارسه که به گفته رسانهها هر پنجشنبه در سازمان میراث فرهنگی یا مناطق آزاد برگزار میشد به غیر از مسائل انتخاباتی، هماهنگیهای تشکیلاتی و... فرصتی برای او و سایر مسوولان سازمان میراث فرهنگی باقی میگذاشت تا نگاه مغرضانه به میراث فرهنگی نداشته باشند و راهی غیر از تخریب آن نپیمایند! آزاده اردکانی، که تا دو سال پیش تنها یک لیسانسیه میکروبشناسی بود، پس از تدریس خصوصی زبان انگلیسی به مشایی و بقایی یک شبه ره صد ساله را پیمود و به ریاست موزه ملی ایران منصوب شد. او نداشتن تجربه، تحصیلات مرتبط و تخصص را در زیر پرده خوشخدمتی به مشایی و بقایی تا بدانجا پوشاند که حتی حاضر شد نقش واسطه بین مشایی و جامعه هنری را ایفا کند به طوری که تا مدتها حضورش در کنار مشایی و هدیه تهرانی سوژه خبری بود. نزدیکی او به مشایی و بقایی تا بدان حد بود که ریاست هیأت مدیره کانون اتومبیلرانی و جهانگردی یکی از حیاتخلوتها و کانونهای پر پول جریان خاص را نیز بر عهده گرفت. اردکانی آنچنان مست قدرت شده بود که با انتصاب حمید بقایی به معاونت اجرایی رییس جمهور، از او به عنوان یکی از گزینههای ریاست سازمان میراث فرهنگی نامبرده شد، اما نشست و برخاست با جریان خاص علیرغم حمایتهای فراوان از سوی مشایی و یارانش، عاقبتی جز بازداشت برای او و سایر دوستانش جهت بررسی انحرافات عقیدتی و مفاسد اقتصادی این جریان و صدور حکم سرپرستی موزه ملی برای داریوش اکبرزاده مسئول پیشین بخش کتیبههای موزه ملی به همراه نداشت. اما آیا این بار انتخاب اکبرزاده به عنوان یک باستانشناس را میتوان به فال نیک گرفت و پنداشت موزه ملی بعد از ۲ سال توهین، تهدید، ممنوعالورود یا دورکار نمودن کارشناسان با سابقه و نامآشنای موزهداری و باستانشناسی که اردکانی و بقایی تاب انتقادات تیز و علمی و بیانیههای سراسر اعتراضآمیز آنها از وضعیت موزه ملی را نداشتند، روی آرامش به خود خواهد دید؟ جایی که به گفته اردکانی پیشتر حتی یک دانشجوی دوره کارشناسی ارشد یا دکترا حاضر به همکاری با موزه ملی برای ساماندهی اشیا نبود، چگونه میخواهد اعتماد سلب شده جامعه علمی و پژوهشی باستانشناسان را جلب کند؟! ***فاملر درهای موزه را میبندد اردکانی که زیر نظر بقایی و در ادامه راه رحیم مشایی طی دو سال حضورش در موزه ملی، انجام نشدن بسیاری از فعالیتهای ضروری در حوزه موزه را تحت لوای موضوع مکتب ایرانی پنهان کرده بود و هر روز در موزه ملی به بهانه پاسداشت مفاخر ایرانی نشستها و همایشهای بیربط با موضوع میراث، باستانشناسی و موزهداری را برگزار میکرد، تا به زعم خودش بر هویت ایرانی صحه بگذارد، حتی حاضر نشد تذکر علمی دکتر کامیار عبدی درباره الواح گلی که به گفته اردکانی توسط «ویلیام فاملر» کشف و برای «رمزگشایی» به بخش کتیبههای موزه سپرده شده بود، را بپذیرد. دکتر عبدی تنها به این جرم که یادآور شده بود در عالم باستانشناسی کسی به نام «ویلیام فاملر» وجود ندارد و کاوشگر آن گِل نبشتهها پروفسور «ویلیام سامنر» است، همچنین به خاطر تذکری مبنی بر اینکه «رمزگشایی» خط میخی یک قرن پیش انجام شده و برای رییس موزة ملّی ایران برازنده نیست که تفاوت بین «رمزگشایی» و «ترجمه» را نداند، با واکنش شدید اردکانی از ورود به موزه منع شد تا میزان علاقه به ایران و فرهنگ ایرانی کاملاً به اثبات برسد! ***آرزوهایی به وسعت انگلستان تا مصر از سوی دیگر شاید یکی از پر سر و صداترین کارهای تبلیغاتی در دوره اردکانی آوردن منشور کوروش به ایران بود. منشوری که در قبال دادن امتیازات فرهنگی به موزه انگلیس به ایران آمد و در طول حضورش در ایران حاشیههای فراوانی ازجمله انداختن چفیه به گردن کوروش نمادین را به دنبال داشت. اما این تنها اقدام فرهنگی نبود که با انگیزههای خاص دنبال شد. کشف ارتش گمشده کمبوجیه، دستوراعزام تیم باستانشناسی به آن منطقه توسط رییس جمهور و از سویی بیاساس دانستن این ادعا از سوی دبیرکل ارشد هیأت آثار باستانی مصر بمب خبری دیگری در حوزه میراث در ایام مدیریت اردکانی بود. هرچند در آن هنگام سپردن مسولیت پیگیری پرونده سربازان کمبوجیه به جای پژوهشکده باستانشناسی به موزه ملی حیرت کارشناسان را به دنبال داشت، اما در بازگشت از سفر مصر، تبدیل این خواست فرهنگی - تاریخی به پیگیری برقراری خط هوایی مستقیم ایران - مصر اثبات کرد سازمان میراث فرهنگی برای بقایی و یارانش صرفاً سکوی پرتابی برای دستیابی به آمالی است که هیچ سنخیتی با فرهنگ، تاریخ و هویت ایرانی ندارد. ***موزهای که با دورکاری ساماندهی میشود! اردکانی که آغاز خوشخدمتی خود به بقایی را به قول مهراندیش مدیراسبق موزه ملی با شوی تلویزیونی برای زیر سوال بردن ۴۰ سال مدیریت موزه در اسفند ۸۸ آغاز کرد، با نشان دادن سه انبار نابسامان موزه به خبرنگاران در روزهای نخست ریاستش، تاکید کرد که ظرف ۳ سال اوضاع این انبارها را ساماندهی میکند اما اندک زمانی پس از این وعده اثبات کرد هدفی جز اجرای یک حرکت تبلیغاتی نداشته تا بدین گونه صحت بیانیه دانشجویان باستانشناسی دانشگاه تهران در ناکارآمدی و مغرضانه بودن فعالیتش را به اثبات برساند، چرا که درست سال بعد صحبت از نقل و انتقال برخی از اشیای مخازن موزه ملی به مخازن کاخ گلستان و مخازن شهرستان پیش آمد. این درحالی بود که همزمان زمزمههایی مبنی بر دورکاری جمعداران موزه ملی دل نگرانیباستانشناسان را بیش ازپیش کرد، زیرا آنها این پرسش را مطرح میکردند که وقتی قرار است جمعدارهای یک موزه که وظیفه تحویل گرفتن و پس دادن اشیا و نگهداری از آنها را برعهده دارند، جزو طرح دورکاری باشند، تکلیف اشیایی که منتقل میشوند، چیست؟ در صورت گم شدن یا جابه جایی هر یک از این اشیاء چه کسی پاسخگو خواهد بود؟ *** چه کسی دستم را میگیرد اینک موزه ملی، پس از روزهای پرهیاهو، دوران سکوتش را پشت سر میگذارد. سکوتی غمبار و حیرتبار، که چگونه ممکن است یک مکان با چنین شأنیتی که روزگاری باستانشناسان خبره و نام آور چون آندره گدار، دکترنگهبان، دکترکامبخش و... مدیریتش را برعهده داشتند، در دوران ریاست مشایی و بقایی بر سازمان میراث فرهنگی چنین روزگار سیاهی را سپری کرده باشد؟! اردکانی در جایی گفته بود معتقدم وقتی داری از پلههای ترقی بالا میروی از کنار خیلی از آدمها رد میشوی، پس سعی کن جوری از بغل این افراد رد شوی که وقتی زمین خوردی یکی از آنها دستت را بگیرد. اکنون چه کسی دستان اردکانی را خواهد گرفت؟ باستانشناسان دورکار، ممنوعالورود و خانهنشین شده یا حلقه یارانی که قوه قضاییه در مورد آنها هیچ خط قرمزی قائل نیست.