تهران امروز/فراسوی سقوط ديكتاتور
حسامالدين كاوه
طرح خاورميانه جديد كه بخشي از طرح گستردهتر «نظم نوين جهاني» بود، به نحو خوشبينانهاي (براي كاخ سفيد) و با اشغال خاك عراق و سرزمين افغانستان و نيز با انعقاد قراردادهاي نظامي و امنيتي و استقرار ناوگان پنجم آمريكا در بحرين، ميرفت كه شكلي از واقعيت به خود بگيرد. اما «از قضا سركنگبين صفرا فزود» ،«روغن بادام زردي مينمود.» آنچه را استراتژيستها و ژئوپوليتيستهاي آمريكايي طراحي و تدارك كرده بودند، با موج بيداري اسلامي، گويا نقشي بود بر آب. امروز نه تنها شاهد سقوط و سرنگوني ديكتاتوريهاي سنتي و موروثي در خاورميانه و جهان عربي ـ اسلامي هستيم كه موج بيداري اسلامي براي اسرائيل كه جزيره ثبات منطقه توصيف ميشد، تبديل به سونامي وحشتناكي شده است. اشغال سفارت رژيم اسرائيل توسط جوانان مصري بهرغم آنكه 450 نفر از آنان در جريان درگيري با نيروهاي پليس و ارتش زخمي و يكي از آنان به شهادت رسيد، بيانگر آن است كه انقلابهاي اسلامي ـ عربي و موج بيداري اسلامي تنها سويه ديكتاتوري دولتهاي جابر منطقه را هدف قرار ندادهاند. سرنگوني ديكتاتوريهاي كشورهاي عربي ـ اسلامي نه تنها يكي از اهداف اين انقلابهاست بلكه ذات ضد امپرياليستي و ضد صهيونيستي اين انقلابها دست آخر يك رويارويي نهايي را براي تعيين تكليف منطقه با استكبار و صهيونيسم را فراپيش سرنوشت ملتهاي منطقه قرار داده است. اينگونه به نظر ميرسد كه امپرياليسم آمريكا بايد در تمامي دانستهها و داشتههاي اطلاعاتي خويش تجديدنظر كند. ديگر نه امكان كودتا از نوع 28 مردادي آن فراهم است، نه امكان چانهزني با ديكتاتورها و حمايتهاي نظامي و سياسي از آنان تا منابع و منافع منطقه را به ثمنبخس غارت كنند. آري خاورميانه جديد با مفهوم مردمي و اسلامي آن بازتعريف ميشود و در اين بازتعريف هرگونه روابط جابرانه و استكباري نفي و طرد ميشود. خاورميانه جديد، خاورميانه اسلامي خواهد بود و البته نظم نويني را هم به همراه خواهد داشت، اين نظم نوين كه برگرفته از كتاب الهي مسلمانان و سنت و سيره رسول اكرم (ص) است نهتنها در سراسر خاورميانه اسلامي كه در فراسوي مرزهاي خاورميانه نفوذ خواهد كرد و سيطره خواهد يافت. اين وعده الهي است كه در آن هيچ خلف وعدهاي نخواهد بود. از منظر ژئوپلتيكي، آمريكا مرزهايش را تا خاورميانه امتداد داده است. در نظر اول شايد اين يك موفقيت به شمار آيد اما با نگاهي دقيقتر درمييابيم كه آمريكا بيش از پيش آسيبپذيرتر شده است. نقطه كانوني آمريكا كه براي آن اهميت حياتي دارد، رژيم غاصب اسرائيل است. براي آمريكا موجوديت اسرائيل به معناي حفظ تماميت دستاوردهاي استكباري طي 60 سال گذشته است، اما اكنون تهديدها نه تنها لبههاي مرزي كه درونههاي كانوني منافع آمريكا را هدف قرار دادهاند. اسرائيل نزد هيچيك از ملتهاي منطقه هيچگونه هژموني كه ندارد هيچ، بلكه مورد نفرت و انزجار ملتهاي منطقه است و روزي ـ به زودي ـ خواهد رسيد كه اين نفرت و انزجار لبريز شود و سونامي حقطلبي اسلامي، اسرائيل را در دمي به درون گردابهاي نابودي پرتاب كند. امواج بيداري اسلامي اكنون تنها از دور پيداست، اين امواج هرچه نزديكتر شوند، شكوه و هيبتشان ديدنيتر و براي دشمنان دهشتناكتر خواهند شد.