کیهان/ عضو هفتم گروه 1+5
مهدي محمدي
اعلام خبر اتصال نيروگاه بوشهر به شبكه سراسري برق كشور به فاصله يك روز از انتشار گزارش آژانس بين المللي انرژي اتمي و در حالي كه يك طرح مبسوط هسته اي از جانب روس ها روي ميز ايران قرار دارد علامتي است از اينكه پرونده هسته اي ايران مجددا پس از يك دوره فترت ناشي از تحولات منطقه در آستانه طرح مجدد در محافل ديپلماتيك است. اين يادداشت تلاش مي كند با تمركز روي مباحث كليدي، چند نكته عرضه كند كه توجه به آنها احتمالا براي تحليل دقيق تر آينده پرونده هسته اي ايران مفيد خواهد بود. سناريوهايي كه در آينده پرونده هسته اي ايران با آنها مواجه خواهيم شد، به احتمال بسيار زياد تركيبي از اين نكات است. در وهله اول راه اندازي نيروگاه بوشهر و اتصال آن به شبكه برق سراسري تغييري اساسي در نوع نگاه جامعه بين المللي به برنامه ايران ايجاد خواهد كرد. اين نيروگاه يك ضلع منحصرا صلح آميز (بدون كاربرد دوگانه) به برنامه هسته اي ايران اضافه مي كند كه در عين حال خود توجيهي بسيار قدرتمند براي توسعه يك چرخه سوخت بومي در داخل ايران است. هيچ يك از منابع غربي تا امروز ادعا نكرده اندكه نيروگاه بوشهر از حيث مسائل مرتبط با اشاعه يك نگراني است يا احتمال دارد در آينده باشد. حتي در قطعنامه هاي شوراي امنيت نيروگاه بوشهر استثنا شده و تعليق عمليات آن درخواست نشده است. اما همين نيروگاه، سالانه چيزي حدود 30 تن اورانيوم 5/3- 5 درصد غنا مصرف مي كند و در نتيجه نيازي بسيار قابل توجه به عمليات غني سازي ايجاد مي كند كه به هيچ روشي جايگزين پذير نيست. در واقع اگر زماني به ايران گفته مي شد كه چون نيروگاه ندارد، پس لاجرم هدف آن از غني سازي بايد چيزي غير از تامين سوخت راكتورها باشد، امروز اين استدلال به طور كامل از روي ميز حذف شده و روشن است كه ايران نيروگاهي در اختيار دارد كه اگر نطنز با ظرفيت كامل 50 هزار ماشين نوع اول هم به بهره برداري برسد، در طول يك سال فقط قادر به تامين سوخت مصرفي همين يك نيروگاه خواهد بود. از طرف ديگر اين استدلال كه روسيه تامين سوخت نيروگاه بوشهر را بر عهده گرفته و لذا ايران نمي تواند از توليد سوخت براي بوشهر به عنوان توجيهي براي غني سازي استفاده كند كاملا بي پايه است. روس ها بيش از يك دهه نيروگاه بوشهر را كه ابتدا قرار بود ظرف 5 سال به بهره برداري برسد گروگان گرفتند وتا آنجا كه ممكن بود از آن به عنوان ابزاري براي معامله با امريكا سود بردند. با اين وصف، چه تضميني وجود دارد كه تامين سوخت راكتور بوشهر هم مثل راه اندازي آن تبديل به اهرمي براي چانه زني ميان روسيه و امريكا نشود و روس ها در طول چند دهه -عمر مفيد نيروگاه بوشهر- به طورمستمر و مطمئن سوخت آن را تضمين كنند؟ روسيه نشان داده است كه همواره اهل معامله است به شرط آنكه طرف و ثمني براي معامله وجود داشته باشد. روس ها هيچ وقت هيچ معامله چرب و نرمي با امريكا را به اين دليل كه خواهان عميق كردن روابط با ايران هستند از دست نداده اند. اگر دنبال يك فرمول كلي در روابط روسيه و ايران بگرديم اينطور مي شود گفت كه براي روسيه درباره مسائل مرتبط با ايران اصل بر معامله با آمريكاست اما در مواردي كه معامله امكانپذير نباشد -كه چنين مواردي وجود دارد- در مقابل درخواست هاي امريكا مقاومت مي كند. مشخصا درباره نيروگاه بوشهر، علت هاي اين موضوع كه نيروگاه در اين مقطع راه اندازي مي شود، به اين شكل قابل خلاصه سازي است: 1- ظرفيت كيس نيروگاه بوشهر در فرايند مبادله امتياز با امريكا ديگر به پايان رسيده و به اصطلاح اين گاو بيش از اين قابل دوشيدن نيست. در نتيجه، اين نيروگاه از سبد گزينه هاي در حال چانه زني خارج شده است. 2- ايجاد ترتيبات ايمني و بازرسي بسيار مستحكم در بوشهر هرگونه نگراني در اين باره كه اين نيروگاه ممكن است به محلي براي اشاعه تبديل شود را از بين برده است. 3- روس ها حس كرده اند كه اگر راه اندازي نيروگاه را بيش از اين به تاخير بيندازند اولا ممكن است ايران خود بتواند دانش فني تكميل كار را به دست بياورد و ثانيا قطعا آنها از مشاركت در بسياري پروژه هاي مشابه در داخل و خارج ايران محروم خواهند شد. همين حالا بحث هاي بسيار جدي وجود دارد كه آيا روسيه مي تواند يك پيمانكار در فاز 2 نيروگاه بوشهر باشد؟ و مهم تر از اين، طولاني شدن اجراي اين قرار داد به اندازه اي بيش از اين، ضربه اي مهلك به حضور روسيه در بازار جهاني عرضه فناوري هاي سطح بالا كه فناوري هسته اي فقط يكي از آنهاست وارد مي كرد. روشن است كه در مقايسه با آمريكا و اروپا، روسيه سهم بسيار كوچكتري از بازار نيروگاه هاي هسته اي جهان را در اختيار دارد و اگر در ذهن سفارش دهندگان پروژه ها اين تلقي جايگير شود كه روسيه طرفي است كه يا معامله هاي سياسي از انجام تعهدات خود سر باز مي زند، آن وقت روسيه بدون ترديد فرصت هاي بسيار بيشتري را از دست خواهد داد. به عنوان نمونه، همين حالا روسيه در آستانه امضاي قرارداد احداث يك واحد نيروگاهي دقيقا با مشخصات نيروگاه بوشهر در هند است اما هندي ها نهايي كردن قرارداد را به بهره برداري كامل نيروگاه بوشهر مشروط كرده اند چرا كه هم مي خواهند توانايي فني روسيه را تست كنند و هم نسبت به قابل اعتماد بودن آن از حيث تكميل قراردادها مطمئن شوند. بنابراين، واضح است كه راه اندازي بوشهر و وصل آن به شبكه برق سراسري اولا ارزيابي ها درباره ماهيت برنامه ايران و كاربردهاي آن را به شدت تغيير مي دهد، ثانيا توجيهي بسيار مستحكم و منطقي براي عمليات غني سازي در ايران ايجاد مي كند و ثالثا از اين به بعد، برنامه ايران را از فاز سياسي- امنيتي دور كرده و به يك فضاي تجاري نزديك مي كند كه مسلما محل رقابت بسياري از كشورهاي ديگر خواهد بود. سناريوي دوم درباره آينده برنامه هسته اي ايران از دل گزارش اخير آمانو هويدا مي شود. گزارش آمانو در واقع از حيث داده هاي جديد تا حدودي فقير است اما روندهايي درون آن قابل تشخيص است كه بايد نسبت به آنها هشيار بود. در اصل، اين گزارش دو روند كلي رامعين مي كند. نخست اينكه درون گزارش كاملا واضح است برنامه هسته اي ايران بدون تاثير پذيري از هيچ نوعي از فشار يا عمليات خرابكارانه در حال طي كردن مسير خود بر مبناي يك برنامه از پيش نوشته شده است و غرب در يافتن راهي براي تغيير دادن محاسبات راهبردي ايران در اين حوزه به طور مطلق شكست خورده است. در كنار اين موضوع، اين هم واضح است كه ايران تمامي برنامه خود را بدون هراس در معرض ديد آژانس -كه مسلما چشم هاي آن محرم نيست- قرار داده و از حيث حقوقي هيچ كدام از تاسيسات ايران را نمي توان يافت كه مشكل پادماني داشته باشد. جالب است كه در همين گزارش مكررا اذعان شده در همه آن تاسيساتي كه برغم قطعنامه هاي شوراي امنيت تعليق نشده، ترتيبات پادمان به نحو كامل اجرا مي شود. روند دوم اما ظريف تر، مهم تر و پيچيده تر است. از چند ماه پيش اراده اي قابل تشخيص درون گزارش هاي آژانس وجود داشت كه تلاش مي كرد كل مباحثات درباره مسئله هسته اي ايران را در يك موضوع به نام «ابعاد احتمالي نظامي» (PMD) خلاصه كند. اين اراده اكنون برجسته تر شده است و آمانو تلاش كرده بي آنكه كوچكترين مستندي در اختيار داشته باشد همه مسائل ديگر درمورد برنامه ايران را نسبت به اين موضوع فرعي جلوه بدهد. سوال اين است: آيا غربي ها واقعا فكر مي كنند ايران در حال ساخت سلاح هسته اي است؟ پاسخ اين سوال قطعا منفي است. در اينجا جاي بحث درباره اين موضوع نيست اما سر جاي خود مي توان به تفصيل استدلال كرد كه جامعه اطلاعاتي آمريكا و اروپا چنين ديدي ندارد. در بدترين حالت، ارزيابي ها اين است كه ايران قصد دارد در چارچوب پادمان به نقطه فرار برسد. اگر اينطور باشد پس تمركز آژانس روي موضوع ابعاد احتمالي نظامي و تلاش براي برجسته سازي بيش از حد آن چه هدفي مي تواندداشته باشد؟ پاسخ دادن به اين سوال مستلزم بحثي طولاني درباره آن چيزي است كه « نگاه امنيتي به برنامه ايران» ناميده مي شود. در يك جمله كوتاه به نظر مي رسد هدف از همه اين بحث ها و بهانه جويي ها نه نگراني واقعي از ساخت سلاح هسته اي در ايران بلكه تلاش براي سوق دادن ايران به سمت مشاركت در پروژه هاي سياسي خاص شبيه آنچه كه روس ها اخيرا پيشنهاد كرده اند باشد. اگر اينطور باشد -كه شواهدي در تاييد آن هست- آژانس را اكنون با اطمينان مي توان عضو هفتم گروه 1+5 ناميد.