روز بیست و هشتم/ «نسخه عشق»
آدم باتقوا اینطور نیست كه دستش به هیچ گناهى آلوده نشود؛ چرا مىشود؛ اما فرق است بین گناهِ آدم باتقوا و آدمِ بىتقوا. گناه آدم بىتقوا مثل این است كه پا بگذارد در یك سراشیب لغزنده؛ تا آخر مىلغزد.
پایگاه اطلاعرسانی حضرت آيتالله العظمی خامنهای: قال اللَّه الحكیم. «قل ما یعبوا بكم ربّى لولا دعاؤكم». در بینش اسلامى بشر به تذكر و توجه دائمى احتیاج دارد؛ چون بنا بر این بینش بشر یك مسافر و تلاشگر است كه اگر از این حركت و تلاشى كه برعهده اوست غافل بماند و درنگ بكند، از رسیدن به منزل مقصود باز خواهد ماند و اگر دائماً تلاش بكند و خوب تلاش بكند، در پایان وقت كه پایان عمر اوست، به مقصود دست خواهد یافت و آن مقصود عبارت است از كمال و تعالى روحى كه اثرش را در زندگى بعد از مرگ خواهد داد؛ همهچیز مقدمه این است و زندگى پس از مرگ در بینش اسلامى زندگى حقیقى است. ما البته امروز نمىتوانیم آن زندگى و آن دوران را در ذهن خودمان تصور كنیم، ولى جهانبینى اسلامى به ما اینطور مىآموزد كه ما در این دوره كه اسمش زندگى دنیاست، در یك زندگى نیمبند قرار داریم؛ «و إنّ الدّار الآخرة لهى الحیوان»؛ زندگى آنجاست؛ وقتى رفتیم، خواهیم دید. در آن زندگى سعادت، خوشى و خوشبختى بسته به تلاشى است كه ما اینجا خواهیم كرد. پس اگر از این تلاش غفلت كردیم، فراموش كردیم و تنبلى كردیم، ناگهان چشم باز مىكنیم و خودمان را در آن نشئه مىبینیم؛ در حالى كه دستمان خالى است. یادِ سفر براى اینكه انسان این تلاش را بهطور دائم انجام بدهد و تكالیفى را كه برعهده اوست -كه شكلدهنده همان تلاش است- انجام بدهد، تذكر لازم است؛ و دین یادآورهایى را براى او در نظر گرفته و خود پیامبران اساساً یادآورند. «فذكّر إنّما أنت مذكّر». و قرآن یك وسیله ذكر است كه در خود كتاب الهى بارها از این خصوصیت و مأموریت قرآن یاد شده است. یكى از وسائل یاد، همین نماز است كه در پنج وقت، نماز ما را به یاد مىاندازد؛ یكى موعظه است كه موعظه موعظهگران ما را به یاد مىاندازد؛ یكى دعاست كه توجه به دعا ما را به یاد مىاندازد؛ یكى تلاوت كلاماللَّه است كه خواندن آیات الهى ما را از غفلت خارج مىكند و از این قبیل وسایل. پس همه این وسایل در كارند تا ما دچار غفلت نشویم. اگر یادمان رفت و دچار غفلت شدیم، از تلاش مىمانیم و اگر از تلاش ماندیم، وضعمان در آن زندگى موعود حتماً وضع بدى خواهد بود. كلاً اول تا آخر ما چنین سرنوشت و سرگذشتى داریم. اینهمه تأكیدى كه روى تقوا شده، عبارت است از اینكه انسان متوجه خودش باشد؛ مواظب باشد كه لغزشى به او دست ندهد؛ اشتباه نكند و غافل از وضع خودش و از سرنوشت و هدف و راه و تكلیفش نشود؛ مثل رانندگى در یك جاده پرپیچ و خم و لغزنده و خطرناك است كه اگر غفلت و فراموش كردید كه در چه وضعیتى هستید، ممكن است ساقط بشوید. تقوا یعنى آن مراقبت و توجه دائمى كه در افراد بالا بهصورت یك ملكه یعنى یك خصلت غیر قابل انفكاكِ از انسان درمىآید؛ دائماً انسان توجه دارد. در ماه رمضان با دعا و نماز و روزه، گرسنگى و بقیه خصوصیاتى كه در این ماه است، یكى از آن حالات صفاى لازم را به انسان مىدهد؛ انسان حالت ذكر و یاد پیدا مىكند و حالت غفلت از او گرفته مىشود. جریان تند زندگی... آدم متذكر اینطور نیست كه هرگز گناه و اشتباه نكند؛ چرا، ممكن است اشتباه و گناه هم بكند؛ آدم باتقوا اینطور نیست كه دستش به هیچ گناهى آلوده نشود؛ چرا مىشود؛ اما فرق است بین گناهِ آدم باتقوا و آدمِ بىتقوا. گناه آدم بىتقوا مثل این است كه پا بگذارد در یك سراشیب لغزنده؛ تا آخر مىلغزد. یك گناه، گناه دیگر را به دنبال خودش مىآورد. گناه در دهان او مزه مىكند؛ به گناه مجذوب مىشود و قبح گناه از نظر او مىرود؛ آدم بىتقوا اینطورى است. اما آدم باتقوا وقتى گناه مىكند، فوراً متوجه مىشود؛ مىفهمد اشتباه كرده و سعى مىكند جبران كند: «إنّ الّذین اتقوا إذا مسّهم طائف من الشّیطان تذكّروا فإذا هم مبصرون». متقى اینطور است؛ بهمجرد اینكه به تعبیر قرآن شیطان او را «مَس» كرد یعنى آلوده به وسوسه شیطانى شد، فوراً متوجه مىشود كه اشتباه كرد؛ در جاده لغزنده سراشیب نمىافتد كه برود تا اسفل سافلین، بلكه خودش را نگه مىدارد، كنترل مىكند. آدم باتقوا و متذكر، مثل كسى است كه جریان تندى او را به طرفى مىكشاند و او باید در خلاف جهت آن جریان شنا كند تا به ساحل نجات برسد. یك لحظه غافل شدن، دست بازداشتن، تنبلى كردن، مشغول شدن به تماشاى اینور و آنور، او را مبالغ زیادى به عقب خواهد برد. آن جریان تند در زندگى ما، غرایض، هوىها، شهوات و تمایلات بشرىِ ضد تكاملى ماست كه ما را به سمت عقب مىكشانند. اگر ما متوجه و متذكر باشیم، تا یك خُرده عقب رفتیم، فوراً مىفهمیم كه اشتباه كردهایم؛ بنا مىكنیم باز شنا كردن و دست و پا زدن و به جلو رفتن؛ اما اگر باتقوا و متذكر نباشیم، وقتى عقب رفتیم، غافل مىشویم و نمىفهمیم كه جریانى دارد ما را با خود مىبرد؛ بلكه چون تكان نمىخوریم و دست و پا نمىزنیم، احساس راحتى هم مىكنیم؛ خودمان را ول مىكنیم در دست جریان و یك وقت متوجه مىشویم كه مىبینیم نزدیك گرداب یا در درون گردابیم و دیگر كارى از ما ساخته نیست. فصل تذكر دعا در ماه رمضان و همه خصوصیات این ماه مبارك این است كه ما را متذكر مىكند؛ از غفلت بیرون مىآورد؛ آلودگیهاى ما را به ما نشان مىدهد و در بین دعا و نماز و توجه، فرصتى به ما دست مىدهد كه اشتباهاتى را كه با آنها انس و خو گرفتیم، بازنگرى كنیم و آنها را بشناسیم؛ چون گاهى انسان گناهى را عادت كرده كه انجام بدهد و توجه ندارد كه این گناه است. البته تنبلى، سستى و بقیه نواقصى را هم كه داریم، مىتوانیم بازنگرى كنیم. این فصل یك ماهه، فصل بسیار باارزش و قیمتى است. در این سى روز یا بیستونه روز، خدا لیلةالقدر را قرار داده و لیلةالقدر یك فرصت استثنایى در طول سال براى انسان است كه اگر انسان توانسته باشد آن شب را درك بكند، خیر زیادى گیرش آمده. در دعاى وداع ماه رمضان -نه این دعاى وداعى كه در صحیفه سجادیه است، بلكه دعایى كه در مفاتیحالجنان است- مىگوید: «و أن تجعلنى برحمتك ممّن خرت له لیلة القدر و جعلتها له خیراً من ألف شهر»؛ خدایا! من را از كسانى قرار بده كه توفیق درك لیلةالقدر را بهدست آوردند و لیلةالقدر براى آنها از هزار ماه بهتر و باارزشتر شده. لیلةالقدر براى همه اینگونه نیست. آن كسى كه براى او شب بیستوسوم یا شب بیستویكم ماه رمضان با شب بیستوسوم هر ماه دیگرى فرق ندارد -نه ذكرى، نه توجهى، نه حالى، نه گریهاى، نه تضرّعى؛ با غفلت مىگیرد مىخوابد یا اصلاً یادش نمىآید كه لیلةالقدر است یا خداى نكرده آلوده به گناه و هواى نفس هم مىشود- براى چنین انسانى لیلةالقدر بهتر از هزار شب نیست؛ یك شب است، آنهم یك شب خسرانبار كه براى او خیرى ندارد. لیلةالقدر براى آن كسى از هزار ماه بهتر است كه ساعات و دقایق آن شب را قدر بداند؛ از دقایق آن شب استفاده بكند. در آن دعا مىخوانیم كه خدایا ما را از آن كسانى قرار بده كه شب قدرشان پوچ نمىشود؛ از دست نمىرود. دفتر معرفت دعاى چهلوپنجم صحیفه سجادیه یك نمونه از دعاهایى است كه ائمه به ما یاد دادهاند كه مضمون قابل توجهى درباره اهمیت ماه رمضان دارد. من فكر كردم كه مقدارى از این دعا را برایتان فقط ترجمه بكنم تا با زبان این دعا آشنا بشویم. این یكى از نقیصههاى ماست كه دعاها را بدون توجه مىخوانیم و معنایش را نمىفهمیم؛ از بعضى كه قادریم معنایش را بفهمیم، تأمل و تدبر نمىكنیم؛ دعا مىخوانیم، حواسمان هم جاى دیگرى است! در حالى كه این دعاها همه دفترهاى ارزشمند معرفت و نسخههاى عشق و محبت است و خیلى چیزها در این دعاهاست كه اگر ما به آنها توجه كنیم، مىتوانیم آنها را بیاموزیم. بعضىها دعا را تفسیر مىكنند كه البته خوب است، لكن وقتى بنده یك كلمه دعا را با بیست كلمه تفسیر مىكنم، این دیگر كلام امام نیست؛ اگر بشود كلام امام را در یك كلمه زیبا، شكیل و خلاصه، بازگرداند، آنوقت یك مقدارى از لطف كلام امام را به ما خواهد داد. آن تفسیرهاى مفصل براى اینكه انسان معارف را یاد بگیرد خوب است؛ اما براى اینكه لذت سخن امام را كه خیلى هم زیباست درك كند، نه؛ آنها خوب نیست. بعضىها كه بدون توجه دعا مىخوانند، نمىفهمند كه این دعاى كمیل كه راحت آن را مىخوانند و از آن عبور مىكنند، چه سوز و گدازى دارد؛ چه قطعه زیبایى از لحاظ هنرى و ادبى است و چه مضامینى در آن وجود دارد. حالا براى اینكه مقدارى از مضامین این دعاها معلوم بشود، من بهقدرى كه البته وقت داشته باشیم، ترجمه سادهاى مىكنم. خیلى طول نمىدهم و همهاش را هم ترجمه نمىكنم. «أللّهم یا من لا یرغب فى الجزاء و یا من لا یندم على العطاء»؛ اى خدایى كه از ما پاداش نمىخواهى و اى كسى كه از بخشش خود به ما پشیمان نمىشوى -من دیگر عبارتهاى عربىاش را نمىخوانم، فقط فارسى ترجمه مىكنم- و اى كسى كه با بندگان بهطور برابر رفتار نمىكنى؛ مثل رفتار خود آنها با آنها رفتار نمىكنى. نعمت تو همواره شروعكننده است؛ یعنى بدون اینكه قبلاً استحقاقى وجود داشته باشد. عفو و بخشش تو یك نوع تفضل از سوى توست. عقوبت و سزا دادن تو عدالت توست. و قضاء و تقدیر و حكم تو یك خیر براى بنده توست. اگر به كسى چیزى عطا كنى، آن را با منّت آمیخته نمىكنى و اگر از كسى چیزى را منع كنى و به او ندهى، این از روى ظلم و تعدّى به آن كس نیست. آن كسانى كه شكر تو را مىگویند، از آنها سپاسگزارى مىكنى؛ در حالى كه این خودِ تو هستى كه شكر را در دهان آنها گذاشتى. آن كسانى كه سپاس تو و ستایش تو را مىكنند، تو به آنها پاداش مىدهى؛ در حالى كه این تو هستى كه ستایش خودت را به آنها یاد دادى. گناهانى را مىپوشانى؛ در حالى كه مىتوانى آنها را برملا كنى. به كسانى مىبخشى كه مىتوانى از آنها نعمتت را باز بدارى. آن كسى كه گناه او را پوشاندى، گاهى شایسته برملا كردن است. آن كسى كه به او نعمت دادى، گاهى شایسته منع كردن است؛ اما تو همه كارت را بر تفضل و گذشت قرار دادى. با كسى كه تو را معصیت مىكند، با بردبارى و حلم برخورد مىكنى و به كسى كه با گناه به خودش ظلم مىكند، مهلت مىدهى. بندگانت را مهلت و فرصت مىدهى تا بتوانند به تو انابه كنند و برگردند. به آنها سزاى عملشان را زود نشان نمىدهى، شاید بتوانند توبه كنند؛ این لطفى است از تو كه نگذارى بندگانت با كار زشت، خودشان را به مهلكه بیاندازند؛ این محبت توست كه نگذارى آدمهاى شقى با شقاوت خودشان، بدبختى را زود براى خودشان تدارك ببینند. تو فقط كسانى را ساقط مىكنى كه شقاوت آنها در مقابل گذشت و اغماض تو تكرار شده؛ و این كرم و لطف و محبت و حلم توست. راهی به تو تو آن پروردگارى هستى كه بر روى بندگانت راهى باز كردى كه آن راه، به عفو و گذشت تو منتهى مىشود؛ آن راه را توبه نامیدى. آن راه را از طریق وحىِ خودت به ما نشان دادى تا هرگز در آن راه گمراه نشویم. در قرآنت به ما گفتى: «تُوبوا إلى اللَّه توبة نصوحاً»؛ توبه كنید و بهسوى خدا برگردید؛ توبهاى از روى راستى و درستى؛ شاید خدا بدیهاى شما را بپوشاند و جبران كند -اینها آیه قرآن است- و شما را به بهشتى كه در زیر آن نهرها و جویبارها جارى است وارد كند؛ در آن روز كه خدا پیغمبرش و كسانى را كه به پیغمبر ایمان آوردهاند، سرافكنده نخواهد كرد. و نور پیغمبر و مؤمنان در پیش روى او و در سمت راست اوست و آنها پیش مىروند. و آنها به تو مىگویند: پروردگارا نورت را به ما كامل كن و مغفرتت را بر ما نازل كن؛ تو بر همهچیز توانایى. این راهى است كه خدا در قرآنش براى توبه به ما نشان داده و نشان داده كه ما مىتوانیم توبه كنیم: «فما عذر من أغفل دخول ذلك المنزل بعد فتح الباب»؛ عذر كسى كه پس از گشودن در، وارد آن نمىشود چیست؟ تو آن كسى هستى كه هر روز براى نفع بندگانت معامله را به سمت آنها گرداندى و به سود آنها تغییر دادى و در قرآن گفتى: «من جاء بالحسنة فله عشر أمثالها»؛ هر كس یك كار نیك بكند، ده برابر پاداش مىگیرد و اگر كسى یك كار بد بكند، فقط یك برابر سزاى آن كار را خواهد چشید. امام در اینجا آیات مربوط به پاداش مؤمنین را ذكر مىكند، بعد درباره ذكر الهى مطالبى را بیان مىكند؛ آیات گوناگونى را مىآورد و سپس مىرسد به اینجا و مىگوید: اگر هر یك از مخلوقات تو اینطور دیگران را به راه سود و بهره آنها راهنمایى مىكرد، به احسان و امتنان موصوف مىشد... «فلك الحمد ما وجد فى حمدك مذهب»؛ اى خداى بزرگ سپاس و ستایش مخصوص توست و براى توست و تو را باید به هر اندازه و از هر راهى و با هر لفظى كه ممكن است، حمد كرد. به همین ترتیب یاد نعمتهاى الهى را مىكند. دلگیر فراغ بعد امام سجاد علیهالصّلاةوالسّلام مىرسد به ماه رمضان و مىگوید: پروردگارا! از جمله بهترین و برگزیدهترین نعمتهاى تو ماه رمضان بود كه آن را از بین سایر ماهها امتیاز بخشیدى و قرآن و نور را در این روزها نازل كردى و ایمان ما را در این روزها مضاعف ساختى و روزه را بر ما واجب كردى كه این خود وسیله اوج ماست. و ما را در عبادت در این ایام ترغیب كردى و لیلةالقدر را كه بهتر از هزار ماه است در ماه رمضان قرار دادى و ما را با این ماه بر دیگران امتیاز بخشیدى. و ماه رمضان به مدت یك ماه با ما بود و این مصاحبت، مصاحبت بسیار نیكویى بود و ما از این مصاحبت هیچ دلگیر نیستیم؛ بلكه از مفارغت این ماه دلگیریم. و با این ماه وداع مىكنیم؛ مانند وداع با كسى كه دورى او براى ما سخت و دشوار است. و منتظر هستیم كه این ماه كِى بار دیگر به ما برگردد و با این زبان با ماه برگزیده تو حرف مىزنیم. از اینجا به بعد، امام سجاد شروع مىكند در عبارات بسیار شورانگیز و عاشقانهاى با ماه رمضان سخن گفتن. سخنرانى در روز 29 ماه مبارك رمضان؛ 7/3/1366