جمهوري اسلامي: غرب، بازنده اصلي
حضور پرشور مردم كشورهاي مختلف اسلامي در راه پيمائي روز قدس امسال، جلوهاي از تحولات مهمي بود كه در جهان اسلام رخ داده و سرآغاز تحولات عميقتر و گستردهتر است. اين واقعيت را با نگاهي به رويدادهاي هفت ماه اخير در كشورهاي عربي و شمال آفريقا ميتوان درك كرد.
وضعيت امروز خاورميانه و جهان اسلام از هر نظر به زيان رژيم صهيونيستي و حاميان آن است. شرايط اكنون بگونهايست كه ملتهاي عرب، كه به دليل فشارهاي شديد ديكتاتورها جرأت اظهارنظر نداشتند، با تمام وجود عليه همان ديكتاتورها قيام كرده و يكي پس از ديگري آنها را سرنگون ميكنند و در پي به دست آوردن حقوق از دست رفته خود هستند. اين وضعيت، آيندهاي درخشان را نويد ميدهد كه در آن جائي براي حكومتهاي خودكامه وجود ندارد و سرنوشت مردم به دست خود آنها رقم زده خواهد شد. حضور پرشور مردم كشورهاي مختلف اسلامي در راه پيمائي روز قدس امسال، جلوهاي از تحولات مهمي بود كه در جهان اسلام رخ داده و سرآغاز تحولات عميقتر و گستردهتر است. اين واقعيت را با نگاهي به رويدادهاي هفت ماه اخير در كشورهاي عربي و شمال آفريقا ميتوان درك كرد. پيروزي مردم مصر بر رژيم كمپ ديويدي حسني مبارك، يك حادثه عظيم در منطقه بود كه به ملتهاي مسلمان به ويژه در كشورهاي عربي فهماند ميتوان بر ديكتاتورها غلبه كرد. نفوذ همه جانبهاي كه آمريكا و رژيم صهيونيستي در مصر داشتند و اطميناني كه رژيم حسني مبارك به دوام خود داشت، به هيچكس اجازه نميداد درباره سقوط ديكتاتور مصر فكر كند. حسني مبارك نيز با چنين تصوري، هر كاري كه ميخواست انجام ميداد و خود را در برابر هيچكس پاسخگو نميدانست. برخورد او با جنگ 22 روزه غزه و همكاري همه جانبه با صهيونيستها در اين جنگ، بستن گذرگاه رفح، ايجاد ديوار زيرزميني براي مسدود كردن تونلهائي كه مسير امدادرساني به مردم تحت محاصره غزه بودند و مواضع ضد فلسطيني كه در ماههاي آخر حكومت خود گرفت همگي نشان ميدادند كه او حكومت خود را پايدار ميداند بطوري كه حتي زمينه را براي موروثي كردن قدرت و ادامه حاكميت بر مصر توسط اعضاي خانواده خود مناسب ميديد! آنچه در 22 بهمن سال گذشته در قاهره رخ داد و موجب شد سلطه 30 ساله حسني مبارك بر مصر پايان يابد، ملتهاي ديگر كشورهاي عرب را به قيام عليه ديكتاتور تشويق كرد كه به فرار علي عبدالله صالح ديكتاتور يمن به رياض و سقوط خفتبار سرهنگ قذافي ديكتاتور ليبي منجر شد. قبل از مصر، مردم تونس موفق شده بودند زين العابدين بن علي را از اريكه قدرت به زير بكشند و وادار به فرار نمايند. در ساير كشورهاي عرب نيز خيزشهاي گستردهاي عليه حكام خودكامه شكل گرفت و شرايط بگونهاي به پيش ميرود كه ترديدي در عقبنشيني ديكتاتورها و پيدايش تغييرات عميق در ساختار حكومتهاي اين كشورها وجود ندارد. دولتهاي اروپائي و آمريكا هر چند با نگراني شديدي كه از تحولات جهان عرب و شمال آفريقا پيدا كرده اند، درصدد تصاحب انقلابها و مهار آنها هستند، لكن بيداري ملتها در اين كشورها بقدري گسترده و عميق است كه ترفندهاي غرب در برابر آن كاري از پيش نخواهد برد. اين روزها تبليغات زيادي درباره آينده ليبي بعد از قذافي صورت ميگيرد كه همه آنها درصدد القاء اين نكته هستند كه مردم ليبي به دليل قبائلي بودن يا عدم برخورداري از تجربه سياسي و يا نداشتن احزاب سياسي كارآمد، نميتوانند كشور خود را اداره كنند و در نتيجه ناچارند دست نياز به سوي غربيها دراز كنند. همين تحليلها نيز ساخته و پرداخته خود غربي هاست و آنها از اين طريق درصدد فراهم كردن زمينه براي تسلط خود بر ليبي و چپاول ثروتهاي اين كشور هستند. آنها در سالهاي گذشته ابتدا قذافي را ضعيف كردند و سپس تا توانستند از او امتياز گرفتند و چون وقوع تحولات كنوني در جهان عرب را پيشبيني نميكردند با قذافي نرد عشق باختند و با او رفت و آمد كردند و همه اين تعاملات را در رسانهها منتشر كردند و اكنون كه روزگار به قذافي پشت كرده آنها نيز تا ميتوانند عليه او تبليغ ميكنند تا جاي پاي خود را در ليبي محكم نمايند و اين كشور را به نيم قرن قبل برگردانند كه در چنگ استعمارگران بود. بمبهائي كه طي چند ماه اخير توسط جنگندههاي ناتو بر سر مردم ليبي ريخته شد هر چند در ظاهر براي ساقط كردن قذافي بود اما از همان آغاز كاملاً مشخص بود كه هدف غربيها از اين اقدام، سهم خواهي از ليبي بعد از قذافي است. غربيها خوب ميدانستند كه قذافي هم مثل حسني مبارك و بن علي رفتني است و مردم ليبي به چيزي كمتر از رفتن او قانع نميشوند. به همين دليل از طريق بمبارانهاي بظاهر ضد قذافي ولي در واقع منهدم كننده زيرساختهاي ليبي، تلاش كردند از يكطرف خود را شريك آينده ثروتهاي اين كشور نمايند و از طرف ديگر به بهانه ترميم خرابيها و بازسازي ليبي، پولهاي كلاني به جيب بزنند. غربيها براي كشورهاي ديگر عرب كه در نوبت انقلاب و قيامهاي مردمي هستند نيز نقشههاي مشابهي دارند و تلاش ميكنند در هر كدام از آنها به تناسب شرايطي كه دارند نفوذ كنند و هر قدر كه ميتوانند ثروت هايشان را غارت نمايند. در برابر اين ترفند جديد، كه نوع پيشرفتهاي از استعمار است، فقط بيداري ملتها ميتواند بايستد و نقشههاي خائنانه شان را نقش بر آب كند. خيزش عمومي ملتهاي عرب و مسلمان در روز جهاني قدس امسال، كه با سالهاي قبل متفاوت بود، نشان داد بيداري مردم بسيار گستردهتر و عميقتر از آنست كه غربيها اينبار هم بتوانند مانند قرنهاي گذشته به اهداف پليد استعماري خود دست يابند. اكنون رژيم صهيونيستي، كه غربيها آنرا در قلب جهان اسلام كاشتند تا در چنين مواقعي از آن استفاده نمايند، ضعيفتر از هميشه و رو به زوال است، مهرههاي اصلي غربيها در منطقه، كه حسني مبارك درشتترين نمونه آن بود، از صحنه خارج شدهاند و ملتها اعلام كردهاند كه تا رسيدن به مطالبات اصلي خود، كه استقلال و آزادي و دردست گرفتن سرنوشت كشورهايشان است، حاضر نيستند كوتاه بيايند. در چنين شرايطي قطعاً غربيها بازنده اصلي تحولات منطقه هستند و چه بخواهند و چه نخواهند بايد بپذيرند كه اين ملتهاي بيدار هرگز حاضر نيستند به دوران استعمار برگردند.