روز بیست و چهارم/ «یادِ معاد»

خصوصیت روزه عبارت است از كفّ نفس. روزه، مظهر كفّ نفس است؛

کد خبر : 159489

پایگاه اطلاع‌رسانی حضرت آيت‌الله العظمی خامنه‌ای: قال اللَّه الحكیم فى كتابه: «یا أیها الّذین آمنوا اطیعوا اللَّه و اطیعوا الرّسول و لا تبطلوا أعمالكم». حدیث صحیح معتبر از پیغمبر اكرم صلّى‌اللَّه‌علیه‌وآله‌وسلّم این است: «الصّوم جنّة من النّار»؛ روزه، سپر آتش است. از طرق اهل سنت هم همین مضمون با الفاظ مختلف نقل شده است؛ از جمله این لفظ: «الصّیام جنّة العبد المؤمن یوم القیامة كما یقى أحدكم سلاحه فى الدّنیا»؛ همچنان‌كه شما در دنیا با سلاح و وسیله دفاعىِ خودتان از خود دفاع مى‌كنید، در آخرت هم به‌وسیله روزه از خودتان در مقابل تعرض آتش دوزخ دفاع مى‌كنید. گذر از خواهش‌ها خصوصیت روزه چیست كه تعبیر «جنّة من النّار» درباره آن بیان شده است؟ خصوصیت روزه عبارت است از كفّ نفس. روزه، مظهر كفّ نفس است؛ «و نهى النّفس عن الهوى». مظهر صبر در مقابل گناه و غلبه مشتهیات، روزه است. لذا در روایات، ذیل آیه شریفه «و استعینوا بالصّبر و الصّلاة» صبر را به روزه تعبیر كرده‌اند. روزه، مظهر گذشت از خواسته‌هاست. اگرچه زمانِ روزه محدود است -چند ساعت در روز، آن‌هم چند روز در سال- لیكن به صورت نمادین، یك حركت اساسى براى انسان است. چرا؟ چون هواهاى نفسانى و هوس‌ها و مشتهیات و خواست‌هاى نفس، همان مسیرى است كه انسان را به گناه مى‌رساند. این‌طور نیست كه مشتهیات نفسانى با گناه ملازم و از یكدیگر اجتناب‌ناپذیر باشند؛ نه، بعضى از مشتهیات نفسانى هم حلال است. اما این‌كه انسان دهنه نفس را بردارد، نفس خود را بى‌مهار و بى‌دهنه رها كند و اسیر مشتهیات آن شود، همان چیزى است كه امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاةوالسّلام در نهج‌البلاغه فرمودند: «حمل علیها أهلها»؛ او را روى اسب سركشى انداخته‌اند كه دهنه آن دست این شخص نیست و اسب سركش هم او را مى‌برد به پرتگاه پرتاب مى‌كند. هواى نفسانى انسان را به سمت گناهان مى‌كِشد. گناهان، صورت مُلكى عذاب الهى هستند؛ صورت دنیایىِ عذاب الهى هم همین گناهانند. این‌كه در آیه شریفه مى‌فرماید: «إنّ الّذین یأكلون أموال الیتامى ظلماً انّما یأكلون فى بطونهم ناراً» معنایش همین است؛ یعنى شما وقتى كسى را كه مال یتیم مى‌خورد، نگاه مى‌كنید، ظاهر قضیه این است كه مالى را بلعید و حرامى به كیسه خود زد؛ اما باطن قضیه این است كه او دارد در درونِ خودش آتش تعبیه مى‌كند؛ این همان آتش جهنم است. كسى كه لذت حرامى را در این‌جا آزمایش مى‌كند، این لذت، صورت ظاهر قضیه است؛ باطن قضیه در آن حیات واقعى آشكار مى‌شود؛ آن جایى كه پرده‌هاى اوهام از جلوى چشم انسان فرو مى‌افتد و حقایق در مقابل او آشكار مى‌شود؛ «هنالك تبلو كل نفس ما أسلفت». آن روز همین لذتِ این‌جایى و دنیایى عبارت است از یك عذاب و شكنجه دوزخى. آن روز، روزى است كه واقعیات و حقایق، خود را آشكار مى‌كنند و آنچه را كه انسان انجام داده است، حقایق و بطون و ملكات آن در آن‌جا آشكار مى‌شود. روح ما، ملكات ما و حقایق وجودى ما هم در آن‌جا خودش را نشان مى‌دهد. مولوى مى‌گوید: اى دریده پوستین یوسفان گرگ برخیزى از این خواب گران‌ پنجه درنده‌اى كه یوسف‌ها را در این‌جا مى‌درد و انسان‌هاى مظلوم را زیر پا له مى‌كند، باطنش گرگ است؛ انسان نیست. این باطن در آن‌جا خودش را نشان مى‌دهد و ظاهر مى‌شود. روز پاسخ‌گویی ما نباید قیامت را فراموش كنیم؛ قیامت واقعه عظیمى است. ما باید همیشه یاد قیامت را در ذهن خود داشته باشیم و از قیامت بترسیم. آیه‌ى شریفه درباره‌ى قیامت مى‌فرماید: «یستعجل بها الّذین لا یؤمنون بها و الذین آمنوا مشفقون منها و یعلمون انّها الحق». كفار قریش به پیغمبر مى‌گفتند قیامت و جهنمى كه ما را از آن مى‌ترسانى، كجاست؟ قرآن مى‌فرماید: «و الّذین آمنوا مشفقون منها»؛ كسانى‌كه ایمان دارند، از قیامت بیمناكند. قیامت حقیقتاً این‌گونه است. باید از قیامت ترسناك بود، باید قیامت را از یاد نبرد؛ این ضامن حفظ ماست. قیامت، روز عرضه شدن بر خداست؛ «و عرضوا على ربّك صفّاً». انسان با حقیقت خود، با باطن قلب خود، با ملكات راسخه نفس خود، در مقابل خداى متعال آشكار مى‌شود. این‌جا هم خداى متعال باطن ما را مى‌بیند، اما آن‌جا دیگر هیچ پرده‌پوشى‌اى وجود ندارد؛ خود ما هم مى‌فهمیم و مى‌بینیم؛ خود ما هم خود را محكوم مى‌كنیم. روز جزا، روز پاسخ‌گویى است؛ پاسخ‌گویى به معناى واقعى كلمه؛ پاسخ‌گویى بدون امكان رفع و رجوع بى‌مورد؛ اصلاً نمى‌شود انسان عذر دروغین و بیخودى بیاورد. انسان در مقابل خداى متعال است؛ او گریبان انسان را مى‌گیرد. قیامت، روز محاسبه بى‌اغماض است؛ همه ما محاسبه مى‌شویم. قیامت، روز بسته شدن زبان است. زبان‌بازى‌هایى كه این‌جا مى‌توان كرد، آن‌جا دیگر نیست؛ «هذا یوم لا ینطقون و لا یؤذن لهم فیعتذرون». زبان، بسته مى‌شود؛ آنگاه باطن و ملكات و اعضا و جوارح انسان حرف مى‌زنند. اگر در دلمان حقد، حسد، بدبینى، بدخواهى، امراض گوناگون قلبى، كین‌ورزى نسبت به صالحان و شوق و عشق نسبت به گناهان پنهان كرده باشیم، آن‌جا همه آشكار مى‌شود. قیامت، واقعه عجیبى است؛ «الیوم نختم على أفواههم و تكلّمنا أیدیهم و تشهد أرجلهم بما كانوا یكسبون». آیات مربوط به قیامت خیلى تكان‌دهنده است. من پیشنهاد مى‌كنم هر كدام به تنهایى آیات قیامت را مرور كنیم؛ چون به آن احتیاج داریم. این دیگر از چیزهایى نیست كه انسان بتواند آن را ثبت كند و آمار بدهد. صدها آیه در قرآن درباره قیامت وجود دارد؛ هم بشارت‌هاى قیامت هست، هم تهدیدهاى آن؛ هر دو تكان‌دهنده است. بشارت‌هاى قرآن هم تكان‌دهنده و جذاب و شوق‌آفرین است؛ تهدیدهاى قرآنى هم تكان‌دهنده است و دل انسان را آب مى‌كند. «یبصّرونهم یودّ المجرم لو یفتدى من عذاب یومئذ ببنیه و صاحبته و أخیه و فصیلته الّتى تؤویه و من فى الأرض جمیعاً ثمّ ینجیه»؛ مجرم از شدت عذاب الهى آرزو مى‌كند كه بتواند فرزند خودش را فدا كند تا نجات پیدا كند؛ عزیزان خودش و همه‌ انسان‌هاى روى زمین را قربانى كند تا از عذاب نجات پیدا كند اما نمى‌تواند. عذاب الهى است، شوخى كه نیست؛ «كلّا إنّها لظى. نزّاعة للشوى. تدعو من أدبر و تولّى. و جمع فاوعى». صراط امام سجاد سلام‌اللَّه‌علیه در دعاى ابوحمزه -كه دعاى خیلى با حال و خوبى است- ترس از قیامت را تشریح مى‌كنند: «أبكى لخروجى عن قبرى عریاناً ذلیلاً حاملاً ثقلى على ظهرى»؛ امروز مى‌گریم براى وقتى كه عریان و ذلیل و بار سنگین عمل بر دوشم از قبر بیرون مى‌آیم. «انظر مرّة عن یمینى و اخرى عن شمالى إذ الخلائق فى شأن غیر شأنى لكلّ امرء منهم یومئذ شأن یغنیه وجوه یومئذ مسفرة ضاحكة مستبشرة»؛ یك عده چهره‌هاشان خندان است و خوشنود و خوشحال و سربلندند. این‌ها چه كسانى هستند؟ كسانى هستند كه در دنیا از پل صراطى كه حقیقت و باطن‌اش در آن‌جاست و مثال آن در این‌جاست، توانسته‌اند رد شوند. این پل صراط، پل عبودیت، پل تقوا و پل پرهیزگارى است؛ «و أن اعبدونى هذا صراط مستقیم»؛ صراط این دنیا، همان صراط روى جهنم است. «إنّك على صراط مستقیم»ى كه به پیغمبر مى‌فرماید، یا «أن اعبدونى هذا صراط مستقیم»، همان صراط روى جهنم است. اگر این‌جا ما توانستیم از این صراط، درست، با دقت و بدون لغزش عبور كنیم، گذر از آن صراط آسان‌ترین كار است؛ مثل مؤمنین كه مانند برق عبور مى‌كنند. «إنّ الّذین سبقت لهم منّا الحسنى اولئك عنها مبعدون لا یسمعون حسیسها»؛ اصلاً این‌ها همهمه جهنم را هم نمى‌شنوند؛ «و هم فى ما اشتهت أنفسهم خالدون لا یحزنهم الفزع الأكبر». فزع اكبر، یعنى دشوارترین ترسى كه ممكن است براى انسان پیش بیاید. مؤمنین با همین ابعاد جسمانى و روحانى و نفسانى، فزع عظیمى كه در آن‌جاست، «لا یحزنهم الفزع الأكبر»؛ این‌ها را محزون و اندوهگین نمى‌كند؛ این‌ها از این صراط عبور كرده‌اند. مسؤولیت مضاعف برادران و خواهران عزیز! این صراط براى من و شما خیلى حساس است. ما مسؤولیم. ما با آدم‌هاى معمولىِ كوچه و بازار فرق داریم. ما چه نماینده مجلس باشیم، چه عضو دولت باشیم، چه مدیر فلان بخش نظامى باشیم، چه بخش قضایى باشیم، همین كه شما آقایان و خانم‌ها مسؤولان بخش‌هاى مختلف هستید، كار من و شما سخت است. ما اگر تخطى و لغزش پیدا كنیم و اشكالى در كارمان پیدا شود، ضررش فقط به خود ما نمى‌رسد؛ ضررش به جمع وسیعى مى‌رسد. ما اگر كم‌كارى و كوتاهى كنیم، كشور ضرر مى‌كند. ما اگر خداى نكرده از هواى نفس خود در تصمیم‌گیرى‌ها پیروى كنیم، از رفیق‌بازى و خط‌بازى و عدم ملاحظه ارزش‌هاى حقیقى تبعیت كنیم، كشور صدمه مى‌بیند. كار ما سخت است. ما بیشتر از دیگران باید به فكر جهنم و عبور از این صراط دشوار باشیم. این چند سال مسؤولیت، ابدى نیست. نماینده مجلس هستید، عضو دولت هستید، وزیرید، مدیرید؛ این سه سال، چهار سال، پنج سال، ده سال مى‌گذرد. اگر این چند سال را دندان روى جگر بگذارید و دنبال كسب پول، دنبال درآمدهاى نامشروع، دنبال رانت‌خوارى، دنبال استفاده از امكانات دولتى و دنبال تعرض به بیت‌المال نباشید -این‌كه خیلى دشوار نیست- آن‌وقت «إنّ الذین سبقت لهم منّا الحسنى اولئك عنها مبعدون». «هذا یومكم الّذى كنتم توعدون»؛ فرشتگان الهى پیش متقین و مؤمنین مى‌آیند و مى‌گویند این همان روز شماست؛ همان روزى است كه وعده و مژده آن را انبیا در طول تاریخ به مؤمنین داده‌اند. لذت ببرید؛ «ادخلوا الجنّة». ما بیشتر از دیگران باید مراقب باشیم و بیشتر از دیگران از جهنم بترسیم. آتش دوزخ كسانى را كه مسؤولیت مضاعف دارند، بیشتر تهدید مى‌كند تا آدم‌هاى معمولى كه خودشان هستند و بار مسؤولیت خودشان در دایره خیلى محدود و كوچكى. وضع ما سخت‌تر است. نكته دیگرى كه همین‌جا اضافه مى‌كنم، مسأله فرزندان ماست. به فرزندانتان برسید؛ «قوا أنفسكم و أهلیكم ناراً وقودها النّاس و الحجارة». حق نداریم فرزندان را رها كنیم. سعى‌تان این باشد كه ایمانشان را حفظ كنید. كارى نكنید كه ایمان جوان‌تان، دختر و پسرتان -اگر دانشجوست، اگر كاسب است، اگر مشغول كار دیگر است- به مبانىِ شما متزلزل شود. گاهى انسان با دست و زبانِ بى‌مهار و بیرون از كنترل و با عمل غلطِ خودش كارى مى‌كند كه جوانِ خود را از دین و مبانى دینى و اعتقادات و اصول دور مى‌كند؛ او را بى‌اعتقاد مى‌كند. ما چنین كسانى را داشتیم؛ از هر دو طرف هم ممكن است. گاهى با سخت‌گیرى‌هاى بی‌جا -كه بنده به سختگ‌یرى‌هاى بی‌جا اصلاً توصیه نمى‌كنم- و گاهى هم با برخورد تند و تلخ و ترش، بعضى‌ها بچه‌ها را زده مى‌كنند؛ بعضى هم از آن طرف با بى‌مبالاتى‌ها و لاابالى‌گرى‌ها و امكانات بى‌حساب در اختیار بچه‌ها گذاشتن و از هر غلطِ آن‌ها با اغماض چشم‌پوشى كردن، بچه‌ها را با دست خود طرد مى‌كنند؛ در نتیجه بچه فاسد و خراب مى‌شود. باید با منطق و برخورد صحیح و مهربانانه با فرزندان برخورد كرد. «قوا أنفسكم و أهلیكم»؛ جوان و همسرتان را باید حفظ كنید؛ این جزو وظایف شماست. این، اثر تشدید كننده دارد؛ یعنى وقتى در خانواده‌اى، جوان یا یك عضو خانواده خداى نكرده نقطه ضعفى پیدا كرد؛ مثل لكه سیاهى شد روى دندان و میناى دندان در این نقطه خراب شد، به‌تدریج روى ذهن مخاطب‌هاى خودش و پدر و مادرش اثر مى‌گذارد و همین‌طور اثرهاى متقابلِ تشدیدكننده دارد؛ در نتیجه آن حقیقت و معنویت را از دست مى‌دهد. ارزش مؤمن این آیه شریفه براى من همیشه جالب بوده است: «الذین آمنوا و اتّبعتهم ذرّیتهم بایمان الحقنا بهم ذرّیتهم و ما التناهم من عملهم من شى‌ء»؛ كسانى كه توانسته‌اند ایمان ذریه خود را حفظ كنند -ولو عمل ذریه، آن‌چنان برجسته نیست- ما در درجات عالىِ معنوى، ذریه را به آن‌ها ملحق مى‌كنیم. در روایت دارد: «لتقرّ عیونهم»؛ تا چشم‌هایشان روشن شود. مؤمن كه شما باشید، اگر توانستید بچه خود را مؤمن بار بیاورید، خداى متعال كمبودهاى این بچه را در قیامت، در بهشت و در عرصات دشوارى كه در برابر شماست، جبران مى‌كند؛ او را به شما مى‌رساند تا چشم و دل شما روشن شود. خدا براى یك مؤمن خیلى ارزش قائل است. حرف اصلى ما همین‌هایى بود كه عرض كردیم. من و شما اگر بخواهیم راه خود را درست برویم و این كشور از وجود من و شما سود ببرد، راهش این است كه عرض كردیم: باید به فكر دل خودمان، به فكر قیامت خودمان، به فكر فرداى خودمان و به فكر محاسبه الهى از خودمان باشیم و در این زمینه نسبت به خودمان اغماض نكنیم. سخنرانی در دیدار مسؤولان نظام؛‌ 06/08/83

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: