نگاه شریعتمداری به حوادث لیبی

سقوط ديكتاتوري چهل و چند ساله قذافي، در پي يك خيزش گسترده مردمي و فاقد سازمان و تشكيلات قوي به دست آمده است و دقيقاً به همين علت است كه آمريكا و متحدانش براي مديريت انقلاب ليبي و هدايت آن به سمت و سوي تحت كنترل پنهان خود دندان تيز كرده اند.

کد خبر : 159295

حسين شريعتمداري سرمقاله کیهان نوشت: 1- اواخر ارديبهشت ماه امسال، آقاي «فهمي هويدي»، متفكر و نويسنده معروف مصري به كيهان آمده بود. دورادور با هم آشنا بوديم. آمده بود درباره تحولات منطقه، گپ و گفتي داشته باشيم. سخن از چرخش يكصد و هشتاد درجه اي شرايط منطقه به نفع ملت هاي مسلمان و سقوط پي درپي ديكتاتورها در ميان بود و تحول پرشتاب مصر و... در ميانه اين مباحث، آقاي فهمي هويدي از نگارنده پرسيد؛ آيا خيزش عظيم مردم مصر را پيش بيني مي كرديد؟ پاسخ آن بود كه؛ امام راحل ما(ره) بازگشت ملت هاي مسلمان به هويت اسلامي خويش و پيدايش انقلاب هايي نظير انقلاب اسلامي ايران را پيش بيني كرده و با قاطعيت و اطمينان از وقوع آن خبر داده بودند و از مصر با توجه به فرهنگ غني و سوابق مبارزاتي آن به طور ويژه ياد كرده بودند، بنابراين بايد عرض كنم كه ما در ايران اسلامي از مدت ها پيش در انتظار بوديم... و سپس به مزاح از آقاي فهمي هويدي پرسيدم؛ آيا شما در مصر، كمي تاخير نداشته ايد؟ و آقاي هويدي ضمن خوش و بش در قبال اين مزاح و تاكيد بر اين كه نظرات حضرت امام(ره) را شنيده و درباره آن نوشته هايي داشته است، گفت(نقل به مضمون)؛ شما در ايران دوران پهلوي، ظلم و بيدادگري را مي ديديد و با آن مخالف بوديد، يعني مي دانستيد كه «چه نمي خواهيد» و ما هم در مصر دوران سادات و حسني مبارك، شاهد ستم ها و خيانت ها بوديم و آن را نمي خواستيم، يعني ما هم مثل شما مي دانستيم كه «چه نمي خواهيم»، اما، شما به بركت وجود امام خميني(ره) و نسخه اي كه ايشان براي حاكميت اسلام در دست داشت، علاوه بر آن كه مي دانستيد چه نمي خواهيد، به خوبي نيز مي دانستيد كه چه مي خواهيد، ولي ما در مصر و ساير كشورهاي اسلامي از اين نعمت محروم بوديم و اگرچه شماري از انقلابيون و صاحبنظران، نسخه اسلامي را چاره ساز مي دانستند ولي اين ديدگاه در ميان توده هاي مردم طرفداران انبوه و فراواني نداشت، اما، رهبري امام خميني و پس از ايشان امام خامنه اي طي 30 سال گذشته و عبور مقتدرانه ايران اسلامي از عقبه ها و توطئه ها به ملت هاي مسلمان آموخت كه اقتدار، سربلندي، استقلال، آزادي، پيشرفت هاي علمي، رسيدن به قله هاي تكنولوژي، حضور مقتدرانه و با افتخار در عرصه هاي بين المللي و... همه در رويكرد به يك نظام حكومتي برخاسته از آموزه ها و قوانين اسلامي امكان پذير است. اين باور امروزه در ميان تمام ملت هاي مسلمان مشترك است و نسخه حكومتي اسلام را با هيچ نسخه ديگري عوض نمي كنند. همين جا گفتني است؛ «ايمانوئل والراشتاين» از نظريه پردازان بلندآوازه آمريكايي كه اصلي ترين حوزه فعاليت وي «نظم نوين جهاني» بوده است، با تأسف مي گويد «اصلي ترين مانع ما براي استقرار نظم نوين جهاني، نظرات [امام] خميني و مخصوصاً دكترين «ولايت فقيه» اوست كه در آن، از اسلام، نسخه حكومتي استخراج شده و بر باورهاي مردم مسلمان تكيه دارد.» والراشتاين در ادامه مي گويد «تا آنجا كه مطالعات ما نشان مي دهد، همه نظريه ها و دكترين ها در گذر زمان، كهنه و كمرنگ مي شوند ولي نظريه ولايت فقيه امام خميني، هر روز پررنگ تر و سرزنده تر مي شود و ملت هاي مسلمان منطقه را به سوي خود مي كشاند» و... 2- كشورهاي اسلامي اگرچه به لحاظ هويت- تا حدودي- متفاوت ديكتاتورهاي حاكم و برخي شرايط ژئوپوليتيك با يكديگر تفاوت هاي جزئي دارند ولي اعتقاد ملت ها به اسلام و دست نشانده بودن ديكتاتورهاي حاكم در تمامي آنها مشترك است و به همين علت خيزش هاي اسلامي منطقه از سه ويژگي و شاخصه مشترك اسلامي بودن، ضد استكباري بودن - ضديت آشكار با آمريكا، اسرائيل و ساير قدرت هاي استكباري- و مردمي بودن به معناي فراگيري انقلاب و اختصاص نداشتن آن به يك قشر خاص اجتماعي، برخوردارند. بنابراين به وضوح مي توان ديد كه برپايي نظام اسلامي، با الگوي تعريف شده و اعلام شده انقلاب اسلامي در ايران، سرانجام غير قابل بازگشت تمامي اين خيزش هاست هر چند كه مقدمات و مسيرهاي پيش روي آنها در تونس، مصر، يمن، ليبي، عربستان، بحرين، اردن و... با يكديگر تفاوت هاي جزئي داشته باشند. به عنوان مثال از هم اكنون مي توان حدس زد كه خيزش اسلامي آغاز شده در عربستان، به احتمال زياد با ريختن خون بسياري از وهابيون حاكم بر اين كشور همراه خواهد بود. وهابيوني كه كانون اتصال آنها دربار آل سعود است و در وابستگي به بيگانگان عليه مردم آن سامان دست به جنايات فجيع و هولناك و غير قابل بخششي زده اند و همين سرنوشت در انتظار آل خليفه نيز هست. اين نوشته به مناسبت سقوط ديكتاتور ليبي، نگاهي گذرا به شرايط كنوني اين كشور، بعد از سقوط قذافي دارد و در اين باره گفتني هايي هست. 3- در نگاه اول- كه چندان هم دور از واقعيت نيست- سقوط ديكتاتوري چهل و چند ساله قذافي، در پي يك خيزش گسترده مردمي و فاقد سازمان و تشكيلات قوي به دست آمده است و دقيقاً به همين علت است كه آمريكا و متحدانش براي مديريت انقلاب ليبي و هدايت آن به سمت و سوي تحت كنترل پنهان خود دندان تيز كرده اند. اوباما، رئيس جمهور آمريكا در اولين واكنش بعد از اعلام سقوط قذافي، ضمن تبريك سالوسانه اين پيروزي به مردم ليبي توصيه كرد كه به قواعد دموكراتيك در اداره بعدي كشور خويش وفادار باشند! و با تلويحي نزديك به تصريح از آنان خواست كه به جاي ادامه حضور در عرصه، به مديريت نخبگان و گروه هاي سياسي فعال در جريان فروپاشي رژيم قذافي روي آورند! و در همان حال خانم «كاترين اشتون» مسئول سياست خارجي اتحاديه اروپا، خطاب به مردم ليبي گفت، اتحاديه اروپا براي كمك به مردم ليبي به منظور برقراري يك نظام دموكراتيك در اين كشور آمادگي دارد. ساركوزي رئيس جمهور فرانسه، فرانكو فرانتيني وزير خارجه ايتاليا - از حاميان سرسخت قذافي تا قبل از سقوط- انگلا مركل صدر اعظم آلمان و برخي ديگر از مقامات بلندپايه اروپايي و آمريكايي نيز اظهارنظرهاي مشابهي داشته و براي كمك به مردم ليبي! اعلام آمادگي كردند. اين در حالي است كه خيزش مردم مسلمان ليبي عليه جنايات همين جرثومه هاي فساد و تباهي بوده است. 4- و اما، درباره گروه ها و جريانات فعال در انقلاب اسلامي ليبي، صرفنظر از ميزان نقش و ضريب تاثير آنها مي توان به چند گروه و جريان زير اشاره كرد. الف: سازمان هاي شناخته شده اسلامي نظير اخوان المسلمين. اين گروه اگرچه در بسياري از كشورهاي اسلامي- مخصوصا مصر كه خاستگاه آن است- حضور موثر و چشمگيري همراه با تابلو و شناسه آشكار دارد ولي در ليبي از اين سازماندهي و تشكل بي بهره بوده است و حاكميت ديكتاتور ي قذافي به آنها اجازه حضور نداده بود. افراد اين گروه به عنوان طرفداران و يا اعضاي اعلام نشده اخوان المسلمين در خيزش اسلامي ليبي حضور داشته اند. ب: جرياني متشكل از سياستمداران و اعضاي وابسته به حكومت كه پس از آغاز خيزش مردمي از حاكميت جدا شده و به مردم پيوسته اند. در رأس اين جريان، «مصطفي عبدالجليل» وزير دادگستري پيشين رژيم قذافي قرار دارد كه هم اكنون نيز مسئول «شوراي انتقال» ليبي است. ج: جريانات و گروه هاي مسلح كه بسياري از آنها در حد و اندازه قابل ذكر و اعتناء نيستند. در رأس اين جريانات گروه مسلح «مقاتله الاسلامي» قرار دارد. اين گروه متشكل از يك اقليت «حنفي مذهب» است و با وهابيون و سلفي هاي عربستان پيوند و روابط نزديكي دارد. گروه مقاتله الاسلامي، درگيري مسلحانه در ليبي را آغاز كرد كه به عقيده برخي از صاحبنظران، تاخير در پيروزي را به دنبال داشت و بهانه اي در دست قذافي براي دست زدن به قتل عام گسترده مردم بود. اين گروه به دو علت در ميان مردم ليبي از پايگاه و جايگاه قابل قبولي برخوردار نيست. اول آن كه اعضاي آن متهم به همكاري با وهابي ها و سلفي هاي سعودي هستند و دوم، اين كه، گروه «مقاتله الاسلامي» مذهب حنفي دارند و حال آن كه قاطبه مردم مسلمان ليبي از پيروان مذهب مالكي هستند. برخي گزارش ها از ارتباط اين گروه با نمايندگان «ناتو» و «عبدالسلام جلود» مرد شماره 2 سابق ليبي حكايت مي كند. د: جريان وابسته به غرب كه از سوي شاخه نظامي ناتو حمايت مي شود. در رأس اين جريان «عبدالسلام جلود» مرد شماره 2 پيشين ليبي قرار دارد. غربي ها در ابتدا تلاش كردند از اين جريان با محوريت عبدالسلام جلود براي حذف قذافي و جايگزيني عوامل مورد اطمينان خود در حاكميت بعدي ليبي استفاده كنند، اما از آنجا كه عبدالسلام جلود در ميان مردم به همكاري نزديك با قذافي و همراهي با جنايات وي متهم است، پروژه نفوذ و جايگزيني غرب با شكست روبرو شد. هـ: در اين ميان مي توان از نيروهاي مداخله گر پيمان آتلانتيك شمالي- ناتو- نيز نام برد. نيروهاي ناتو اگرچه به ظاهر براي مقابله با قذافي و در پوشش حمايت از مردم ليبي وارد صحنه شده بودند، ولي برخلاف آنچه از ميزان توان نظامي ناتو انتظار مي رفت، در برخورد با قذافي مسامحه آشكار و ترديدبرانگيزي داشتند و در همان حال، از بمباران محل تجمع مردم انقلابي به بهانه «اشتباه تاكتيكي» دريغ نورزيدند. ناتو نيز در ميان مردم پايگاهي ندارد، چرا كه خيزش اسلامي مردم عليه كشورهاي تشكيل دهنده پيمان «ناتو» نيز بوده است. و: و بالاخره، به عنوان اصلي ترين جريان حاضر و موثر در انقلاب اسلامي ليبي، بايد از توده هاي عظيم مردم مسلمان اين كشور ياد كرد كه خيزش انقلابي منجر به سقوط قذافي مديون حضور فداكارانه و مقاومت و ايستادگي جانانه آنها بوده و هست. توده هاي مردم با تابلوي اسلامي و هدف تعريف شده - و از ابتدا به صراحت اعلام شده- تشكيل يك نظام حكومتي برخاسته از آموزه هاي اسلامي به صحنه آمده و پيروزي نهايي را رقم زده اند. شناسه اصلي آنان، شعارهاي «الله اكبر»، «اسلام دين من است»، «قذافي كافر است»، «مرگ بر آمريكا» و «مرگ بر اسرائيل» بوده است. مردم اصرار داشتند كه از مساجد آغاز كنند و در خيابان ها به نماز جماعت بايستند. گفتني است سه روز پيش، وقتي براي تسخير نهايي طرابلس حركت كردند به يكديگر وعده مي دادند كه «نماز عيد فطر را بدون حضور قذافي در طرابلس برپا مي كنيم و به شكرانه پيروزي اسلام بر كفر، پيشاني سجده بر خاك مي نهيم». وقتي پاي توده هاي مردم در ميان است بايد به قبايل ليبي نيز اشاره كرد. در ليبي نزديك به 041 قبيله حضور دارند كه از آن ميان، 03 قبيله از اهميت و جايگاه موثر و برجسته اي برخوردارند. برخي از ناظران بر اين باورند كه قوس نزولي منجر به سقوط قذافي هنگامي آغاز شد كه قبايل ياد شده عليه قذافي با يكديگر پيمان بستند و خداي «عمر مختار» قهرمان مسلمان استقلال ليبي از استعمار ايتاليا را بر اين پيمان شاهد گرفتند. 5- امروز، در پي سرنگوني حكومت قذافي، آمريكا و متحدانش اصرار دارند كه تعيين سرنوشت ليبي و نوع حكومت آن به شورايي متشكل از اعضاي گروه ها و جريانات ياد شده سپرده شود و مخصوصا روي ترك صحنه از سوي مردم اصرار دارند. چرا كه در اين حالت، اولا؛ سهم صاحبان اصلي انقلاب يعني توده هاي مردم، حداكثر در حد و اندازه عضويت يك يا دو نفر در شوراي ياد شده تقليل خواهد يافت و ثانيا؛ گروه هاي ديگر كه تقريبا تمامي آنها طرفدار سكولاريسم و جدايي دين از سياست هستند، نوع نظام حكومتي آينده ليبي را رقم خواهند زد. اما، خوشبختانه در سوي ديگر اين ميدان توده هاي عظيم مردم حضور دارند كه بارها با صراحت اعلام كرده اند، به كمتر از حكومت اسلامي و نظام برخاسته از آموزه هاي دين مبين اسلام رضايت نخواهند داد. و طرفه آن كه به قول نيكلاي ساركوزي - رئيس جمهور فرانسه- مادام كه پاي جمهوري اسلامي ايران به عنوان يك الگو در ميان است، هيچيك از ملت هاي مسلمان خاورميانه و شمال آفريقا به پذيرش حاكميتي غيراسلامي و سكولار تن نمي دهند.

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: