روایت پرستویی وقالیباف بر پرده سینماها

پارس توریسم: در یک اقدام بدیع که توسط حوزه هنری صورت گرفته ،کتابهای مهم حوزه دفاع مقدس در آنونسهایی در سینماهای حوزه هنری توسط شخصیتهای مشهور به مردم معرفی می شوند . علاوه برکتابهای مهمی در حوزه دفاع مقدس ،کتابهای دیگری در حوزه های مختلف دراین آنونسها معرفی شده اند .کتابهایی چون بابا نظر ،دا ،شنام ،جای امن گلوله ها ،نمایشهای ایرانی ،کوچه نقاشها و...از جمله کتابهایی هستند که به شکل گسترده در سینماهای متعلق به حوزه هنری تبلیغ می شوند . اما یکی از بهترین این آنونسها ،آنونس معرفی کتاب بابا نظر توسط پرویز پرستویی بازیگر مشهور سینمای ایران ومحمد باقر قالیباف شهردارتهران است . در آنونس دیگری رخشان بنی اعتماد کار گردان محبوب سینمای ایران ومریلا زارعی از کتاب" دا"سخن گفته اند . یا در آنونس کتاب" شنام" ،رضا کیامیان به شکل کوتاهی به صحبت کردن درباره این کتاب می پردازد. در آنونس کتاب بابانظر درابتدا پرویز پرستویی در صحبتهایی می گوید : الان صحبت پهلوان پهلوانان شهید بابا نظر است .پرستویی دربخشهایی دیگر ازاین فیلم می گوید :یادمان باشد که بابانظرها چه کردندو ما چه می کنیم . آیا قدر شناس بابانظرها هستیم . درادامه خود پرستویی می گوید : نه نیستیم. محمد باقر قالیباف نیز در این فیلم کوتاه می گوید :شما نمی توانید باور کنید چشم کسی به خاطر انفجار تانک از حدقه به طور کامل در آمده باشد و تمام بدنش پر ترکش شده باشدو با کهنه های لباس خودش که به خاطر موج انفجارپاره شده بود سروتن خودش را ببندد و تاصبح در منطقه بماند و یک آخ هم نگوید. درادامه این فیلم راوی فیلم در توضیحاتی می گوید : جنگ محمد حسن نظر نژاد را بابا نظر کرد . در بستان چشم وگوش چپ خودرااز دست داد و در فکه کمرش شکست .در فاو قفسه سینه اش شکافت و گازهای شیمیایی به ریه هایش رسید .شاید این مرد درمیان تمام کسانی که جنگ 8ساله را تجربه کرده اند یک استثنائ باشد . مردی که در پایان جنگ،160ترکش به بدن او اصابت کرده بود و تنها 57ترکش از بدنش خارج شد و103ترکش همراه این پهلوان دیار خراسان به یادگار باقی ماند .خاطرات این شهید بزرگوار که حاصل 36ساعت گفت وشنود با اوست در کتاب بابانظر گرد آمده است. درادامه بخشهایی از فیلمی با بازی پرویز پرستویی وعلی نصیریان به نمایش در می آید که در آن نصیریان خطاب به پرستویی می گوید :همه یک روز باز نشیته می شوند وامروز روز باز نشستگی توست .دوره وزمانه تغییر کرده . نگاهی به دور واطرافت بنداز . آدمهایی می بینی که هیچ نسبتی با توندارند . آنها می خواهند به عقلشان اقتدا کنند .پرستویی نیز می گوید : روزی که به گوشت تن این بچه ها نیاز بود که مثل یک دیوار دوراین مملکت کشیده شود کسی رجز عقل نمی خواند .