جنگ 33 روزه در گفت‌وگو با سرلشگر فیروزآبادی

26 مرداد ماه، سالروز صدور پیام تبریك ولی‌امر مسلمین به دبیركل حزب‌الله لبنان به‌مناسبت پیروزی در جنگ 33 روزه بر علیه اسرائیل است.

کد خبر : 158553

پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب: اهمیت نتیجه‌ی جنگ 33 روزه در تحولات خاورمیانه و وجوه مختلف مقاومت حزب‌الله لبنان در مواجهه‌ی با ارتش اسرائیل و آثار و پیامدهای آن را در گفت‌وگویی تفصیلی و اختصاصی با سردار سرلشگر بسیجی، دكتر فیروزآبادی به بحث و بررسی پرداختیم: ایستادگی حزب‌الله در برابر تهاجم گسترده‌ی رژیم صهیونیستی به لبنان را به لحاظ ماهیت و روش چگونه تحلیل می‌كنید؟ با این‌كه جنگ با زندگی بشر از ابتدا عجین بوده، ولی چون نگاه‌هایی مختلف و با ویژگی‌ها و مبانی خاصی به این پدیده وجود دارد، -هم در تعریف و هم در نوع رفتار جنگی، هم در اداره‌ی جنگ و هم در باور برای كسب پیروزی- لذا نمونه‌های متفاوت و غیر همسانی در ذهن طرف‌های درگیر جنگ نقش می‌بندد. اگر جنگ برای منافع بیشتر و سلطه‌گری و اشغال سرزمین یا برای براندازی و ساقط كردن حكومت‌ها و نظام‌ها شكل گرفته باشد، بسیاری از مرزهای اخلاقی و عرفی و انسانی را به‌راحتی مخدوش می‌كنند و هیچ عامل بین‌المللی توان جلوگیری از فجایع و جنایات ضد بشری آن را نخواهد داشت. اگر جنگیدن برای احقاق یك حق یا دفاع از آن باشد یا اگر برای دفع تجاوز صورت پذیرد، نقش عنصر انسانی و اراده و باور نیروی انسانی برای تحقق پیروزی، آن‌چنان غرورآفرین خواهد شد كه هیچ عنصر دیگری جایگزین آن نخواهد بود. همین روحیه و شور انسانی پایه‌ای است برای استفاده‌ی بهینه و حداكثری از ابزارهای جنگی و تجهیزات رزمی. در چنین شرایطی چه‌بسا یك رزمنده‌ی بااراده و مصمم با وجود فقدان ابزارهای پیشرفته و با محدودیت‌های ابزاری، اجتماعی، سیاسی و مادی، امكان كسب پیروزی در مقابل كسانی را بیابد كه از هر لحاظ در شرایط مادی برتری قرار دارند. به هر حال اگر جنگ‌های بشری تا به حال را در سه نسل تكامل یافته تصور كنیم، جنگ‌های ناهم‌تراز یا نامتقارن از جمله‌ی جنگ‌های نسل سوم تلقی می‌شوند. در تابستان 2006 و طی حمله‌ی رژیم صهیونیستی به لبنان، شاهد ارائه‌ی یك جنگ ناهم‌تراز و نامتقارن توسط حزب‌الله لبنان بودیم. این جنگ كه در نوع خود بی‌سابقه بود، مبدأ تحولات شگرفی در مؤلفه‌های درونی رژیم صهیونیستی و نیز منطقه‌ای به حساب می‌آید. امروزه وقتی جنگ 33روزه‌ی حزب‌الله به عنوان یك موضوع درسی در دانشگاه‌های نظامی جهان تدریس می‌شود، ابعاد گوناگون و تأثیرگذار آن روشن‌تر می‌شود. مدل جنگی حزب‌الله در قبال حملات نظامی كلاسیك رژیم صهیونیستی، آن‌چنان كارآمد و مؤثر و نتیجه‌بخش بود كه هژمونی و تصویر مقتدرانه‌ی ارتش شكست‌ناپذیر صهیونیستی را محو كرد و آنها را به وضعیتی رساند كه در روزهای پایانی جنگ و در نخستین روزهای پس از آن، از این رویداد بزرگ به عنوان یك كابوس و سرافكندگی و فاجعه یاد كردند. آنان تا امروز نیز و پس از 5 سال، هنوز از شوك شكست خود در این جنگ خارج نشده‌اند. روش و شیوه‌ی جنگی حزب‌الله در قبال صهیونیست‌ها آن‌چنان جذاب و مؤثر بود كه صهیونیست‌ها و آمریكایی‌ها به سبب آموزش برخی روش‌های جنگی حزب‌الله به نیروهای گرجی در جنگ آبخازیای گرجستان و در مقابل ارتش روسیه، «مانور و پُز» زیادی داده بودند. یا این‌كه طی سال‌های 2007 تا 2008 میلادی هنگامی كه هزینه‌های نظامی و جنگی و تلفات نیروهای آمریكایی در عراق به‌شدت افزایش یافت، مقامات نظامی آمریكایی از كاربرد برخی تاكتیك‌های رزمی حزب‌الله لبنان با بهره‌گیری از گروه‌های مقاومت عراقی سخن گفتند. نمود آشكارتر آن نیز در سال 2009 و هنگامی نمایان گردید كه ارتش صهیونیستی با تمام امكانات به نوار غزه حمله كرد. این جنگ نیز بیش از بیش در تغییر نگاه نظریه‌پردازان نظامی تأثیر گذاشت، چرا كه رزمندگان فلسطینی حماس و جهاد اسلامی بیشترین شبیه‌سازی از روش‌های جنگی حزب‌الله لبنان را در غزه صورت دادند. آن‌چه در جنگ ناهم‌تراز سال 2006 یا همان جنگ 33 روزه‌ی حزب‌الله به نمایش درآمد، سرآغاز نسل جدیدی از جنگ‌ها بود كه به جنگ‌های مدرن نیز معروف است. این جنگ تمام مؤلفه‌ها، متغیرها و شاخص‌های دوگانه در نگاه به جنگ را به تصویر كشید، به طوری كه با جنگ پُرشدت و بی‌رحمانه‌ی صهیونیست‌ها كه هیچ‌ ترحمی به كودكان و زنان و پیران و حتی مراكز سازمان ملل یا مناطق مسكونی و غیر نظامی ندارند، سنخیتی نداشت. چه فهرستی از اهداف رژیم صهیونیستی به نقل از سران این رژیم كاذب در جنگ 33 روزه وجود دارد؟ صهیونیست‌ها عادت دارند همیشه بزرگ‌تر از دهنشان بلوف بزنند، اما در حین این نبرد و با وجود شكست در روزهای اول تهاجم به لبنان نیز آرمان‌های كاذب خودشان را پی درپی به هم بافتند تا بتوانند نیروهای حیران و سرگشته‌ی خود را در میدان‌های رزم زمینی و هوایی و دریایی نگهدارند. بعضی از این ادعاها و آرزوها كه صهیونیست‌ها منتشر كردند، عبارت بودند از: - نابودی جنبش حزب‌الله - ترور سید حسن نصرالله و دیگر سران جنبش حزب‌الله - تشكیل كمربند امنیتی در جنوب لبنان - عقب راندن نیروهای مقاومت حزب‌الله از جنوب لبنان و خلع سلاح آن‌ها - جنگ روانی گسترده با هدف رو در رو قرار دادن موقعیت‌های لبنانی با حزب‌الله - تخریب وجهه‌ی حزب‌الله از طریق انهدام تأسیسات زیربنایی لبنان - ایجاد مقدمات برای درگیری‌های داخلی در لبنان - فراهم كردن شرایط لازم برای احیای نفوذ خود در ساختارهای سیاسی و امنیتی لبنان - انحراف افكار عمومی جهان از جنایت خود در اراضی فلسطین (نوار غزه و كرانه‌ی باختری) رژیم صهیونیستی كه تا سال 2006 میلادی خود را موجودی جدابافته و بی‌نیاز تعریف می‌كرد، حالا دیگر به‌شدت نیازمند حمایت و چتر امنیتی-نظامی قدرت‌ها و سازمان‌های بین‌المللی است. دیدگاه جناب‌عالی در مورد طراحی ورود آمریكا و رژیم صهیونیستی به جنگ علیه حزب‌الله چیست؟ ارتش صهیونیستی كه در سال 2000 میلادی مجبور به فرار از جنوب لبنان شد، از مدت‌ها قبل به دنبال جبران این شكست بود. همچنین در این تصور بود كه در برابر توانایی‌های حزب‌الله متوقف نشود. جرج بوش پیش از جنگ 33 روزه گفته بود كه اسرائیل موشك‌های حزب‌الله را به چوب تبدیل می‌كند. این در حالی بود كه رژیم صهیونیستی همواره در همان شرایط دهه‌ی 90 میلادی به سر می‌بُرد و توانایی‌های خود را به لحاظ روش‌های جنگی و تجهیز زمین برای مقابله با حزب‌الله گسترش نداده بود. رژیم صهیونیستی از گذشته شبكه‌ای گسترده از مزدوران و جاسوسان را در سراسر لبنان سازماندهی كرده بود و به جمع‌آوری اطلاعات در مورد رهبران، اماكن، مقرها، عناصر و انبار مهمات و جنگ‌افزارهای حزب‌الله اقدام می‌كرد. لذا با این گمان كه اطلاعاتی كافی از حزب‌الله در سراسر لبنان دارد، دست به اقدام نظامی علیه حزب‌الله زد تا مثلاً ضربه‌ی مهم و محكمی را به حزب‌الله وارد كند. غافل از آن‌كه این اطلاعات نه‌تنها فقط بخش محدودی از اطلاعات جریان بزرگ حزب‌الله بود، بلكه بسیاری از اطلاعات نیز قدیمی یا نادرست بودند. به همین دلیل بانك اطلاعاتی رژیم صهیونیستی از حزب‌الله لبنان طی روزهای اولیه‌ی جنگ خنثی و بی‌اثر شد و عدم صحت بسیاری از اطلاعات به اثبات رسید. صهیونیست‌ها همواره خود ارتش را اسطوره‌ای و غیر قابل شكست و برتر نسبت به تمامی كشورهای عربی پیرامون خود تعریف كرده بودند. عملاً نیز به جهت امكانات نظامی و آمادگی جنگی در بهترین شرایط نسبت به كشورهای عربی به سر می‌بردند. به همین دلیل در جنگ‌های گذشته با فلسطینی‌ها و اعراب و به‌ویژه در جنگ‌های كوتاه‌مدت، اعراب را شكست داده و به پیروزی رسیده بودند. این احساس برتری موجب شد كه ارتش صهیونیسیتی با اطمینان كامل و مغرورانه وارد جنگ شود و نیز عناصر و سیستم نظامی و حتی اطلاعاتی و سیاسی رژیم صهیونیستی را به این باور غلط برساند كه تنها در چند روز و طی یك جنگ تمام‌عیار و پُرشدت كار حزب‌الله را یك‌سره خواهد كرد. لذا با همین رویكرد تصمیم آغاز جنگ را اتخاذ كردند. گزارش‌های موجود نشان می‌دهد كه آمریكا و رژیم صهیونیستی در یك هماهنگی كامل از ماه‌ها قبل برای این جنگ تلاش می‌كردند. خبر رزمایش‌های نظامی، نشست‌های مكرر مقامات عالی‌رتبه‌ی نظامی و نیز اطلاعات و تهدیداتی كه از زبان فرماندهان نظامی شنیده می‌شد، حاكی از یك برنامه‌ریزی دقیق برای آغاز درگیری با حزب‌الله بود. در آغاز جنگ 33 روزه بنده اعلام كردم كه صهیونیست‌ها از سه ماه پیش برای این جنگ آماده می‌شدند وقاعدتاً حزب‌الله نیز در این زمینه به اطلاعاتی دست یافته بود. حساسیت حزب‌الله در حاشیه‌ی مرزی و دستگیری متجاوزان صهیونیست با تأثیر از این‌گونه اطلاعات بود. البته این‌ نكته نیز مورد تأكید است كه صهیونیست‌ها زمان مناسب برای حمله را پاییز سال 2006 قرار داده بودند ولذا بر خلاف رفتارهای قبلی و به دلیل آمادگی ذهنی و عملیاتی، بلافاصله پس از بازداشت دو سرباز خود در مزارع شبعا اعلام جنگ گسترده كردند و به‌سرعت بمباران‌های سراسری خود در لبنان را آغاز كردند. اگرچه حزب‌الله و سید حسن نصرالله از قبل درباره‌ی آزادی زندانیان خود هشدار داده و تأكید كرده بودند كه از سربازان رژیم صهیونیستی كه به اسارت خواهند گرفت، برای تبادل زندانیان استفاده خواهند كرد، ولی برخی این موضع حزب‌الله را صرفاً یك پیش‌دستی عملیاتی به منطور تغییر در محاسبات و برنامه‌ریزی رژیم صهیونیستی تلقی كردند. درس‌های مقاومت و دفاع حزب‌الله برابر رژیم صهیونیستی چه بود؟ - فرماندهی و مدیریت هوشمند و دقیق و كارآمد - به كارگیری هدفمند ابزار و جنگ‌افزار با مقدمات و رزمایش‌های قبلی - سیستم اطلاعاتی كارآمد در جنگ و حفاظت و امنیت كارآمد - به كارگیری جنگ روانی موفق در مقابل رژیم صهیونیستی - توجه و تكیه بر مردم كشور خود و افكار عمومی (واقعیات منطقه‌ای، قومی، مذهبی، رقابت‌ها و بیش از همه تكیه بر نصرت الهی) - توجه به ابتكار عمل‌ها و اجرای آن‌ها - تطبیق و هماهنگ‌سازی جنگ‌افزارها، جغرافیا و تاكتیك‌های رزمی - ارزیابی عملكرد ابزارهای قبلی و توجه به تكمیل آن‌ها در پروژه‌های بعدی - رعایت آستانه‌ی تحمل خودی و دشمن و بهره بردن از آن - عدم تمركز سازمان دفاعی و اجرای مقاومت منطقه‌ای خودكفا - شناخت نقاط ضعف و كشاندن دشمن به آن عرصه‌ها - ارتباطات و سیستم ارتباطی فعال و امن و دور از دسترس ابزارهای مدرن دشمنان - بهره‌گیری از سیستم‌های رسانه‌ای و افكار عمومی و دیگر موارد - وحدت ملت مظلوم و رنج‌دیده‌ی لبنان در حمایت از مقاومت اسلامی وضعیت آمادگی حزب‌الله لبنان هنگام حمله‌ی رژیم صهیونیستی و نیز نحوه‌ی مدیریت جنگی حزب‌الله را چگونه می‌توان توضیح داد؟ بر خلاف انتظار و پیش‌بینی صهیونیست‌ها، حزب‌الله نه‌تنها در سال‌های پس از 2000 میلادی متوقف نمانده بود، بلكه در پدیده‌ای كاملاً متفاوت با جنگ‌های رژیم صهیونیستی پیش از 2000 میلادی، خطوط عملیاتی محدود ارتش صهونیستی در جنوب لبنان را به لَجمَن1 سراسری و طراحی جنگ گسترده با صهیونیست‌ها تبدیل كرده بود. حزب‌الله نیز آمادگی رزمی چریكی را تبدیل به آمادگی جنگی فراگیر كرده بود و با آموزش و جمع‌آوری تجهیزات مناسب، شرایط مواجهه با رژیم صهیونیستی را برای خود فراهم كرده بود. محوری بودن نقش آمریكا یا آمریكایی بودن این جنگ نابرابر از نحوه‌ی رفتار و مدیریت آن‌ها در طی جنگ قابل مشاهده و درك است. مواضع آشكار مقامات آمریكایی و فشار برای طولانی‌تر شدن این جنگ كه از مرز تحمل و برنامه‌ی صهیونیست‌ها عبور كرد، از نشانه‌های نیابتی بودن این جنگ است. در این شرایط فوق‌العاده شاهد آماده‌سازی‌های حزب‌الله برای مقابله با دشمن صهیونیستی بودیم كه به‌خوبی در روند جنگ 33 روزه اثر گذاشت. برخی از این آماده‌سازی‌ها عبارت بودند از ایجاد سلسله‌مراتب در فرماندهی، لجستیك، پشتیبانی، ارتباطات و در تجهیز زمین مناطق مختلف، گسترش توان موشكی تا مرز، فراهم‌سازی امكانات بازدارندگی و پاسخ به حملات دشمن، پیش‌بینی و تدارك لازم برای عملیات‌های غافلگیركننده در دریا و زمین، برنامه‌ریزی برای حمایت از رهبران و مردم و مهم‌تر از همه‌ی این‌ها ایمان و روحیه‌ی شهادت‌طلبی در رزمندگان حزب‌الله كه در راه خدا و در دفاع از وطن خویش جهاد می‌كردند. جمع‌آوری و كسب اطلاعات از دشمن در مرز و عمق سرزمین‌های اشغالی و گسترش جنگ در شهرها و روستاهای صهونیستی و بهره‌گیری دقیق و معجزه‌آسا از سیستم ارتباطی، یكی دیگر از توانمندی‌ها و ابعاد آمادگی حزب‌الله در جنگ 33 روزه بود كه به‌خوبی اجرا شد. تعبیری كه یكی از صهیونیست‌های معروف در مورد سید حسن نصرالله دارد و به شیوه‌ای شیطنت‌آمیز می‌خواهد القا كند كه ضعف ارتش صهیونیستی در اثر عملیات روانی حزب‌الله بوده است و نه اقتدار مقاومت، این است كه درباره‌ی ایشان می‌گوید: او یك مدرسه‌ی كاملی از عملیات روانی است. دیگر مقامات صهونیستی نیز در پایان جنگ 33 روزه اعتراف كردند كه قدرت فرماندهی و كیاست و قدرت تدبیر و هوشمندی سید حسن نصرالله از وی شخصیتی قابل احترام ساخته است. این اعترافات رژیم صهیونیستی بارها تكرار شده است. جامعه‌ی صهیونیستی همواره به آن‌چه آقای سید حسن نصرالله ابراز می‌دارد، اعتماد و اعتقاد بیشتری نشان می‌دهد تا مواضعی كه مسئولان خودشان مطرح می‌كنند. به همین دلیل هرگاه سخنرانی سید حسن نصرالله از شبكه‌ی المنار حزب‌الله پخش می‌شود، مردم جامعه‌ی صهیونیستی و حتی برخی شبكه‌های تلویزیونی رژیم صهیونیستی این سخنرانی را بادقت دنبال می‌كنند و حتی درباره‌ی مفاد سخنرانی او بحث و بررسی می‌كنند. از دیگر مواردی كه در جنگ 33 روزه باید مورد تأكید قرار گیرد، قدرت و تسلط سید حسن نصرالله در ارائه‌ی چهره‌ای استوار و متین از مقاومت بود؛ شخصیتی كه با تدبیر و عقلانیت و حكمت جنگ را مدیریت می‌كند و آن‌چنان نمونه‌هایی شایسته‌ از عملیات روانی را به اجرا می‌گذارد و دشمن را با مواضع و اخبار و تصمیمات غافلگیركننده‌ی خود تحت‌ تأثیر قرار می‌دهد. دوست و دشمن نیز بر این مسئله اتفاق نظر دارند. قدرت فرماندهی و برنامه‌ریزی جنگی كه از قبل با ایجاد آمادگی كامل و طرح‌های جنگی در حزب‌الله تدارك دیده شده بود و در جنگ 33 روزه نمادهای مكرر و روشنی از این جنبه را به نمایش گذاشت، نقطه‌ی مقابل آشفتگی در جبهه‌ی دشمن بود. حفظ ابتكار عمل جنگی برای گسترش دامنه و شعاع پرتاب‌های موشكی، اعلام غافلگیركننده‌ی زدن ناو جنگی رژیم صهیونیستی در ساحل بیروت و صور، به پرواز درآوردن هواپیماهای بدون سرنشین حزب‌الله و مقاومت در نوار شمالی سرزمین‌های اشغالی كه البته سالم به مراكز هدایت بازگشتند، از جمله نمادهای فرماندهی موفق و مقتدرانه‌ی سید حسن نصرالله بود. تصویر كامل جنگ 33 روزه نمادی از هوشمندی در فرماندهی و بدنه‌ی مقاومت، ضربات یكنواخت و مستمر مقاومت به دشمن، خالی كردن دست دشمن از تدبیر و اقدام به تهی كردن اطلاعاتی آن‌ها و پایداری غیر قابل توصیف مقاومت، انضباط و ایثار نیروهای مقاومت و مردم و مسئولان حزب‌الله بود. در حالی كه در رژیم صهونیستی تصویرهای واژگون و مختلفی وجود داشت. رژیم صهیونیستی كه در جنگ خود اصول جنگ سریع و برق‌آسا و كوتاه را طراحی و پیش‌بینی كرده بود، با طولانی شدن جنگ و دست نیافتن به اهداف از هفته‌ی دوم جنگ دچار انفعال شد. این آشفتگی تا پایان جنگ نمایان بود. اگرچه صهیونیست‌ها تمام توان هوایی و موشكی و آتش‌باری زمینی خود را به كار گرفتند و همه‌ی اهداف عملیاتی خود را آشكارا به اجرا گذاشتند، از تمام تاكتیك‌های نظامی زمینی و هوایی و نیز تركیبی بهره بردند، ولی در تمامی تلاش‌های خود برای كسب حتی یك هدف حداقلی ناتوان ماندند. نكته‌ی‌ قابل توجه و تأمل این است كه صهیونیست‌ها تمامی انرژی خود را برای یك جنگ نیابتی مصرف ‌كردند. اصرار آمریكا برای كسب یك پیروزی مادی كوچك، مقامات صهیونیست را در وضعیت استیصال قرار داد تا هرچه سریع‌تر به شرایط جنگی پایان دهند و ناتوانی نظامی را با پروسه‌ای سیاسی و دیپلماتیك جبران كنند. در واقع هفته‌ی پایانی جنگ 33 روزه اقدامات غیر عادی جنگی صهونیست‌ها با تلاش‌های دیپلماتیك و سیاسی قدرت‌های بزرگ و كشورهای عربی همراه شد تا به كابوس صهونیست‌ها پایان داده شود. وضع رسانه‌ها و سازمان‌های حقوق بشری چگونه بود؟ در این جنگ گسترده و پرشدت كه بیش از 1200 شهید و هزاران زخمی و صدها هزار آواره و بی‌خانمان بر جای گذاشت و میلیاردها دلار خسارت به مردم و دولت لبنان وارد كرد، یك سكوت مرگ‌بار بین‌المللی حاكم بود. البته اعتراضات بعدی سازمان ملل نیز به صهیونیست‌ها با بی‌توجهی جهانی بی‌پاسخ ماند. همه‌ی فجایع و جرایم در ملأ عام و پیش چشم جهانیان به وقوع پیوست و قدرت‌های جهانی وظیفه‌ای جز حمایت از صهیونیست‌ها برای خود قائل نبودند. البته زمانی كه روند جنگ در مسیری جز برآوردها و پیش‌بینی‌های صهیونیست‌ها و آمریكا پیش رفت، سازمان ملل و شورای امنیت وظیفه یافتند تا با صدور قطعنامه به تضمین آن‌ چیزهایی اهتمام ورزند كه در جنگ میسر نشده بود یا نیازهای رژیم صهونیستی را برآورده نكرده بود. نكته‌ی قابل توجه در سیر این جنگ، آشكار شدن آثار انفعال در فرماندهی جنگ رژیم صهیونیستی پس از هفته‌ی اول جنگ بود. اهداف، استراتژی جنگی و سیاست‌های جنگی صهیونیست‌ها دست‌خوش فراز و نشیب و اختلال شد و فرماندهی شمال تغییر كرد و اهداف جنگی تعدیل یا تغییر ‌یافت. تغییر این هدف عبارت بود از نابودی كامل حزب‌الله و توان نظامی آن و كشته شدن تمامی رهبران به دور شدن حزب‌الله تا رودخانه‌ی لیطانی و اكتفا به آن. یا مثلاً صهیونیست‌ها در برنامه‌های نظامی خود، سیاست‌های آشفته‌ای را اجرا كردند. عملیات‌های نمایشی هلی‌بُرن در برخی مناطق و اصرار بر حمله‌ی نظامی به جنوب لبنان در حالی بود كه امكان پیش‌روی نداشتند. ادامه‌ی حمله به مردم و مناطق غیر نظامی و ... از دیگر موارد انفعالی و آشفتگی رفتاری صهونیست‌ها بود. گفته می‌شد كه رژیم صهیونیستی به نیابت از آمریكا وارد جنگ با حزب‌الله شده بود. نظر شما در این باره چیست؟ جنگ 33 روزه كه از 12 جولای تا 15 آگوست 2006 با حمله‌ی سراسری رژیم صهیونیستی به لبنان به اجرا درآمد، در عمق و ماهیت خود یك جنگ نیابتی بود. این جنگ قبل از این‌كه به درد رژیم صهیونیستی بخورد، پاسخی به نیازهای آمریكا و نئوكان‌ها در حكومت آن كشور و برای اجرایی كردن برنامه‌ی خاورمیانه‌ای آمریكا ارزیابی می‌شود. محوری بودن نقش آمریكا یا آمریكایی بودن این جنگ نابرابر از نحوه‌ی رفتار و مدیریت آن‌ها در طی جنگ قابل مشاهده و درك است. مواضع آشكار مقامات آمریكایی و فشار برای طولانی‌تر شدن این جنگ كه از مرز تحمل و برنامه‌ی صهیونیست‌ها عبور كرد، از نشانه‌های نیابتی بودن این جنگ است. خانم كاندولیزا رایس، وزیر خارجه‌ی وقت آمریكا، قتل ‌عام مردم در مركز سازمان ملل در جنوب لبنان را درد زایمان خاورمیانه‌ی جدید آمریكایی قلمداد كرد. این تحلیل نشان از جنگ و جنایتی دارد كه رژیم صهونیستی به نیابت از آمریكا شروع كرده بود. جمع‌آوری و كسب اطلاعات از دشمن در مرز و عمق سرزمین‌های اشغالی و گسترش جنگ در شهرها و روستاهای صهونیستی و بهره‌گیری دقیق و معجزه‌آسا از سیستم ارتباطی، یكی دیگر از توانمندی‌ها و ابعاد آمادگی حزب‌الله در جنگ 33 روزه بود كه به‌خوبی اجرا شد. شرایط پس از جنگ 33 روزه چگونه بود؟ مرثیه‌هایی كه مقامات صهیونیستی پس از جنگ و در مورد شكست نظامی سرودند، قابل تأمل است. یك نمونه‌ی شنیدنی از این واكنش‌ها این بود كه: شیمون پرز، رئیس رژیم صهونیستی اعلام كرد چماق اسرائیلی شكسته و دیگر قادر نیست كسی را بترساند. یعنی اقتدار و هیبت ارتش آنان از دست رفته و دیگر موجب غافل‌گیری كسی نمی‌شود. این یعنی رژیم صهیونیستی قدرت ابتكار عمل و بازدارندگی خود را از كف داده و دیگر فاقد یك هدف روشن و ثابت و امكان‌پذیر است. لذا پرز گفت: اگر الان دنیا در كنار ما قرار دارد، نه به دلیل حقانیت، بلكه به علت ضعف ما است. رژیم صهونیستی در ابعاد حكومتی و جمعیتی پس از مواجهه با اولین شكست خود به‌شدت مأیوس و ناامید شد. ارتش و نیروهای امنیتی آنان دیگر نمی‌توانند خود را شكست‌ناپذیر معرفی كنند و برای مردمشان اطمینان‌بخش باشند. مردم از این‌كه افراد نالایقی بر آن‌ها حكومت می‌كنند كه ناتوان از تحقق جامعه‌ای ایمن و مرفه هستند، سرخورده بودند. با این‌كه در طی یك ماه جنگ، آمار فرار مردم از رژیم صهیونیستی بین 500 هزار تا یك میلیون نفر اعلام شد، ولی آثار روانی جنگ و شرایط بعدی رژیم صهیونیستی موجب شد تا به نوشته‌ی مجله‌ی فارن‌پالیسی: یك میلیون نفر دیگر از جمعیت این رژیم نیز ناپدید شوند كه كنایه از خروج بی‌سروصدای آنها است. تحقیقات برای كشف دلایل شكست رژیم صهیونیستی را كمیته‌ی معروف «ونیوگراد» بر عهده گرفت و كارهایی را در همین زمینه صورت داد. ناكارآمدی مسئولین حكومتی و فقدان هماهنگی اركان حكومت، فقدان طرح‌های نظامی مفید، فقدان برنامه‌ریزی دقیق نظامی كه متكی به اطلاعات كافی باشد، عدم آمادگی‌های رزمی در بدنه و بعضی رده‌های فرماندهی نظامی و ... برخی از دلایل شكست این رژیم در جنگ 33 روزه بود كه گزارش ونیوگراد به آنها اشاره كرده بود. این گزارش موجب تغییراتی در سطوح نظامی، اطلاعاتی و سپس در حكومت شد ولذا اولمرت نیز از قدرت كنار رفت. در حالی كه رژیم صهیونیستی با معضل ساماندهی روحی-روانی و با مشكلات ناشی از شكست در جنگ و كشمكش‌های سیاسی درگیر بود، حزب‌الله با مدیریتی چشم‌گیر وارد مرحله‌ی سازندگی مناطق جنگ‌زده‌ی لبنان شد و به‌سرعت به ساماندهی مناطق تخریب شده و اسكان مردم مهاجر این مناطق پرداخت. رژیم صهیونیستی كه تا سال 2006 میلادی خود را موجودی جدابافته و بی‌نیاز تعریف می‌كرد، حالا دیگر به‌شدت نیازمند حمایت و چتر امنیتی-نظامی قدرت‌ها و سازمان‌های بین‌المللی است. رزمایش‌های بی‌شمار سالانه و ماهانه در موضوعات مختلف نه‌تنها روح اعتماد و خودباوری را به این رژیم بازنگرداند، كه ضعف‌های غیر قابل حل و مشكلات عدیده‌ی جدیدی را نیز پیشِ روی این رژیم قرار داد. بر این اساس می‌توان مدعی شد كه جنگ 33 روزه از طرف آمریكا و صهیونیست‌ها برای تحقق خاورمیانه‌ی بزرگ آمریكایی تدارك شده بود. لیكن به حكم قرآن مجید كه می‌فرماید: «و مَكَروا و مَكَرَ اللهُ و اللهُ خَیرُ الماكِرینَ» پیروزی حزب‌الله و نورانیت مقاومت فضای جدیدی را در بیداری اسلامی سراسر منطقه پدید آورد و خود كانون حركتی نوین در تحركات ضد استكباری شد. پی‌نوشت: 1. لجمن: لبه‌ی جلویی منطقه‌ی نبرد

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: