صحبتهای یک جاسوس انگلیسی در مورد چادر
يكي از مشكلات دينپژوهي كشور اين است كه متأسفانه افراد غير مختصص كه به روششناسي استباط احكام ديني مسلط نبوده، در جايگاه الهيدانان و متخصصان مينشينند!
فارس: «چادر» در فرهنگ اسلامي و ايراني جايگاه ويژهاي دارد و امري نيست كه فقط محصول سليقه باشد. از همين رو، «مستر همفر» جاسوس انگليسي در خاطرات خود مينويسد: «بايد زنان مسلمان را فريب داد و از زير چادر و عبا بيرون كشيد». يكي از مشكلات دينپژوهي كشور اين است كه متأسفانه افراد غير مختصص كه به روششناسي استباط احكام ديني مسلط نبوده، در جايگاه الهيدانان و متخصصان مينشينند! نمونه اين اظهار نظرها، روز گذشته درباره چادر و رنگ آن در ويژهنامه بحث برانگيز يكي از روزنامههاي صبح كشور انجام شد، و شخص مصاحبه شونده خود را در جايگاه فقيه و جامعهشناس ديني نشانده و چادر با رنگ سياه را واردات از غرب و نشان از غرور و تكبر معرفي كرد. همچنين در سرمقاله و برخي ديگر از ساير مقالات اين ويژهنامه تلاش شده است حجاب را از دايره امر به معروف و نهي از منكر خارج كند. اين كه رويه خلاف سيره فقها و انديشمندان (حداقل) معاصر است؛ به همين مناسبت به بررسي تاريخي تأثيرات اجتماعي و سياسي چادر و موضع گيري علما در مورد اين امر ميپردازيم؛ * چادر در اقوام و اديان ديگر هم اصالت داشته است چادَر كه امروزه چادُر تلفظ ميشود، پارچهاي است كه زنان براي پوشاندن چهره و دستها و ساير اعضا و لباسهاي خود ميپوشند، پوشش مزبور ممكن است طرح و شكل متنوعي داشته باشد، اما حدود آن تقريبا نزديك به هم بوده و در واقع، بزرگترين پوشش و نمايانترين آنهاست. حدود پوشش در اديان و اقوام مختلف (با همان وجه مشترك كه بزرگترين پوشش روي البسه ديگر است) كمي متفاوت است. ما در اينجا به بررسي حد اسلامي آن ميپردازيم؛ چرا كه اغلب ايرانيان در عصر كشف حجاب و پس از آن مسلمان بودند؛ البته با اندكي اختلاف در اين حدود، چادر در اقوام و اديان ديگر هم اصالت داشته است. در تفسير آيه ۵۹ سوره احزاب كه ترجمه آن اين است: «اي پيامبر به زنان و دختران خود و زنان مؤمن بگو كه خويشتن را به جلباب فروپوشند، اين كار براي آنكه آنها [به عفت و حيا] شناخته شوند تا از تعرض آزار نكشند، بهتر است...»، برخي جلباب را به چادر معنا كردهاند و برخي هم كه ديدگاه متفاوتي داشتند آن را نوعي روسري بزرگ دانستهاند، حتي برخي در توضيح نفي چادر، جلباب را فقط به زنان پيامبر نسبت دادهاند. فقهاي اهل اجتهاد پوشاندن تمامبدن، غير وجه و كفّين را بر زن واجب و آن را از ضروريات و مسلّمات ميدانند، هرچند در مورد وجه و كفّين نيز اختلاف نظر وجود دارد. چادر يكي از مشهورترين پوششها براي رعايت اين حد در اسلام است، اگرچه سابقه آن به پيش از اسلام هم برميگردد؛ همچنين به دليل اينكه چادر برجستگيهاي بدن زن را نمايان نميسازد، فقها استفاده از آن را براي زنان يا ضروري و يا مناسب ديدهاند. امام خميني رحمهالله ميفرمايد: «واجب است پوشاندن تمام بدن زن، بجز قرص صورت و دستها تا مچ، از نامحرم؛ و لباس مذكور اگر مقدار واجب را بپوشاند مانعي ندارد، ولي چادر بهتر است و از لباسهايي كه توجه نامحرم را جلب كند بايد پرهيز شود» (رساله امام خميني). شهيد مطهّري در توصيف جلباب ميگويد: «جامه گشادي است كه از روسري بزرگتر و از عبا كوچكتر است و يا پيراهن و جامه گشاد و بزرگي است از ملحفه (ملافه يا روپوش). بزرگي آن همانند چادر است كه زنان به وسيله آن (بنابر تفسير الميزان) صورت و گردن و جامههاي خود را ميپوشانند» وي در نتيجهگيري آيه ياد شده ميگويد: زنان بايد با پوشش گشاد و وسيع، سر و سينه خود را (تا پا) به خوبي بپوشانند؛ به گونهاي كه موجب تهييج هوسبازان و به دنبال آن، مزاحمت آنها قرار نگيرند؛ بنابر اين آيه، نبايد زنان با لباسهاي چسبان، در برابر چشم مردم ظاهر شوند. * موضعگيري علما درباره چادر روحانيان نيز همانند مردم در برخورد سياسي و اجتماعي با پديده نفي چادر، به دو دسته تقسيم شدند: ۱. گروهي كه تعدادشان بسيار انگشتشمار بود، با پذيرش نفي چادر، براي خود دلايلي ميآوردند: «وحيدي، فرزند شيخ ابوالقاسم كرمانشاهي، در مجلس جشن بيحجابي در سال ۱۳۱۴ همراه همسرش شركت كرد و يك قصيده طولاني با مطلع «به شرع اجمل رسل حجاب لازم نيست» از سرودههاي خودش خواند. پس از آن به تهران آمد، عمامه و قبا و عبا برداشت و فُكُل و كروات و زنار بست و ريش را تراشيد و به خدمت دولت پهلوي درآمد و بارها وكيل و سناتور شد» همچنين در ميان طرفداران كشف حجاب، محمد تقي اصفهاني بود كه چنين استدلال ميكرد: «آقايان علما، اگر شما ميل نداريد سخنان ناشايست بشنويد از تعقيب عقايد كهنه خود دست برداريد... شما ما ايرانيان بيچاره را راحت نميگذاريد و مخلوقات زيبايي را كه براي ما آفريده شده، در زير چادر و چاقچور پنهان ميكنيد». در همان زمان، يكي از بانوان مدافع چادر چنين پاسخي به او ميدهد: «ما اين شخص را ميشناسيم؛ او شاپو يا عمامه را در مواقع لازم بر سر ميگذارد» ۲. گروه دوم كه تقريبا اكثريت قريب به اتفاق علما و مراجع و روحانيان را شامل ميشد، به مقاومت در برابر نفي چادر در عرصههاي سياسي و اجتماعي پرداختند. برخي با مأموران و رضاشاه درگير شدند، برخي با ايراد خطبه و تبليغ، به تكفير نفيكنندگان حجاب و چادر پرداختند، عدهاي به زندانهاي سياسي رفتند، گروهي تبعيد شدند، برخي به اعلام نارضايتي و مخالفت اكتفا نمودند و گروهي هم به خاطر دفاع از حفظ چادر و جايگاه آن در ميان زنان، مورد شكنجه و آزار و اذيت و توهين و افترا قرار گرفتند. سيد ابوالقاسم كاشاني به اعتراضهاي متعدد پرداخت: «[براي وزارت داخله] عجب است با اين وضعيت ناهنجار مملكت كه از هر حيث دچار زحمت و شدت و محنت است، در گيلانات مأمورين شهرباني و فرمانداري متعرض به چادر زنهاي بيچاره، كه ستر عورت و زندگي و لباس خود را به آن مينمايند، با كمال سختي و شدت ميشوند. معلوم نيست كه اين تعدي و اجحاف مطابق كدام قانون و عقل و انصاف است...» آيتالله حائري نيز به مقابله پرداخت؛ اما «بعد از تذكره ايشان نسبت به محكوم كردن اين اقدام، رضاشاه به گونهاي حرمتشكنانه به منزل شيخ عبدالكريم رفت و به او چنين گفت:.. شما از من چه ميخواهيد؟ رفتارتان را عوض كنيد، وگرنه حوزه قم را با خاك يكسان ميكنم. كشور مجاور ما [تركيه آتاتورك] كشف حجاب كرده و به اروپا ملحق شده، ما نيز بايد اين كار را بكنيم و اين تصميم هرگز لغو نميشود» آوردهاند كه بعد از ماجراي مسجد گوهرشاد «آقاي شيخ عبدالكريم حائري در قم مطلب را با وحشت تلقّي كردند و از غصه اين موضوع بيمار شدند و حدود يكسال پس از ماجرا، از همان بيماري از دنيا رفتند؛ همچنين مرحوم حاج ميرزا محمد آقا خراساني، فرزند مرحوم آيتالله خراساني، پس از رفتن آقاي قمي به عراق (و انتشار اعلاميهاي توسط ايشان عليه دولت ايران) دنباله قضيه را در مشهد تعقيب نمودند كه ايشان را دستگير كردند و به تهران آورده و او در تهران و در زندان وفات نمود». درباره واكنش رضاخان به اعتراض شيخ محمد تقي بافقي، يكي از روحانيان، چنين نقل ميكند: «... [بعد از ورود به حرم] رضاخان و مأمورانش حاج شيخ محمد تقي [بافقي] را پسگردني زدند و بيرون آوردند و پاي ايوان آينه داخل صحن، به پشت خوابانيدند و او [رضاخان [با دست خودش شروع كرد به زدن به پشت حاج شيخ محمد تقي. حاج شيخ نيز از آن زير ميگفت: يا صاحب الزمان، يا صاحب الزمان. آخرش شيخ محمد تقي را بردند به محبس بسيار تاريكي كه روز و شبش معلوم نبود؛ جاي يك نفر بيشتر هم نبود، به طوري كه خوابيدن نيز برايش مشكل بود. بنده خدا مدتي طولاني در آنجا بود. روز ميبردندش به استنطاق... چيزي نتوانستند ازش بگيرند، اما چه بلاها كه بر آن بيچاره وارد شد، خدا ميداند و بس. خدا رحمتش كند... كه او را بعدها به زندان عمومي بردند و بعد از يكسال حبس به اقامتگاه جاري در شهر ري محوم كردند» * نقش غير ايرانيان و نفي چادر بهوضوح، بيشترين تأثيرات سياسي و اجتماعي در نفي چادر و تبليغ و اجبار استفاده از كالاهاي جايگزين به استناد موافقان اين كار، بخصوص شاه، كشورهاي غربي بودند. شاه ميخواست اروپايي شود و لازمه اروپايي شدن كمك و مشاوره با اروپاييان بود. او فقط تمدن غرب را تمدن ميدانست و پيشرفت را در غربي شدن؛ از اينرو از همكاري و مشاوره با غربيها در خصوص موضوع نفي چادر، بيشتر از مشاوره با خود ايرانيها استقبال ميكرد. غافل از اينكه در آن سوي مرزهاي ايران، استعمار يا غربيها، به دنبال اهداف و منافع خودشان در ايران بودند؛ از اينرو پوشيدگي زن با فرهنگ آنها مغايرت داشت و چون نشان از دين داشت و دين از موانع مهم استعمارزدايي بود، خود به خود بايد حذف ميشد. از سوي ديگر، سرمايهداران كه به دنبال بازار مصرف براي كالاهاي مصرفي خود در جهان، بخصوص كشورهاي جهان سوم، ميگشتند، اين كالاها را هم بايد به فروش ميرساندند و هم تبليغ ميكردند و زن به عنوان گزينهاي پرسود براي اين كار خود به عنوان كالا، چه در فرهنگ خودشان و چه در نشر آن در كشورهاي ديگر، محسوب ميشد و مطابق منافعشان قابل تبديل و تحول بود. «فرانتس فانون» جامعهشناس مشهور، در كتاب انقلاب الجزاير يا بررسي جامعهشناسي يك انقلاب به بررسي نقش چادر زنان الجزايري در مقابل استعمار فرانسه پرداخته و مينويسد: «سياستمداران استعمار به اين نتيجه رسيده بودند كه اگر بخواهند به تار و پود بافت جامعه الجزايري هجوم ببريم و استعداد مقاومت را از آنها بگيريم، بايد ابتدا زنها را تحت تسلط خود در آوريم و لذا هر چادري كه دور انداخته شود، افق جديدي را كه براي استعمارگران ممنوع بوده در برابر او ميگشايد و پس از ديدن هر چهره بيحجابي اميدهاي حملهور شدن استعمار ده برابر ميشود» همفر، جاسوس انگليس، در خاطرات خود مينويسد: «بايد زنان مسلمان را فريب داد و از زير چادر و عبا بيرون كشيد با اين بيان كه حجاب يك عادت است، از خلفاي بنيعباس و يك برنامه اسلامي نيست و لذا مردم زنان پيامبر را ميديدند و زمان صدر اسلام در هر كاري با مردان شركت ميكردند. پس از آنكه زنان را از چادر و قبا بيرون آورديم، بايد جوانان را تحريك كنيم كه دنبال آنها بيفتند تا در ميان مسلمانان فساد رواج يابد و براي پيشبرد اين نقشه لازم است اول زنان غير مسلمان را از حجاب بيرون بياوريم تا زنان مسلمان از آنها ياد بگيرند» * لزوم حفظ قداست چادر در يك نگرش، چادر در فرهنگ اسلامي و ايراني جايگاه ويژه خود را دارد و امري سطحي نيست كه فقط محصول سليقه باشد، بلكه در مقابل فرهنگ غربي يا غير اسلامي متجدد، كالايي است مهم و از لحاظ مبنايي مؤثر. رهبر معظم انقلاب اسلامي، چيزي قريب به بيست سال پيش در چهارم دي ماه ۱۳۷۰ در ديدار اعضاي شوراي فرهنگي اجتماعي زنان، سخناني را در زمينه حجاب و خصوصا استفاده از چادر ايراد فرمودند و گفتند: «مثلا بياييم با خودمان فكر كنيم كه حجاب داشته باشيم، اما چادر نباشد؛ اين فكر غلطي است. نه اينكه من بخواهم بگويم چادر، نوع منحصر است؛ نه، من ميگويم چادر بهترين نوع حجاب است؛ يك نشانه ملي ماست...» * چادر امروزه خود به نوعي مبلغ اسلام است چادر امروزه خود به نوعي مبلغ اسلام است و نشان مسلماني زني كه حامل آن است؛ البته چنانكه بحث شد، اصالت چادر حتي به اديان و اقوام پيش از اسلام هم برميگردد، ولي امروز چادر نشانه دين خاصي محسوب ميشود. از سوي ديگر، وسيلهاي است براي حفظ زنان از هجوم كالاهاي مصرفي ـ آرايشي و نمايش آنها توسط اين قشر و نيز مصونيت در برابر نامحرمان و از همه مهمتر، حفظ حريم الهي و احترام به متوليان دين و استباط آنان از دين در مورد لزوم پوشيدن چادر. اما در نگرشي ديگر، امروز تنوع چادر و استفاده از پارچههاي ناهنجار و بدننما و انواع و اقسام نوع پوشش به وسيله چادر، خود ميتواند باز فرهنگ كالاپذيري و مصرفي شدن را در ميان زنان و حتي نمايش مدهاي مختلف چادر به همراه داشته باشد. نحوه استفاده از چادر مهم است؛ اما زنان گاهي با چادر آنقدر ملزم به حريمشكني ميشوند كه شايد با روسري يا مقنعه نشوند! بعضي فقط چادر دارند و در هنگام فعاليتهاي اجتماعي، مو و بدن آنها نمايان ميشود. برخي با اجبار و اكراه چادر ميپوشند و از اينرو، به نوعي با چادر خود به قشر معتقد كه از اين پوشش استفاده ميكنند، بياحترامي مينمايند. زنان چادري امروز مورد طعن و تمسخر برخي جوانان و اقشار مخالف، اعم از زن يا مرد، قرار ميگيرند؛ البته عده كمي در اينباره احساس حقارت ميكنند و نسبت به چادر خاطره ناخوشايندي خواهند داشت. شهيد مطهري ميگويد: «استفاده زنان از روپوشهاي بزرگ (چادر) كه بر سر افكندهاند، دو جور بوده است؛ يك نوع صرفا جنبه تشريفاتي داشته، با چادر هيچ جاي بدن خود را نميپوشاندند، بلكه آن را رها ميكنند. وضع چادر بر سر كردنشان نشان ميدهد كه اهل پرهيز از معاشرت با مردان نامحرم نيستند و از اينكه مورد بهرهبرداري چشمها قرار بگيرند احساسي ندارند. نوع ديگر، بر عكس بوده و هست؛ زن آنچنان با مراقبت لباسها و چادر خود را ميگيرد و آن را رها نميكند كه نشان ميدهد اهل عفاف و حجاب است و اين كار خود آژير دورباشي براي دزدان ناموس ايجاد ميكند و ناپاكدلان را مأيوس ميكند».