روز سیزدهم/ «یاد او»

ذكر و یاد در مقابل غفلت و نسیان است. غرق در عوارض و حوادث و پیشامدهاى گوناگون شدن و از مطلب اصلى غفلت كردن؛ این گرفتارى بزرگ ما بنى‌آدم است. می‌خواهند این نباشد.

کد خبر : 158283

پایگاه اطلاع‌رسانی رهبر انقلاب: قال اللَّه الحكیم فى كتابه: «بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم یا أیها الّذین امنوا اذكروا اللَّه ذكراً كثیراً و سبّحوه بكرة و اصیلاً هو الّذى یصلّى علیكم و ملائكته لیخرجكم من الظّلمات إلى النّور و كان بالمؤمنین رحیماً. تحیتهم یوم یلقونه سلام و اعدّلهم اجراً كریماً». خود من هرچه نگاه می‌كنم، مى‌بینم احتیاج دارم به این‌كه این آیه شریفه «اذكروا اللَّه ذكراً كثیراً و سبّحوه بكرة و اصیلاً» را تكرار كنم و در آن تدبر كنم و به آن عمل كنم. قیاس به نفس كردم، به نظرم می‌رسد كه شما هم و همه‌مان محتاج به این هستیم. می‌فرماید: «یا أیها الّذین امنوا». این بعد از آن است كه جامعه ایمانى شكل گرفته و این جامعه آزمون‌هاى بزرگ را از سرگذرانده است. این آیات سوره احزاب است و بعد از سال ششم هجرت نازل شده است؛ یعنى بعد از جنگ بدر و اُحد و جنگ‌هاى متعدد دیگر و بالاخره جنگ احزاب. در یك چنین شرائطى، قرآن به مسلمان‌ها خطاب می‌كند كه: «اذكروا اللَّه ذكراً كثیراً»؛ خدا را ذكرِ كثیر كنید. ذكر یعنى یاد. ذكر و یاد در مقابل غفلت و نسیان است. غرق در عوارض و حوادث و پیشامدهاى گوناگون شدن و از مطلب اصلى غفلت كردن؛ این گرفتارى بزرگ ما بنى‌آدم است. می‌خواهند این نباشد. آن‌وقت این یاد هم صِرف یاد كردن و متذكر شدن نیست، ذكر كثیر را از ما خواسته‌اند. بی‌كرانِ یاد او در این‌جا من روایتى را ذكر كرده‌ام: «عن أبى عبداللَّه علیه‌السّلام قال: ما من شى‌ء إلّا و له حدّ ینتهى إلیه»؛ همه این فرائض و احكام الهى حدى دارند؛ اندازه‌اى دارند كه وقتى به آن حد و مرز رسیدند، تمام می‌شود؛ تكلیف تمام می‌شود؛ «إلّا الذّكر»؛ مگر ذكر. «فلیس له حدّ ینتهى إلیه»؛ ذكر حد ندارد؛ اندازه‌اى ندارد كه وقتى این اندازه ذكر و یاد حاصل شد، بگوئیم دیگر بس است؛ دیگر لازم نیست. بعد خود حضرت توضیح می‌دهد و می‌فرماید: «فرض اللَّه عزّ و جلّ الفرائض، فمن أداهنّ فهو حدّهنّ»؛ هر كس فرائض را ادا كرد، آن‌ها را به حد و مرز خود رساند. «و شهر رمضان فمن صامه فهو حدّه»؛ مثلاً ماه رمضان كه تمام شد، شما این فریضه را به مرز خودش رساندید؛ تمام شد و دیگر چیزى بر شما واجب نیست. «و الحجّ فمن حجّ فهو حدّه»؛ هر كس حج را به‌جا آورد -به اعمال پایان حج كه رسید- آن را به مرز رساند. این در صورتى است كه در هر دو جا «فهو حدَّه» بخوانیم. البته می‌شود «فهو حدُّه» هم با یك تعبیر دیگرى خواند؛ اما «إلّا الذّكر»؛ فقط ذكر مثل بقیه فرائض نیست. دیگر بقیه فرائض را ذكر نفرمودند؛ زكات را وقتى دادید، دیگر واجب نیست، به همان اندازه‌اى كه مقرر شده است. خمس را همین‌جور، صله رحم را همین‌جور. بقیه فرائض و واجباتى كه هست، همه از همین قبیل است، مگر ذكر؛ «إلّا الذّكر فإنّ اللَّه عزّ و جلّ لن یرض منه بالقلیل و لم یجعل له حدّاً ینتهى إلیه»؛ خدا به ذكرِ قلیل راضى نشده است؛ حدى براى آن قرار نداده است كه بشود به آن حد رسید. «ثمّ تلا»؛ بعد، حضرت این آیه را تلاوت فرمود: «یا أیها الّذین امنوا اذكروا اللَّه ذكراً كثیراً». اهمیت ذكر این است. در دنباله آیه می‌فرماید كه: «هو الّذى یصلّى علیكم و ملائكته». مرحوم علامه طباطبائى رضوان‌اللَّه علیه در المیزان می‌فرمایند: این آیه شریفه «هو الّذى یصلّى» در مقام تعلیل براى امر «اذكروا اللَّه ذكراً كثیراً» است؛ یعنى این ذكر كثیرى كه از شما خواسته شده است، به این خاطر است كه خدائى را یاد كنید كه این خدا همان كسى است كه «یصلّى علیكم»؛ بر شما درود می‌فرستد، صلوات می‌فرستد. خداى متعال صلوات را به شما می‌فرستد. «هو الّذى یصلّى علیكم و ملائكته»؛ نه فقط خداى متعال، ملائكه الهى هم بر شما مؤمنین درود و صلوات می‌فرستند؛ كه صلوات از طرف پروردگار، رحمت اوست؛ صلوات از ملائكه، استغفارى است كه براى مؤمنین می‌كنند؛ «و یستغفرون للّذین آمنوا» كه در آیات قرآن هست. چرا این رحمت و این صلوات و این استغفار را ذات اقدس حق و فرشتگان الهى براى شما از عالم غیب، از ملأ اعلى می‌فرستند؟ «لیخرجكم من الظّلمات إلى النّور»؛ براى این‌كه شما را از ظلمات نجات بدهند، به نور بكشانند كه داستان این ظلمات و این نور هم داستان گسترده و مفصلى است. ظلمات در اندیشه ما، ظلمات در قلب ما، در خلقیات ما؛ و نور در مقابل این‌هاست. عمل، هم می‌تواند ظلمانى باشد هم می‌تواند نورانى باشد؛ ذهن و فكر و عقاید انسان می‌تواند نورانى باشد، می‌تواند ظلمانى باشد؛ خلقیات و صفات انسان می‌تواند ظلمانى باشد، می‌تواند نورانى باشد؛ حركت اجتماعى یك ملت می‌تواند به سمت ظلمات و تاریكى باشد، می‌تواند به سمت نور باشد. اگر بر ملتى، بر كشورى، بر هیأت حاكمه‌اى، بر فردى، شهوات غالب شد، خشونت ناشى از حیوانیت غالب شد، حرص غالب شد، دنیادارى و دنیاطلبى غالب شد، این ظلمات است؛ حركت ظلمانى است، جهت ظلمانى است، هدف هم ظلمات است. اگر نه، معنویت غالب شد، دین غالب شد، انسانیت غالب شد، فضائل اخلاقى غالب شد، خیرخواهى غالب شد، صدق و راستى غالب شد، این می‌شود نورانیت. اسلام و قرآن ما را به این دعوت می‌كنند. خداى متعال و ملائكه او ما را براى این تجهیز می‌كنند كه از آن ظلمات خلاص كنند و ما را وارد این وادى نور كنند. ذكر خدا را بكنید؛ این هم علت و دلیل. لذت عاشقان حالا این ذكر و یاد الهى، مراحلى دارد. ما آدم‌ها همه در یك حد و در یك مرحله كه نیستیم؛ رتبه ماها مختلف است. بعضی‌ها از لحاظ روحى در درجات بالا هستند؛ مثل اولیاء و انبیاء و صالحین و اهل دل و اهل معنا. بعضى هم هستند مثل امثال بنده و ماها كه به آن سطوح دسترسى ندارند؛ بعضى‌مان خبر هم نداریم از آنچه كه در آن سطوح هست. براى همه ما ذكر هست -هم براى آن‌ها هست، هم براى ما هست- ذكر براى آن‌ها، همانى است كه در روایت از امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاةوالسّلام است كه فرمود: «الذّكر مجالسة المحبوب»؛ ذكر همنشینى با محبوب است. این براى اولیاست. لذت ذكر براى آن‌ها لذت همنشینى است. امیرالمؤمنین سلام‌اللَّه‌علیه در یك روایت دیگر می‌فرماید: «الذّكر لذّة المحبّین»؛ ذكر لذت عاشقان و محبان است. خوب، این مال آن‌هاست. خوش به حال شماها اگر چنانچه در برخى حالات شبانه‌روز -به‌خصوص در این روزها و در این شب‌ها- جرقه‌اى، پرتوى از این حالت در زندگى شما بدرخشد؛ گاهى ممكن است پیش بیاید. البته مال آن‌ها دائمى است. «خوشا آنان‌كه دائم در نمازند»؛ این مال آن‌هاست. لكن كسانى كه در رتبه‌هاى پایین‌تر هم هستند گاهى ممكن است جرقه‌اى بزند؛ باید این‌ها را قدر دانست. این حالا یك مرحله از ذكر است كه مال محبین است؛ مال اهل دل است، لكن براى ما هم كه در آن مرحله نیستیم ذكر فوائد عجیبى دارد... دفاع از حریم دل «دفع انگیزه‌هاى ماده‌گرایانه و هوسرانی‌هاى گمراه‌كننده». ذكر مثل مدافعى است كه در مقابل هجوم این هوس‌ها، ما را و دل ما را محافظت می‌كند. دل خیلى آسیب‌پذیر است. ما دلمان، روحمان خیلى آسیب‌پذیر است. در مقابل چیزهائى تحت تأثیر قرار می‌گیریم؛ دل مجذوب به جاذبه‌هاى گوناگونى می‌شود. اگر بخواهیم دل -كه جاى خداست، جایگاه خداست. رفیع‌ترین مرتبه در وجود انسان، دل انسان است؛ یعنى همان باطن و حقیقت وجودى انسان- سالم و پاكیزه بماند، مدافعى لازم است؛ این مدافع ذكر است. ذكر نمی‌گذارد كه دل دستخوش تهاجم بى‌امان هوس‌هاى گوناگون شود و از دست برود. ذكر دل را نگه می‌دارد كه در فساد و در جاذبه‌هاى گمراه‌كننده غرق نشود. در همین رابطه من روایتى را دیدم كه خیلى پرمعناست؛ می‌فرماید: «الذّاكر فى الغافلین كالمقاتل فى الفارّین». در میدان جنگ، یك رزمنده را مى‌بینید كه دفاع می‌كند، ایستادگى می‌كند و از همه امكاناتش براى ضربه زدن به دشمن و جلوى تهاجم دشمن را گرفتن، استفاده می‌كند؛ اما رزمنده دیگر هم ممكن است باشد كه بگریزد؛ طاقت تحمل از دست بدهد و از مقابل دشمن بگریزد. می‌فرماید: ذاكر در میان جمعِ غافل مثل همان سرباز رزمنده ایستادگى‌كننده است در میان كسانى كه دارند فرار مى‌كنند. ببینید این تشبیه و تنظیر به همین لحاظ است؛ چون او دارد در مقابل تهاجم بیگانه دفاع و ایستادگى می‌كند، ذكر شما هم دارد ایستادگى می‌كند؛ دارد از مرز دفاع می‌كند؛ از مرز دل شما دارد دفاع می‌كند. لذاست كه شما در آیه شریفه قرآن كه جزو آیات جهاد است، مى‌بینید كه می‌فرماید: «إذا لقیتم فئة فاثبتوا و اذكروا اللَّه كثیراً»؛ در میدان جهاد وقتى در مقابل تهاجم دشمن قرار گرفتید، ایستادگى كنید و ذكر كثیر خدا بكنید. «اثبتوا و اذكروا اللَّه كثیراً»؛ ثبات قدم به خرج بدهید، ایستادگى كنید و ذكر خدا كنید. این ذكر خدا آن‌جا هم به درد می‌خورد. «لعلّكم تفلحون»؛ كه این وسیله‌اى است براى این‌كه شما به فلاح و كامیابى دست پیدا كنید. ذكر خدا؛ چرا؟ چون این ذكر، دل را قرص می‌كند. دل كه قرص شد، دل كه ثبات پیدا كرد، قدم هم ثبات پیدا می‌كند. در میدان جنگ این‌جورى است. میدان جنگ قبل از آن كه پاهاى ما كه سست‌عنصر هستیم، به طرف عقب جبهه مشغول دویدن و فرار شود، دل ما فرار كرده. این دل ماست كه جسم ما را به فرار وادار می‌كند؛ وإلّا اگر دل ایستاده باشد، جسم مى‌ایستد. در همه میدان‌هاى جنگ -هم میدان جنگ نظامى، هم میدان جنگ سیاسى، هم میدان جنگ اقتصادى، هم میدان جنگ تبلیغاتى- ذكر خدا كنید كه این ذكر خدا موجب فلاح و كامیابى شماست. ذكر خدا پشتوانه ثبات قدم است. بنابراین ذكر موجب می‌شود كه ما بتوانیم در آن صراط مستقیم سلوك كنیم؛ پیش برویم. آن هدفى كه ترسیم كردیم براى خودمان به‌عنوان مؤمن، به عنوان مسلمان، به‌عنوان پیرو یك مكتب مترقى، به‌عنوان كسانى كه انگیزه داریم براى برپا داشتن این بناى رفیعى كه خبر از شكوفائى تمدن اسلامى در آینده و در قرون آینده می‌دهد، احتیاج داریم به ذكر خدا تا بتوانیم در این جاده حركت كنیم... و این ذكر -ذكر‌اللَّه- كه بر دل ما حاكم شد، بدون تردید در رفتار ما اثر می‌گذارد؛ در انجام دادن آنچه كه بر عهده ماست از وظائف و تكالیف، در اجتناب‌كردن و پرهیزكردن از آنچه كه بر ما حرام و گناه است و موجب وزر و وبال و موجب غضب الهى است، اثر می‌گذارد و كمك می‌كند كه از این‌ها دورى كنیم. در همه حال خوب، حالا ذكر چیست؟ روایتى از حضرت أبى عبداللَّه علیه‌السّلام است؛ و روایت دیگرى هم هست كه آن روایت دوم بیشتر مورد توجه من بود؛ اما هر دو روایت را می‌خوانم. روایت اول از حضرت أبى جعفر علیه‌السلام است؛ حضرت باقر سلام‌اللَّه علیه فرمود: «ثلاث مِن أشدّ ما عمل العباد»؛ سه‌چیز هست كه جزو تكالیف بسیار مهم و دشوار مؤمنین است؛ كارهاى سخت. یكى «انصاف المؤمن من نفسه»؛ این‌كه انسان در قبال دیگران انصاف به خرج بدهد. یعنى آن‌جائى كه امر دائر می‌شود بین این‌كه حق را به‌خاطر خود زیر پا بگذارد یا خود را به‌خاطر حق زیر پا بگذارد، این دومى را انجام بدهد. آن‌جائى كه حق به طرفِ مقابل هست و شما حق ندارید، منصفانه حق را به او بدهید. خودتان را اگر چنانچه موجب كوچك شدن و زیر پاگذاشتن است، زیر پا بگذارید. این كار سختى است اما كار مهمى است. امام باقر می‌گوید این جزو مهم‌ترین كارهاست؛ البته سخت است و هیچ كار خوب و بزرگى بدون سختى كه امكان ندارد. دوم «و مواساة المرء اخاه»؛ مواسات ورزیدن با برادر مؤمن. مواسات با مساوات فرق دارد؛ برابرى نیست. مواسات یعنى همراهى كردن و كمك كردن به برادر مؤمن در همه امور. انسان وظیفه بداند؛ كمك فكرى، كمك مالى، كمك جسمانى، كمك آبروئى. این مواسات است. سوم «و ذكراللَّه على كل حال»؛ در همه حال ذاكر خداى متعال باشد. ذكر این است. آن‌وقت حضرت باقر در همین روایت، «ذكر اللَّه على كل حال» را معنا كرده‌اند: «و هو أن یذكر اللَّه عزّوجل عند المعصیة یهمّ بها»؛ وقتى كه می‌رود به سمت معصیت، ذكر خدا او را مانع بشود. ذكر؛ یاد كند خدا را و این معصیت را انجام ندهد؛ انواع معاصى را؛ خلاف واقع گفتن، دروغ گفتن، غیبت كردن، حق را پوشاندن، بى‌انصافى كردن، اهانت كردن، مال مردم را، مال بیت‌المال را، مال ضعفا را تصرف كردن یا درباره آن‌ها بى‌اهتمامى به خرج‌دادن. این‌ها گناهان گوناگون است. در همه این‌ها انسان توجه كند به خدا؛ ذكر خدا مانع بشود از این‌كه انسان به سمت این گناه برود. «فیحول ذكر اللَّه بینه و بین تلك المعصیة و هو قول اللَّه عزّوجل إنّ الذّین اتّقوا إذا مسّهم طائف من الشّیطان تذكّروا». بعد حضرت می‌فرمایند كه این، تفسیر آن آیه است كه فرمود: «إنّ الذّین اتّقوا إذا مسّهم طائف من الشّیطان»؛ وقتى شیطان به این‌ها تنه می‌زند، گذرنده شیطان این‌ها را مس می‌كند؛ یعنى هنوز درست به جانش هم نیفتاده، «تذكّروا»؛ فوراً این‌ها متذكر می‌شوند. «فإذا هم مبصرون»؛ این ذكر موجب می‌شود كه چشم این‌ها، بصیرت این‌ها باز بشود. معناى «ذكراللَّه على كل حال» این است. در صدر روایت بعدى كه مورد توجه من است، تقریباً عباراتش شبیه همین روایتى است كه خواندم و همان سه‌چیز را ذكر می‌كند. در آن روایت «و ذكر اللَّه على كل حال» را داشت، در این‌جا و در روایتى كه حضرت أبى‌عبداللَّه می‌فرماید، آمده است: «و ذكر اللَّه فى كل المواطن»؛ انسان در همه‌جا ذكر خدا كند. اما آن نكته مورد توجه این است كه می‌فرماید: «امّا انّى لا أقول سبحان اللَّه و الحمدللَّه و لا إله إلّا اللَّه و اللَّه أكبر»؛ اینى كه می‌گویم در همه حال ذكر خدا را بگوئید، مقصودم این نیست كه بگوئید سبحان‌اللَّه و الحمدللَّه و لا اله الّا اللَّه و اللَّه اكبر. این ذكر لفظى است. «و إن كان هذا من ذاك»؛ اگرچه این هم ذكر است، این هم مطلوب است، این هم شریف است و خیلى باارزش است؛ اما مقصود من فقط این نیست، بلكه «ولكن ذكره فى كلّ موطن إذا هجمت على طاعته او معصیته» -هجمت یا هممت. نسخه‌اى كه من دیدم، هجمت است. احتمال می‌دهم هممت باشد- وقتى به سمت طاعت خدا می‌روى یا به سمت معصیت خدا می‌روى، یاد خدا باشى. این «یاد خدا بودن» مورد نظر است؛ این ذكر اللَّه. البته این اذكارى كه در روایات ما، در این دعاها، در این اوراد گوناگون، تسبیحات حضرت زهرا و بقیه اذكارى كه هست -این‌ها همه وسائل ذكرند، این‌ها كپسول‌هاى ذكرند- ذكر شده است، انسان باید این‌ها را با توجه به معانى و حقایقشان بر زبان جارى كند؛ توجه پیدا كند. البته این‌ها خیلى باارزش است. عقب هستیم! البته از این مقولات نمی‌شود فارغ شد. واقعاً اگر ساعت‌هاى متمادى هم ما درباره همین مسائل معنوى و آنچه كه به درد دل ما می‌خورد، بپردازیم، زیاد نیست. حقیقتش این است؛ من به شما عرض كنم ماها عقبیم. ما به قدر اقتضاى نظام اسلامى در تربیت اسلامى پیش نرفتیم. حالا بعضى می‌گویند ما مثلاً در مقوله فرض كنید كه سازندگى، فناورى، چه و چه، بیشتر از این می‌توانستیم پیش برویم ولى پیش نرفتیم. اما آنچه كه ما بیشتر از همه مقولات و همه عرصه‌ها باید در آن پیشروى می‌كردیم و نكردیم، همین عرصه معنویات و خودسازى و دل را آراستن و اخلاق را زیور دادن است. ما در این زمینه‌ها انصافاً عقبیم. اگر بخواهید یك نمونه براى آنچه كه شایسته ماست پیدا كنید، نگاه كنید به دوران دفاع مقدس. ببینید آن جوان‌هائى كه در جبهه بودند، آن پدر مادرهائى كه این جوان‌ها را این‌جور می‌فرستادند، آن خانواده‌هائى كه آن‌جور با شوق و ذوق جبهه را پشتیبانى می‌كردند، چه حالتى، چه احساساتى داشتند. آن‌ها نمونه‌هاى خوبى است. البته نمی‌گوئیم نمونه اعلاست اما نمونه‌هاى بسیار خوبى بود. ما باید به همان سیاق، با همان آهنگ و نواخت، پیش می‌رفتیم؛ ما پیش نرفتیم... دیدار با مسؤولان و كارگزاران نظام‌؛ 31/06/86

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: