خبرنگاری که سرلشگر شد+عکس
شهید باقری طي اين سفر، گزارش تحليلي جامعي از اوضاع نابسامان مسلمين در آن منطقه تهيه كرد. در خردادماه سال 1358 موفق به اخذ ديپلم ادبي شد. سپس در امتحان ورودي دانشگاه شركت كرد و با رتبه صد و چهارم در رشته حقوق قضايي دانشگاه تهران قبول گرديد. او در مدت حضور در محيط دانشگاه، نقش فعال و مؤثري در مقابله با توطئههاي ضدانقلاب و گروهكها داشت. شهيد باقري اوايل سال 1359 به عضويت سپاه در آمد. ابتدا در واحد اطلاعات مشغول به خدمت شد و در زمينه شناسايي و مقابله با گروهكهاي منحرف و وابسته، فعاليت خود را استمرار بخشيد و در اين واحد بود كه نام مستعار "حسن باقري" براي ايشان در نظر گرفته شد.
البرز: فاصله محل سوزاندن تانکر تا محل سقوط هواپیما حدود یک و نیم کیلومتر بود؛ از دور فقط ۲ هلیکوپتر به چشم میخورد و ۲ تا ۳ تا پره که عمودی نیز در زمین فرو رفته بودند. جلوتر که رفتیم فرمانده حفاظت منطقه توضیح داد که این نقطه جزو نقشهای بوده است که در زمان رژیم طاغوت قرار بود، فرودگاه شود و چون این نقشهها توسط همین آمریکاییها طرحریزی شده لذا مختصات این منطقه را داشتهاند و قبلاً هم از این محل برای صدور اورانیومهای استخراج شده از منطقه به آمریکا استفاده میکردند. باید متذکر شد که منطقه فرود هلیکوپترها، منطقهای از کویر به صورت دشت باز و گسترده به وسعت بیش از ۱۰ کیلومتر مربع با میدان دید وسیع که گنجایش فرود هواپیما و هلیکوپترهای زیادی را دارا است. سرگرد فرمانده نظارت منطقه، ادامه داد که آمریکاییها حساب همه چیز را کرده بودند. اما از آنجا که پشتیبان ملت، خداوند متعال است، سطح کویر شنی بوده و تمام نقشههای آنها را برهم ریخت. این بخشی از گزارش خبرنگار روزنامه جمهوری اسلامی از واقعه طبس است که بعنوان اولین خبرنگار پس از شکست مفتضحانه کارتر در دریای شن ایران واقعه سپاه ابرهه و حمله ابابیل را با دانه های سجیل به ترسیم کشید. خبرنگاری که خیلی زود با ذهن خلاقی که از خود به نمایش میگذارد شگفتی های ماندگاری را در دوران دفاع مقدس ترسیم کرده و تاکنون نیز بسیاری از فرماندهان بزرگ ارتش و سپاه از پیچیدگی آن حیران مانده اند. او شاید تنها خبرنگاری باشد که در طول تاریخ موفق شده در سنین جوانی به درجه سرلشگری نائل آمده و علاوه بررشادتهایش این جایگاه بلند نظامی را نیز به خود اختصاص دهد. این خبرنگار جوان کسی نیست جز غلامحسین افشرده مشهور به حسن باقری که پس از انقلاب علاوه برفعالیتهای سیاسی وارد روزنامه جمهوری اسلامی شده و درسرویس اجتماعی این روزنامه فعالیت کرد . غلامحسین افشردی با پيروزي انقلاب اسلامي 23 سال سن داشت وارد فعاليت هاي مختلف فرهنگي و اجتماعي از جمله خبرنگاري مي شود . او در گزارش مشهورش از شکست ابرهه زمان مینویسد: منطقه فرود هواپیماها و هلیکوپترها محلی است در فاصله حدود ۲۷۰ کیلومتری یزد و ۱۶۰ کیلومتری طبس و حوزه ژاندارمری بیرجند پاسگاه رباطخان در ۴۰ کیلومتری این نقطه واقع است. دیروز صبح در ۲ کیلومتری محل فرود هواپیما و اولین گروه سربازان ژاندارمری برخوردیم که محافظت منطقه را برعهده داشتند. در کنار تانکری که توسط مزدوران کثیف آمریکایی به آتش کشیده شده بود به نگهبانی مشغول بودند؛ افسر فرمانده این گروه به ما گفت که مزدوران آمریکایی سوار بر یک موتور ترل جلوی این تانکر، مواد سوختی را گرفتند و حتی به راننده اجازه برگشت هم ندادند و در عوض تانکر او را به گلوله بستند که در نتیجه تانکر منفجر و به آتش کشیده شد و راننده هم از ناحیه سر آسیب دیده است که برای مداوا به یزد اعزام گردیده و باقیمانده سوخت تانکر حاکی از شعله و حرارت بیش از حد و اندازه آن میباشد. تنها چیز سالمی که ما از این تانکر دیدیم، نمره جلوی آن بود و دیگر هیچ چیز سالمی دیده نمیشد. حادثه به اندازهای بود که فنرهای عقب ماشین و حتی شاسی اصلی ماشین را نیز کج کرده و در این بین فرمانده حفاظت منطقه که یک سرگرد نیروی زمینی لشگر خراسان بود، برای بازدید به این محل آمد و وقتی که فهمید ما خبرنگار هستیم و از تهران آمدیم، متذکر شد که این منطقه توسط مزدوران آمریکایی مینگذاری شده و رفتن برای تهیه عکس و گزارش خطرناک است اما وقتی با اصرار ما روبرو شد، قبول کرد که خود نیز همراه ما بیاید و راهنمایی کند. ما نیز متوجه شدیم که اولین گروه خبرنگار و عکاس هستیم که برای تهیه گزارش از این جنایت فضاحتبار کارتر به منطقه آمدهایم. افشاگری شهید باقری از اقدامات ضدامنیتی آمریکا در طبس فاصله محل سوزاندن تانکر تا محل سقوط هواپیما حدود یک و نیم کیلومتر بود؛ از دور فقط ۲ هلیکوپتر به چشم میخورد و ۲ تا ۳ تا پره که عمودی نیز در زمین فرو رفته بودند. جلوتر که رفتیم فرمانده حفاظت منطقه توضیح داد که این نقطه جزو نقشهای بوده است که در زمان رژیم طاغوت قرار بود، فرودگاه شود و چون این نقشهها توسط همین آمریکاییها طرحریزی شده لذا مختصات این منطقه را داشتهاند و قبلاً هم از این محل برای صدور اورانیومهای استخراج شده از منطقه به آمریکا استفاده میکردند. باید متذکر شد که منطقه فرود هلیکوپترها، منطقهای از کویر به صورت دشت باز و گسترده به وسعت بیش از ۱۰ کیلومتر مربع با میدان دید وسیع که گنجایش فرود هواپیما و هلیکوپترهای زیادی را دارا است. سرگرد فرمانده نظارت منطقه، ادامه داد که آمریکاییها حساب همه چیز را کرده بودند. اما از آنجا که پشتیبان ملت، خداوند متعال است، سطح کویر شنی بوده و تمام نقشههای آنها را برهم ریخت. نیروی دریایی آمریکا در منطقه بود که هنوز منفجر یا منهدم نشده بود و فقط بعضی از چرخهایش در شن فرو رفته بود. دکه این دو هلیکوپتر یکی در سمت راست جاده و دیگری در سمت چپ قرار داشت. هلیکوپتر دیگری در سمت چپ جاده سوخته و متلاشی شده بود و علاوه بر این هلیکوپترهای سالم یک هلیکوپتر هم با هواپیما سی ۱۳۰ آمریکایی تصادف کرده بود و هر دو آتش گرفته بودند و خود این حادثه باعث عقیم ماندن تلاشهای کارتر دیوانه شده بود. البته راجع به علت تصادف هواپیمای سی ۱۳۰ و هلیکوپتر، احوال گوناگونی نقل میشود. از هواپیمای ۳۳۰ که چهار موتوره است، جز تل خاکستر، آلومینیومهای ذوب شده که در سطح کویر روان شده بود چیزی باقی نمانده بود. پنج جسد سوخته خلبانان آمریکایی را در لابلای لاشه هواپیما مشاهده کردیم که عبارت بودند از خلبان و خدمه هواپیمای سی ۱۳۰. هلیکوپتری هم که به این هواپیما برخورد کرده بود متلاشی شده بود که مسلماً خلبانانش به درک واصل شدند. آمریکاییها حتی وقت نکردند فشنگها را بردارند نکته قابل توجه اینکه جعبه سیاه هواپیمای سی ۱۳۰ که حافظه مختصات پرواز جهت و مسیر پرواز بوده در محل بین سوختههای لاشه هواپیما موجود بود و از این جعبه میتوان کاملاً مطمئن شد که این مزدوران از کدام یک از پایگاههای کشورهای مزدور آمریکا در منطقه پرواز کرده است. مقدار زیادی پوکههای شلیک شده ۱۶ ـ ۸۸ را مشاهده کردیم و فانوسقههای زیادی روی زمین پخش بود که در هر کدام از اینها فانوسقهها، بمب و دو جافشنگی ۱۶ـ m که در هر کدام سه خشاب ۲۰ تیری ۱۶ـ m وجود داشته است و آمریکائیها حتی وقت نکرده بودند که این فشنگها را همراه خود ببرند و در محل رها کرده و فرار کردند. گفته میشد که کنار هر وسیله مقداری مواد منفجره گذاشتند و ما دوربین اسلحههای زاویه سنج سنگین را دیدم که کنار آنها جعبه مواد منفجره آماده انفجار قرار داشت و این بسیار خطرناک بود. او علاوه برفعالیتهایش در داخل کشور درهمین سال بنابردعوت جنبش امل لبنان وازسوی روزنامه جمهوری اسلامی به لبنان واردن سفرمیکند. شهید باقری طي اين سفر، گزارش تحليلي جامعي از اوضاع نابسامان مسلمين در آن منطقه تهيه كرد. در خردادماه سال 1358 موفق به اخذ ديپلم ادبي شد. سپس در امتحان ورودي دانشگاه شركت كرد و با رتبه صد و چهارم در رشته حقوق قضايي دانشگاه تهران قبول گرديد. او در مدت حضور در محيط دانشگاه، نقش فعال و مؤثري در مقابله با توطئههاي ضدانقلاب و گروهكها داشت. شهيد باقري اوايل سال 1359 به عضويت سپاه در آمد. ابتدا در واحد اطلاعات مشغول به خدمت شد و در زمينه شناسايي و مقابله با گروهكهاي منحرف و وابسته، فعاليت خود را استمرار بخشيد و در اين واحد بود كه نام مستعار "حسن باقري" براي ايشان در نظر گرفته شد.
در سال 59 با شروع جنگ تحميلي راهي جبهه هاي جنوب شده و در بدو ورود به اهواز «واحد اطلاعات عمليات رزمي» را براي دستيابي دقيق از موقعيت دشمن راه اندازي مي كند كه اين آغازي براي راه اندازي اين واحد در ستاد عمليات جنوب مي شود. شهيد باقري به عنوان فرمانده قرارگاههاي نصر و كربلا نقش بسياري در موفقيت رزمندگان اسلام در عملياتهاي فتحالمبين، رمضان، بيتالمقدس و آزادسازي خرمشهر داشت و آخرين مسئوليت اين سردار شجاع اسلام، قائممقامي فرمانده نيروي زميني سپاه بود. سردار شهيد حسن باقري، هنگامي كه در منطقه فكه مشغول شناسايي منطقه و آمادهسازي عمليات والفجر
مقدماتي بود، مورد اصابت گلوله خمپاره قرار گرفت و همراه با شهيد حميد بقايي به شهادت رسيد. وي در زمان شهادت 27 سال داشت. *شگفتزدگي فرماندهان با ارائه اطلاعات جالب شهيد حسن باقري سرلشگر سيديحيي رحيمصفوي مشاور عالي مقام معظم رهبري درخاطرهاي از شهيد «حسن باقري» ميگويد: آغاز جنگ كه بنيصدر ملعون و خائن به جبههها ميآمد، بنده، فرمانده عمليات خوزستان بودم. ما را به جلساتي كه راجع به جنگ بود راه نميدادند! من با شهيد بزرگوار حسن باقري با تلاش مقام معظم رهبري كه نماينده وقت حضرت امام (ره)بودند، وارد جلسه شديم. وي ادامه ميدهد: وقتي نوبت صحبت كردن به ما رسيد،
ابتدا قرار بود وضعيت دشمن گزارش شود و بعد وضعيت جبهه خودمان. به شهيد بزرگوار اشاره كردم و گفتم «شما اين مطلب را توضيح بدهيد»؛ مقام معظم رهبري در زمانهاي بعد از آن جلسه به من گفت كه «تا شما اشاره كردي كه حسن بلند شو، ديدم كه يك جوان لاغر اندام و كوچولو بلند شد، بدون اينكه سر و ريشي، محاسني داشته باشد (البته ته ريش كمي داشت)، دلم ناگهان ريخت. گفتم حالا بنيصدر و اينها نشستهاند، اين جوان چه ميخواهد بگويد، تا آمد پاي تابلو، آنتن را گرفت و شروع كرد وضعيت دشمن را منطقه به منطقه تشريح كرد كه دشمن اينجا چند تانك دارد، اينجا چه تيپ و لشكري مستقر است، آنجا خاكريز
زدند، اينجا ميدان مين و آنجا سيم خاردار ايجاد كردهاند، هر چه زمان ميگذشت، قلبم روشنتر و چهرهام بازتر ميشد؛ مثل يك روحاني كه مثلاً وقتي پسرش ميخواهد به منبر برود نگران است كه آيا ميتواند از عهده اين منبر برآيد يا نه. من چنين حالي داشتم ولي هر چه بيشتر صحبت ميكرد من چهرهام بازتر ميشد.» شهيد باقري در آن جلسه چنان گزارش دقيق، مصور و خوبي ارائه داد كه همه حضار حتي خود بني صدر به شگفت درآمد كه اين جوان اين اطلاعات جالب را از كجا آورده است. * شهيد باقري هميشه به انجام تكليف اعتقاد داشت