روز دوم/ «فصل خودسازی»

شما طبيب خودتان بشويد، برادر عزيز! هيچ‌كس مثل خود انسان نمي‌تواند بيماري‌هاي خودش را بشناسد.

کد خبر : 156994

پايگاه اطلاع‌رساني حضرت آيت‌الله العظمي خامنه‌اي در ايام ماه مبارك رمضان، به صورت روزانه گفتار و توصيه‌هايي اخلاقي از رهبر معظم انقلاب را منتشر مي كند. اين رهنمودها تحت عنوان «سي روز، سي گفتار» و در سحرگاه ايام ماه مبارك بر روي خروجي سايت قرار خواهد گرفت. روز دوم: «فصل خودسازي» مثل ماده خام... ما همان ماده خام هستيم كه‌ اگر روي خودمان كار كرديم و توانستيم اين ماده خام رابه شكل‌هاي برتر تبديل كنيم، آن كار لازم در زندگي را انجام داده‌ايم. هدفِ حيات همين است. واي به حال كساني كه روي خودشان از لحاظ علم و عمل كاري نكنند و همان‌طور كه وارد دنيا شدند، به اضافه پوسيدگي‌ها و ضايعات و خرابي‌ها و فسادها كه در طول زندگي براي انسان پيش مي‌آيد، از اين دنيا بروند. مؤمن بايد به‌طور دائم روي خودش كار كند؛ به‌طور دائم. نه اين‌كه خيال كنيد «به‌طور دائم» زيادي است يا نمي‌شود؛ نه. هم مي‌شود، هم زيادي نيست. اگر كسي مراقب خود باشد؛ مواظب باشد كارهاي ممنوع و كارهايي را كه خلاف است انجام ندهد و راه خدا را با جديت بپيمايد، موفّق مي‌شود. اين، همان خودسازي دائمي است و برنامه اسلام، متناسب با همين خودسازيِ به‌طور دائم است. اين نماز پنجگانه -پنج وقت نماز خواندن- ذكر گفتن؛ «اياك‌نعبدواياك‌نستعين» را تكرار كردن؛ ركوع كردن؛ به خاك افتادن و خداي متعال را تسبيح و تحميد و تهليل كردن براي چيست؟ براي اين است كه انسان به‌طور دائم مشغول خودسازي باشد. منتها گرفتاري‌ها زياد است و همه گرفتاريم. گرفتاري زندگي؛ گرفتاري معاش؛ گرفتاري امور شخصي؛ گرفتاري اهل و اولاد و انواع گرفتاري‌ها مانع مي‌شود كه ما به خودمان، آنچنان كه شايسته است، برسيم. لذا يك ماه رمضان را كه خداي متعال قرار داده است، فرصت مغتنمي است. اين ماه را از دست ندهيد. مقصودم اين است كه اگر نمي توانيم به‌طور دائم در حال مراقبت و ساخت‌وساز خودمان باشيم، اقلاًّ ماه رمضان را مغتنم بشماريم. شرايط هم در ماه رمضان آماده است. يكي از بزرگترين شرايط، همين روزه‌اي است كه شما مي‌گيريد. اين، يكي از بزرگترين توفيقات الهي است. توفيق يعني چه؟ توفيق يعني اين‌كه خداي متعال چيزي را براي انسان، مناسب بياورد. با واجب كردن روزه، خداي متعال زمينه مناسبي را براي من و شما به‌وجود آورده است كه قدري در اين ماه به خودمان برسيم. روزه، نعمت بزرگي است. شكم خالي است و مبارزه با نفس، تا حدودي در اثناي روز، از جهات مختلف وجود دارد: هرچه را دوست داريد، نمي‌خوريد و نمي‌آشاميد و بسياري از مشتهيات نفساني را براي خودتان به مدت چند ساعت ممنوع مي‌كنيد. اين، يك مبارزه با نفس است؛ مبارزه با هواست و مبارزه با هوي، در رأس تمام كارهاي نيك و خودسازي‌ها قرار دارد. طبيب خود باش! ماه رمضان زمينه بسيار خوبي است و خداي متعال اين فرصت را به من و شما داده كه در اين ماه، چنين امكاني را براي خودسازي پيدا كنيم. علاوه براين‌كه ساعات اين ماه بسيار با بركت است و خداي متعال، از لحاظ طبيعي اين لحظات و ساعات را اين‌گونه قرار داده است، ساعات بسيار مغتنمي هم هست. يك ركعت نماز شما؛ يك كلمه ذكر «سبحان اللَّه» شما؛ مختصر صدقه دادن شما و يك صله رحم كوچكي كه در اين ماه بكنيد، مزيتي چند برابر بيشتر از همين امور، وقتي در غير ماه رمضان انجام مي‌شود، دارد. اين، فرصت بسيار خوبي است. زمينه خوبي است كه انسان در اين ماه به خودش برسد. مثل طبيبي كه با فردي بيمار مواجه است و آن بيمار به امراض متعدّدي مبتلاست -مرض قند دارد، فشار خون دارد، چربي خون دارد، استخوان درد دارد، رماتيسم دارد، زخم معده دارد و خلاصه انواع و اقسام مرض در او هست- طبيب حاذق كه امراض او را مي‌شناسد و راه علاجش را بلد است، با اين بيمار چه كار مي‌كند؟ اوّل سعي مي‌كند بيماري‌هاي او را روي كاغذ بياورد و ببيند به چه امراضي مبتلاست. اگر طبيب، بعضي از بيماري‌هاي او را نشناسد و براي علاج بيماري دوايي بدهد كه با بيماري ديگر ناسازگار باشد، ممكن است به جاي اين‌كه او را علاج كند، بيچاره را به بيماري‌هاي ديگري هم متبلا سازد! ... پس اوّل بايد با دقّت نگاه كند؛ دلسوزانه بيماري‌ها را پيدا كند و آن‌ها را بنويسد؛ بعد ببيند كدام مهم‌تر است، كدام فوتي‌تر است و كدام اصولي‌تر است. فرض بفرماييد اگر كسي معده ناراحتي دارد، هر دوايي به او بدهند نمي‌تواند به‌خوبي آن را جذب كند. يا اگر روده خرابي دارد، هر غذاي مقوّي‌اي بدهند و از آن بهره ببرد، نمي‌تواند استفاده كند. راهش اين است اوّل آن مرضي را كه از بقيه بيماري‌ها تأثير منفي‌اش بيشتر است و اگر خوب بشود تأثير مثبت شفايش بيشتر است، پيدا كنند. شما طبيب خودتان بشويد، برادر عزيز! هيچ‌كس مثل خود انسان نمي‌تواند بيماري‌هاي خودش را بشناسد. برخي بيماري‌ها در انسان هست كه اگر مثلاً شما به من بگوييد «تو دچار اين بيماري هستي»، عصباني مي‌شوم و بدم مي‌آيد. بگويند: «آقا، شما مرد حسودي هستيد.» مگر كسي تحمّل مي‌كند كه به او بگويند «حسود»؟ مي‌گويد: «حسود خودت هستي! چرا اهانت مي‌كني؟ چرا بي‌خود مي‌گويي؟» از ديگري حاضر نيستيم قبول كنيم. اما به خودمان كه مراجعه مي‌كنيم، مي‌بينيم بله؛ ما متأسفانه از اين بيماري‌ها داريم. سرِ هركس را انسان كلاه بگذارد؛ از هركس كه پنهان كند، با خودش كه ديگر نمي‌تواند! پس بهترين كسي كه مي‌تواند بيماري ما را تشخيص دهد، خودمان هستيم. بياوريد روي كاغذ! بنويسيد: «حسد» بنويسيد: «بخل» بنويسد: «بدخواهي براي ديگران. وقتي كسي به خيري مي‌رسد، ما ناراحت مي‌شويم!» بنويسيد: «تنبلي در كار» بنويسد: «روح بدبيني به نيكان و صالحان» بنويسيد: «بي‌اعتنايي به وظايف» بنويسيد: «علاقه به خود. شديداً به خودمان علاقه داريم!» اگر بيماري‌هاي ما اين‌هاست، اين‌ها را روي كاغذ بياوريم. ماه رمضان فرصتي است كه يكي‌يكي اين بيماري‌ها را تا آن‌جايي كه بشود، برطرف كنيم. اگر برطرف نكنيم، اين بيماري‌ها مهلك خواهد شد؛ هلاك معنوي و واقعي. هلاك جسمي كه چيزي نيست! اگر بيماري مهلكي در ما باشد يا احتمالش را بدهند، چقدر دستپاچه مي‌شويم؟ شب خوابمان نمي‌برد. بهترين دكترها را پيدا مي‌كنيم، مي‌گوييم: «نكند اين غدّه‌اي كه در بدن من است، در دست من است، زير پوست من است، سرطان باشد!» از تصوّرش كلّي وحشت مي‌كنيم. آخرش چه؟ آخرش مردن است. حالا نشد، يك سال ديگر است، دو سال ديگر است، ده سال ديگر است. به قول نظامي گنجوي: «اگر صد سال ماني وَر يكي روز/ ببايد رفت از اين كاخ دل‌افروز.» ماندني كه نيستيم. چند صباحي، كمي اين‌ور، كمي آن‌ور، تمام خواهد شد. هلاكت جسماني اين است و اين‌قدر از آن مي‌ترسيم. هلاكت معنوي، يعني براي ابد دچار خذلان و عذاب الهي شدن. يعني در زندگي جاودان ابدي، از همه نعمت‌ها و لذّت‌ها و چشم‌روشني‌هايي كه خداوند براي من و شما معين و مقرّر كرده محروم ماندن. انسان به قيامت نگاه كند و ببيند خداي متعال به بعضي از بندگانش -همين افرادي كه با آن‌ها معاشريم و آن‌ها را در كوچه و محلّه مي‌بينيم؛ به همكار اداري، به دوست دوران تحصيل، يا به يك رفيق بگو بشنو- براي برخي كارها و مجاهداتي كه در اين دنيا داشته‌اند، مقامات عالي مي‌دهد؛ آن‌ها را به بهشت مي‌برد؛ از عذاب دورشان مي‌دارد و از عقبات قيامت، نجاتشان مي‌دهد؛ و ما به‌خاطر تنبلي، به‌خاطر نرسيدن به خود و به‌خاطر يك لحظه غفلت، از همه آن‌ها محروم مانده‌ايم! آن وقت است كه حسرت گريبان انسان را مي‌گيرد: «و انذرهم يوم‌الحسرة إذ قضي الأمر». كار هم ديگر از كار گذشته است و حسرت هم فايده‌اي ندارد. اين، هلاكت معنوي است. برادران و خواهران! اگر به خودمان نرسيم، بدبختي است؛ روسياهي است؛ محروميت است؛ از چشم خدا افتادن است؛ از مقامات معنوي دور ماندن و از نعيم ابدي الهي، تهيدست ماندن است. پس بايد به خودمان برسيم. ماه رمضان فرصت خوبي است. كتاب‌هاي اخلاق هم خوشبختانه در اختيار هست. لكن آن چيزي كه آدم از مجموع مي‌فهمد و آنچه مهمّ است، اين است كه انسان بتواند هوا و هوسِ خود را كنترل و مهار كند. اين، اساس قضيه است. قدم اول: اخلاص يكي از ويژگي‌ها كه بسيار مهمّ است تا براي خودسازي به آن توجّه كنيم و شايد جنبه تقدّمي هم داشته باشد، «اخلاص» است. اخلاص عبارت است از كار را خالص انجام دادن و اين‌كه كاري را مغشوش انجام ندهيم. گاهي هست كه كسي عبادت نمي‌كند و گاهي عبادت مي‌كند اما مغشوش و ناخالص. اين هم مثل آن است. خالص بودن عبادت و خالص بودن عمل، اين است كه براي خدا باشد. در بين مردم، متأسّفانه خيلي رايج است كه كارهاي خوب خودشان را بر زبان بياورند و بگويند. كانّه توجّه ندارند كه نبايد كار نيك را به زبان آورد و گفت كه ما مي‌خواهيم اين كار را بكنيم يا ما اين كارها را مي‌كنيم. البته برخي جاها استثناست. در جاهايي، بعضي از كارها بايد در علن انجام گيرد. در روايات در باب صدقه، آمده است كه «صدقه سِرّ» اين ثواب را دارد و «صدقه عَلانيه» اين ثواب را. يا مثلاً عبادات گروهي، جلوي چشم مردم انجام مي‌گيرد و بايد انجام گيرد؛ و اين از شعائر الهي است. اما بسياري از عبادات يا اغلب عبادات، آن روابطي كه بين خود انسان و خداست -ذكر، توجّه، دعا، نافله، شب‌زنده‌داري، سحرخيزي، احسان و كارهاي نيك- بايد بين خود انسان و خدا بماند. مبادا انسان به‌خاطر اين‌كه ديگران ببينند، كاري را انجام دهد! كاري كه انسان به‌خاطر توجّه ديگران به خودش انجام دهد، از نكردن آن كار بدتر است؛ زيرا نكردن كار، يعني انسان كاري را انجام نمي‌دهد. كاري كه انسان براي جلب توجّه ديگران نسبت به خودش انجام داده، كَاَنّه انجام نداده است. البته بدتر بودنش هم از اين جهت است كه عمل شرك‌آلودي انجام داده و اين عمل شرك‌آلود، فعل حرام است و دور كننده است. بنابراين همه‌مان در هرجا و در هر موقعيتي كه هستيم، بايد خيلي تلاش كنيم كه كار را خالص انجام دهيم. اگر كار براي خدا انجام گيرد و نيت براي خدا خالص باشد، اشكالاتي كه معمولاً در كارها مشاهده مي‌شود، پيش نخواهد آمد. ما وقتي مصالح واقعي را فداي حرف اين و آن مي‌كنيم كه بخواهيم كار را براي اين و آن انجام دهيم. انسان وقتي كار را براي خدا مي‌خواهد انجام دهد، فقط نگاه مي‌كند ببيند تكليفش چيست؟ نگاه نمي‌كند كه يكي خوشش مي‌آيد، يكي بدش مي‌آيد؛ پيش چه كسي آبرو پيدا مي‌كند و پيش ديگري از آبرو مي‌افتد. امروز در جمهوري اسلامي، در همه شؤون، كار براي خدا ساري و جاري است. هركس در اين كشور و اين نظام، هر كاري كه انجام مي‌دهد، مي‌تواند آن را براي خدا انجام دهد و از آن اجر و ثواب و بهره معنوي را ببرد و پيش خدا خودش را روسفيد كند. حقيقت اخلاص از پيغمبر اكرم صلوات‌اللَّه‌وسلامه‌عليه نقل شده است كه فرمود: «إن لكلّ حق حقيقتاً» هر چيزي داراي حقيقتي است و يك روح و يك معنا و يك حقيقت دارد. «و ما بلغ عبد حقيقة الاخلاص.» بنده به حقيقتِ اخلاص و به آن معناي حقيقي اخلاص نمي‌رسد، «حتّي لايحبّ أن يحمد علي شي‌ء من عمل للَّه.» (اين خيلي سخت است؛ اين، مرتبه‌اش از آن مراتبِ بسيار بالاست) مگر اين‌كه دوست نداشته باشد كه مردم او را براي هيچ يك از كارهايي كه براي خدا انجام مي‌دهد، ستايش كنند. مثلاً فردي است كه كار را براي ديگران انجام نمي‌دهد: براي خاطر خدا نماز مي‌خواند، ختم قرآن مي‌گيرد، كار خيري انجام مي‌دهد، احسان و كمك و صدقه‌اي مي‌دهد و مجاهدتي براي خدا مي‌كند. اما دوست مي‌دارد كه مردم بگويند: «ايشان چقدر آدم خوبي است.» كارش را براي مردم نكرده است. كار را براي خدا انجام داده و تمام شده؛ اما از مدح مردم و از اين‌كه مردم از او تعريف كنند، خوشش مي‌آيد. مي‌فرمايد اين، آن مرتبه عالي اخلاص نيست. مرتبه عالي اخلاص اين است كه اين را هم دوست نداشته باشد. اصلاً كاري به كار مردم نداشته باشد! مي‌خواهند بدانند، مي‌خواهد ندانند. مي‌خواهد خوششان بيايد، مي‌خواهد خوششان نيايد. نگاه كند ببيند خدا از او چه خواسته است و دقيقاً آن را انجام دهد. من، اين صفت و اين روحيه را در امام رضوان‌اللَّه‌تعالي‌عليه، در بسياري از موارد مشاهده كردم. در موارد متعدّدي، بنده اين خصوصيت را در ايشان ديده بودم. كاري نداشت كه كسي خوشش مي‌آيد يا خوشش نمي‌آيد. تكليفش را انجام مي‌داد. وقتي‌كه بار سنگين است؛ وقتي‌كه كار بزرگ است؛ وقتي‌كه كار خطرناك است، اخلاص بيشتر به‌كار مي‌آيد. مثل امروز كه وضع جمهوري اسلامي اين چنين است. سه امتياز مخلَصين اگر ما اخلاص ورزيديم، بنده مخلص مي‌شويم؛ اخلاص‌ورزنده براي خدا در عمل و نيت. اما فراتر از بنده مخلص، بندگانِ مخلَص‌اند. مرحوم سيد بحرالعلوم رضوان‌اللَّه‌تعالي‌عليه در رساله‌اي كه در سير و سلوك به ايشان منسوب است، بين مُخلِص و مُخلَص فرق مي‌گذارد. مي‌گويد مُخلِص كسي است كه عملي را فقط براي خدا انجام مي‌دهد و كاري به كار ديگران ندارد. اما مُخلَص آن است كه همه وجود خود را خالصاً و مخلصاً براي خدا قرار مي‌دهد. همه هستي او فقط براي خداست. اين، مرتبه بسيار والايي است كه واقعاً دور از دسترس است. اما به‌نظر بنده، در اين دوران، به‌خصوص جوانان و كساني كه در ميدان‌هاي عمل و مبارزه و جهاد واردند، مي‌توانند به اين مرتبه هم برسند. البته براي امثال ما مشكل و خيلي دشوار است. ما خيلي دوريم! امّا جوانان و به‌خصوص جوانان مؤمن و پاك و خالص، با آن دل‌هاي روشن و پاكي كه دارند، مي‌توانند به اين‌جا برسند. البته رساله مذكور، منسوب به مرحوم بحرالعلوم است و قطعي نيست كه مال ايشان باشد. بعد مي‌فرمايد: خداي متعال به اين مُخلَصين سه وعده داده است؛ سه امتياز بزرگ. يكي اين است كه فرموده است: «فانهم لمحضرون إلّا عباداللَّه المخلصين» يعني در قيامت، همه مردم در محشر حاضر مي‌شوند و مورد محاسبه الهي قرار مي‌گيرند، مگر بندگان مخلَص كه آن‌ها معافند. آن‌ها چون ذرّه ذرّه اعمال و انفاس و حركاتشان براي خدا بوده است، لذا از اين‌كه در اين عرصه از عرصه حشر آفاقي وارد شوند و مورد سؤال قرار گيرند، معافند. امتياز دوم اين است كه مي‌فرمايد: «و ما تجزون إلا ما كنتم تعملون إلا عباداللَّه المخلصين». همه مردم، پاداش متناسب با عمل كاري را كه انجام داده‌اند مي‌گيرند، مگر بندگان مخلَصِ خدا. اين‌ها عملشان و پاداششان متناسب نيست. عملشان هرچه كه باشد، پاداش آن‌ها بي‌نهايت است؛ زيرا اين وجود متعلّق به خدا، براي خدا و سرتا پا در خدمت اهداف الهي است. او، همه وجودش براي خدا خالص شده است. روايتي را ديدم -البته سند اين روايات را فرصت نمي‌كنم نگاه كنم و نمي‌دانم سندش چگونه است- كه مضمونش اين بود كه خداي متعال مي‌گويد: «اگر به بنده مُخلِص يا مُخلَص، همه دنيا را هم بدهم، حق او ادا نشده است.» بنابراين، جزاي او متناسب با عملي كه انجام مي‌دهد، نيست. يك نماز او برابر هزاران نمازي است كه بندگان خوب خدا بخوانند. امتياز سوم كه از همه اين‌ها بالاتر است، اين است كه «سبحان اللَّه عما يصفون إلا عباداللَّه المخلصين» يعني خداي متعال از آنچه كه بندگان او توصيف كنند، منزّه است؛ مگر از آنچه كه بندگان مُخلَص توصيف كنند. يعني آن‌ها مي‌توانند حقِ‌ّ توصيف الهي را ادا كنند. بندگان ديگر، كمتر و كوچكتر از اين هستند؛ و هرچه در باب پروردگار عالم بگويند «ما عرفناك حقّ معرفتك.» اوصاف خدا از زبان انسان‌ها، ناقص و نارساست؛ مگر از ناحيه بندگان مخلَص. آن‌ها مي‌توانند خداي متعال را كَما هُوَ حَقُّه توصيف كنند. و لذاست كه انسان اگر خود را به دعاهايي كه از ائمّه عليهم‌السّلام، مأثور است، اُنس بدهد و مرتبط كند، اميد اين هست كه توانسته باشد با خداي متعال، درست مناجات كند و چنان كه شايسته الهي است، با او حرف بزند. سخنراني در روز اوّل ماه مبارك رمضان‌؛ 04/12/71

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: