شهرام ناظری: از شجریان تقلید نکرده ام

تقليد، نمونه حقيرانه هنر است، ويروس تقليد به جان آواز ايراني افتاده/ به دليل ايماني که به کارم داشتم، هيچ گاه دلسرد نشدم/مگر کسي صداي فرياد ما را مي شنود..مسؤولان فرهنگي و کساني که مخصوصاً ظرف دو دهه اخير بايد خط مشي درست هنري را در کشور دنبال مي کردند، همه چيز را رها کرده اند. اين روزها هر کسي دوست داشته باشد آموزش موسيقي مي دهد...

کد خبر : 156949

انتخاب: شهرام ناظری از همه چیز سخن گفت. از ایمان راسخش به کارش، ممانعت ها در موسیقی کشور، ضعف شدید آموزش در آموزشکده ها و دانشگاه ها و .... او در این گفت و گو، به شدت از مسئولان انتقاد می کند و به کنایه در مورد پخش بدون مجوز آثارش در صداوسیما می گوید: من بدون گرفتن هيچ حق و حقوقي 30 سال در صدا وسيما کار کرده ام، آقایان سه ماه حقوق نگیرند چه می کنند؟! استاد شهرام ناظری در ابتدای گفت و گو با "انتخاب"، می گوید: هر هنرمند به جز مهارت در هنر و داشتن تکنيک خاص خود به اندوختن دانشي غني و قوي نياز دارد که هر چه اين دانش وسيع تر باشد، هنرمند حرکت کامل تري خواهد داشت. من نيز سعي کرده ام در فرهنگ اکثر نقاط ديگر کنجکاوي و کنکاش کنم و اين نگاه را به جز موسيقي در فرهنگ و ادبيات آنها هم داشته باشم. وی می افزاید: ميکل آنژ، نيچه، تولستوي، ماکسيم گورکي و .... ما از طريق اين کتابها با آن فرهنگها آشنا مي شويم و راز ماندگاري آثار برخي هنرمندان در همين مطالعات است. گذشته از اينکه تنها با داشتن تکنيک هنري نمي توان به اين ماندگاري رسيد. مثلا اگر يک خواننده در ايران تنها رديف بلد باشد و صداي خوبي داشته باشد، بدون اينکه تاريخ ايران را با تمام پستي و بلندي هايش بشناسد، ادبيات کهن را عميقا بشناسد، کاري از پيش نمي برد. ارتباط با ادبیات ، همنشینی با استاد شجریان و انتقاد شدید از تقلید و مشابه خوانی وی در مورد ارتباطش با ادبیات می گوید: من از کودکي شعر مي گفتم و به طور ريشه اي با ادبيات کلاسيک ايران آشنا شدم. به نظرم ادبيات در ايران پايه تمام هنرهاست و موسيقي سنتي ما نتوانسته همپاي جريان خروشان ادبيات فارسي حرکت کند و به خاطر ممانعت هايي که وجود داشته، موسيقي همپاي ادبيات حرکت نکرده است. به خاطر همين است که نمي توانيم موسيقي سنتي ايراني را با شعر فردوسي يا مولانا يا شعر نو به خوبي تلفيق کنيم. من پيوند نزديکي با ادبيات دارم و شعر هم مي گويم؛ مي توانم بگويم در واقع شعر را مرتکب مي شوم. ناظری در بخش دیگری از این گفت و گو، در مورد همنیشینی هایش با استاد شجریان می گوید: من هميشه در تلاشم که در موسيقي، خلاقيت را فراموش نکنم و طبق همين اصل هميشه سعي در آموختن و شاگردي دارم. اما استادان اصلي ام، عبدا... خوان دوامي، محمود کريمي بوده اند و چند جلسه هم خدمت نور علي برومند و دکتر داريوش صفوت بودم. چند سالي با استاد شجريان معاشر بودم و طبيعتا با اينکه سبک و نوع لحن من کاملا با ايشان متفاوت است همواره آن چه که بايد را از ايشان آموختم و سعي کردم در جاي خود استفاده کنم، نه اينکه به شبيه خواني و تقليد برسم. وی ضمن انتقاد شدید از تقلید و مشابی خوانی در موسیقی گفت: چون به نظرم تقليد و مشابه خواني نمونه حقيرانه هنر است. این خواننده مطرح کشور در مورد ریشه ی عشقش به مولانا می گوید: شروع اين کار به سال 54 بر مي گردد که به طور رسمي تصنيفي را با تضمين شعر شيخ بهايي خواندم که براي نخستين بار از راديو پخش شد.سال 56 مثنوي «موسي و شبان» را و نيز «مرا عاشق» را با گروه عارف خواندم، سال 57 گروه چاووش را تشکيل داديم و بعد از آن «صداي سخن عشق» و «بنماي رخ» با هم پخش شد که همراه با استاد کيخسرو پورناظري و استاد عندليبي تهيه شدند و بعد من ادامه دادم تا «گل صدبرگ» درآمد. ناظری در پاسخ به سئوال دیگر خبرنگار "انتخاب" در مورد همکاری باگروه "کامکارها" گفت: همکاري کمتر شده اما هنوز وجود دارد. در حال حاضر هم مشغول انجام کاري با هوشنگ کامکار هستم و به جز آن کار زاگرس با ارسلان کامکار را آماده کرده و مشغول انجام کار جالب و نويي هم با اردشير و اردوان کامکار شده ايم که پس زمينه خاصي دارد. بايد بگويم من به دليل عشق خاصي که به کامکارها دارم، هيچ گاه اين همکاري را از دست نداده ام. این موسیقی ها را گوش می کنم این خواننده مطرح کشور در پاسخ به این سئوال که "عمدتا چه نوع موسيقي گوش مي کنيد؟" گفت: به جز موسيقي کلاسيک، موسيقي شرق و بخصوص هند را خيلي دوست دارم. کار قوال هاي تاجيکستان و موسيقي فلامينکو و حتي جاز بلوز را دوست دارم. وی در مورد " لحظه هاي تاريخ ساز و تحول زايي در ایران" گفت: اين لحظه ها که با حضور هنرمندان برجسته در تاريخ هر کشور شکل مي گيرد و در تاريخ موسيقي ايران بيشمار است. زماني که صبا و کلنل وزيري پيدا مي شوند، وقتي جليل شهناز و حسن کسايي رشد مي کنند. موسيقي قدماي ما سرشار از اين لحظه هاست، صداي قمرالملوک وزيري و مرضيه اقبال آذر، تاج، اديب، نکيسا،علي خان نائب السلطنه و بسياري ديگر که شايد الان در خاطرم نباشند. زماني که به کارهاي شما طي ساليان فعاليتتان دقت کنيم، در خواهيم يافت که در هر دوره سعي در استفاده روش و حرکتي بديع داشته ايد و به اين خاطر گاه با مخالفت رو به رو شده ايد، ايستادن مقابل جريان معمول و اعمال خلاقيت با وجود اين برخوردها برايتان سخت نبود؟ اين نگرش هاي نو از کجا سرچشمه مي گيرد؟ ایستادگی مقابل خلاقیت و نوآوری وی با اشاره به ایستادگی برخی جریان ها مقابل خلاقیت و نوآوری افزود: سال ها پيش بود شبي که در خانه پرويز مشکاتيان سه تار به دست گرفتم و شعري از نيما «مي تراود مهتاب» را خواندم. اين شعر را کامکارها چندي پيش با ارکستر سمفونيک اجرا کرده اند. بله اما آن زمان اين کار باعث تعجب دوستان موسيقيدان شد، تا جايي که يکي دو نفر از خوانندگان آواز به نشانه اعتراض جلسه را ترک کردند. ناظری تاکید کرد: در زماني هم که از مولانا مي خواندم با اين مخالفتها مواجه شدم اما به دليل ايماني که به کارم داشتم، هيچ گاه دلسرد نشدم و همين رويه را ادامه دادم، چون مطمئن بودم که بايد اين کار انجام شود تا امروز که سراغ شاهنامه فردوسي رفته ام. مشکل ما اينجاست که گاهي با يک نوآوري مقابله مي کنيم. اما سرانجام نوآوري به بار نشست و مورد پذيرش جامعه و مردم قرار گرفت و آن گروه مخالف هم از موضع قبلي خود فاصله مي گيرند و اين بار تا حدي پيش مي روند که خود را صاحب اين نوآوري قلمداد مي کنند. شرایط وخیم موسیقی کشور، دانشگاه ها از همه جا بدتر! شهرام ناظری در بخش دیگری از گفت و گو با خبرنگار "انتخاب"، در مورد شرایط فعلی موسیقی ایران می گوید: نگاه به موسيقي بايد همانند عقاب و از بالا باشد، هنر نبايد ويتريني باشد که متأسفانه اين ديدگاه و اين نگرش وجود ندارد. امروز نگاه به موسيقي پاپ است و براي موسيقي پاپ امکانات و تسهيلات بيشتري براي کنسرت و .. مهيا مي شود. وی می افزاید: جوانان ما که در موسيقي فعال هستند، وضعيت مالي مناسبي ندارند و از حمايت لازم برخوردار نيستند. کارها هم که تکراري است و بايد نگرشي در کل حوزه موسيقي به وجود بيايد و حتي از دست ما نيز کاري ساخته نيست.فضاي تقليد و مشابه خواني همچون ويروس خطرناکي دامن آواز را گرفته و آن را به سوي قهقرا مي کشاند. وارد شدن لحن هاي خارجي بخصوص عربي در آواز ايراني تهديدي براي دنياي موسيقي و آواز است. ناظری می گوید: اگر اين راه ادامه پيدا کند و به نسل بعد منتقل شود، بخش بزرگي در طرز بيان ايراني به عربي تبديل خواهد شد.البته اين مشکل که موسيقي ما اختلاط پيدا کرده و اصالتش را از دست مي دهد، به آموزش نامناسب موسيقي اصيل در کشورمان نيز باز مي گردد. بله وضع آموزش اصلا خوب نيست. همه چيز رها شده و اصلا چيزي وجود ندارد که بتوان راجع به آن صحبت کرد. آموزش ها اصلا ريشه اي نيست. آموزش، اصول خاص خودش را دارد که اصلا رعايت نمي شود. وی در مورد چرایی "رها شدن موسیقی" می گوید: به دليل اينکه مسؤولان فرهنگي و کساني که مخصوصاً ظرف دو دهه اخير بايد خط مشي درست هنري را در کشور دنبال مي کردند، همه چيز را رها کرده اند. اين روزها هر کسي دوست داشته باشد آموزش موسيقي مي دهد و علاقه مندان نيز وقتي گزينه درستي براي انتخاب ندارند مجبورند، با انتخاب چنين راه هايي هر چند راه کج باشد به خواسته خود نزديک شوند. شهرام ناظری در مورد شرایط دانشگاهها نیز می افزاید: اوضاع دانشگاه ها واقعا بد است. قرار شد من مدتي در دانشگاه هنرهاي زيبا در رشته جواب آواز که در واقع رشته مهمي است، تدريس کنم و در همين رابطه چند ماهي براي تدريس اين رشته به دانشگاه رفتم اما پس از چند ماه دلسرد شدم. از دانشجويان هم جوش وخروش لازم را نديدم که شايد دليلش سردي محيط بود که بر دانشجويان هم اثر گذاشته بود و سرانجام من از کار کردن در اين محيط منصرف شدم. پیشنهاد بدهم؟ حقوق اولیه را رعایت کنند! وی در پاسخ به این سئوال که "هيچ وقت پيشنهادي براي تغيير وضع موجود نداديد؟" می گوید: به چه کساني پيشنهاد بدهم. اصلاً مگر کسي صداي فرياد ما را مي شنود. وقتي مي گوييم آموزش فرهنگ و ادبيات خيلي مهم است. محيط آموزشي بايد پرشور باشد. اما دريغ که اتفاقي نمي افتد... وقتي صدا وسيما بدون هماهنگي و کوچکترين اطلاع من بدون هيچ قرار دادي آثار من را پخش مي کند. ناظری با انتقاد شدید از صداوسیما اضافه کرد: فکرش را بکنيد من بدون گرفتن هيچ حق وحقوقي 30 سال در صدا وسيما کار کرده ام! اگر هر کدام از اين مديران 3 ماه حقوق نگيرند، چه اتفاقي مي افتد؟! کاهش آثار تکنوازی وی با اشاره به کم شدن آثار تکنوازی در ایران می افزاید: کمتر کاري در زمينه آن انجام شده و مي شود و هنوز جاي خالي تکنوازان بسيار مهمي مثل شهناز، کسايي، عبادي،بهاري و پايور که توانستند درست روي آن کار کنند، ديده مي شود، نسل ما واقعا در زمينه ي تکنوازي دچار فقر است. به دليل اينکه لازمه رشد تکنوازان در آشنايي با موسيقي آوازي و انجام کار با اساتيد آوازي است. ناظری اضافه می کند: جداي از اينکه هنرمندان با چنگ ودندان برخي کارها را انجام مي دهند. در جمع، حسن نيت هايي هست اما به اشخاص بستگي زيادي دارد. گاهي افراد فرهنگ و هنر دوست سر کار مي آيند و کار رشد مي کند اما گاهي تنها با يک اراده يک فرد يک سازمان خراب يا آباد مي شود، در حالي که بايد اين يک خط مشي کلي و فراتر از اراده يک فرد باشد. حافظ، فرزندم شهرام ناظری در بخش پایانی گفت و گو با خبرنگار "انتخاب" در مورد فرزندش "حافظ" می گوید: حافظ دوست داشت با انواع موسيقي جهان به طور ريشه اي آشنا شود. خودش براي گرفتن ويزاي تحصيلي از نيويورک اقدام کرد و درسش را در رشته آهنگسازي ادامه داد و موضوع پايان نامه اش شاهنامه فردوسي بود. وی می افزاید: در حال حاضر هم در رشته «رهبري ارکستر» مشغول به تحصيل است و 4 سال است که همراه با هم در اکثر مراکز دانشگاهي و فرهنگي آمريکا چند کنسرت برگزار کرده ايم که اصل برگزاري شان آشنايي غرب با فرهنگ شرق - بخصوص فرهنگ اصيل ايراني - است. ناظری اضافه می کند: او اولين موزيسين ايراني است که شبکه هاي معتبر جهاني با او مصاحبه کرده اند؛ زيرا ارکستري از ترکيب 4 کشور به وجود آورده و رنگ خاصي به صداها و سازها بخشيده که تقليدي نيست. این خواننده مطرح کشور در مورد ویژگی های فرزندش در موسیقی می گوید: حافظ در اجراهايش، نقطه هاي تلاقي فرهنگ غرب و شرق را تقويت کرده؛ مثلا به نوازنده غربي نمي گويد بيا ايراني بزن، هرکس در حوزه تخصص خودش کار مي کند اما نقطه تلاقي فرهنگ ها برجسته شده و تصميم دارد بعد از اتمام تحصيلات اش به ايران برگردد و ارکستري در دست بگيرد و کار کند. دانش حافظ حلقه گمشده اي بود که من براي تکميل آثارم به دنبال آن مي گشتم؛ چون در رابطه با موسيقي کلاسيک تحصيلات آکادميک نداشتم. با اين وصف، در رابطه با موسيقي شناخت داشتم. ناظری در پاسخ به این سئوال که "علاوه بر سمفوني رومي، شاهنامه خواني هم با مشارکت حافظ ساخته شد؟" می گوید: من از 20 سال پيش به آهنگسازان معروفي که براي همه شناخته شده اند گفته ام، بيايند روي شاهنامه کار کنيم اما نشده! پروژه مولوي را در دست داشتيم که 4 سال طول کشيده و پروژه فردوسي را هم با حافظ کار کردم. خواننده یا آهنگساز؟ وی در پاسخ به سئوال دیگر خبرنگار "انتخاب" که پرسید: چرا بيشتر به خوانندگي تمايل پيدا کرديد تا آهنگسازي يا نوازندگي؟، گفت: اکثر آهنگ هايي که 30 سال است از من به جاي مانده، آهنگ هايي هستند که من خودم ساخته ام. تمام آثاري که باقي مانده و بعد از 30 سال هنوز زمزمه مي شود؛ مانند «آتشي در نيستان»، «اندک اندک»، «يک بارگي در عاشقي پيچيده ام»، «من ترک عشق و شاهد و ساغر نمي کنم»، «آب حيات عشق را در رگ ما روانه کن» و بسياري ديگر، آهنگ هايش را بيشتر خودم ساخته ام. من در هر دو زمينه حضور داشته ام، اما صدا خيلي استثنائي است و طبيعتاً به همه کس داده نمي شود. در طايفه ما همه دستي به ساز داشتند، ولي همه از داشتن يک صداي مرغوب خاص محروم بودند. ناظری اضافه کرد: من چون اين صدا را داشتم، طبيعي است که خانواده ام، استادانم و بزرگاني که با آنان کار مي کردم، مرا تشويق مي کردند که بهتر است انرژي ام را روي صدا بگذارم و من هم همين کار را کردم. وی با پذیرش این نکته که "مردم بیشتر او را به عنوان خواننده می شناسند تا آهنگساز"، گفت: من روي ساير بخش ها خيلي هم اصرار نداشتم. بعضي از کارهايي که پخش شده اند، حتي شعرش هم از خودم است، ولي اصلاً ننوشته ام که شاعر آن بوده ام، چون نيازي نبوده است. همين که در کار خواندن، توانسته ام بر روي اجتماع، جوانان و بر روي گرم بودن محيط موسيقي ايراني تأثيري بگذارم، برايم کافي بوده است.

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: