رسالت/گفتمان سازی اصولگرايان در انتخابات 90
زماني که يک گفتمان رايج مي شود بلافاصله نسخه تقلبي آن نيز به بازار مي آيد. اين درست شبيه اتفاق ناخوشايندي است که براي برندهاي مشهور در بازار رخ مي دهد. وقتي يک برند و مارک مشتري پيدا مي کند انواع کپي هاي آن نيز با قيمت کمتر عرضه مي شود.
«گفتمان سازي اصولگرايان در انتخابات 90»عنوان سرمقالهِ روزنامهي رسالت به قلم صالح اسکندري است كه در آن ميخوانيد: گفتمان انقلاب اسلامي در دهه 80 بار ديگر احيا و تبديل به سکه رايج کشور شد. اين گفتمان که در سالهاي 70 تحت الشعاع گفتمان هاي سازندگي و اصلاحات قرار داشت از سال 80 به بعد با شعار هايي نظير ولايت مداري، خدمت صادقانه به مردم، عدالت گستري، مبارزه با فقر، فساد و تبعيض، مهدويت گرايي، عزت و اقتدار ملي، بازگشت به آرمان ها و مفاهيم اوليه انقلاب مثل ساده زيستي، مردم گرايي، رويکرد جهادي و ... جان دوباره اي گرفت و نفس تازه کرد. در دل اين گفتمان اما اصولگرايان به عنوان جريان اصيلي که بيشترين وفاداري را طي سه دهه گذشته به ارزشها و مفاهيم عمده اين گفتمان از خود نشان داده است در سطح تحليل سياسي مورد اقبال گسترده مردم واقع شدند و نهادهاي انتخابي کشور اعم از شوراها، مجلس و دولت را به دست گرفتند. امروز پس از گذشت 10 سال جاي اين پرسش ها خالي است که وضعيت و جايگاه گفتمان انقلاب در جامعه چگونه است؟ آيا گفتمان انقلاب هنوز سکه رايج کشور است و يا اينکه در آستانه دهه 90 از سکه افتاده است؟ آيا عملکرد اصولگرايان در قواي مجريه و مقننه وهمچنين شوراها در دهه گذشته منجر به تقويت گفتمان انقلاب شده و يا اينکه آن را از چشم مردم انداخته است؟ آيا اصولگرايان در انتخابات پيچيده و حساس 90 نيز مي توانند با تاکيد و اصرار بر گفتمان انقلاب اسلامي اميدوار باشند که در افکار عمومي مورد اقبال قرار مي گيرند؟ پاسخگويي به اين سئوالات و پرسش هايي از اين دست در گام اول مسبوق به توافق نخبگي بر مفروضات ذيل است. 1- گفتمان به عنوان مجموعه اي معنادار از علائم و نشانه هاي زبان شناختي و فرازبان شناختي هر چند مولود text است اما تنها در يک context اجتماعي معنا مي يابد. يعني نمي توان يک گفتمان را فارغ از جامعه و بسترهاي اجتماعي آن مورد تحليل قرار داد. 2- يکي از ويژگي هاي گفتمان، خاصيت پيش روندگي و زايندگي آن است. آنها روز به روز دامنه "دگر" و "غيريت" خود را محدود ميکنند تا جايي که جامعه مملو از دالها و نشانه هايي ميشود که در تجانس با گفتمان برتر است. گفتمان انقلاب اسلامي که امتزاجي از مفاهيم و نشانه هاي موجده و مبقيه انقلاب 1357 است عالي ترين گفتمان در 33 سال گذشته بوده است. اين گفتمان اگر چه در برخي مواقع و مواضع تحت الشعاع برخي گفتمان ها قرار گرفته است اما همواره در متن جامعه وجود داشته و در بسترهاي مساعد سياسي و اجتماعي بارور مي شود. 3- زماني که يک گفتمان رايج مي شود بلافاصله نسخه تقلبي آن نيز به بازار مي آيد. اين درست شبيه اتفاق ناخوشايندي است که براي برندهاي مشهور در بازار رخ مي دهد. وقتي يک برند و مارک مشتري پيدا مي کند انواع کپي هاي آن نيز با قيمت کمتر عرضه مي شود. نسخه تقلبي آنتي گفتمان نيست اما در هيبت و شمايل گفتمان متداول ظهور و بروز مي يابد و به جاي آن خود را جا مي زند. نسخه تقلبي گفتمان اصيل به دليل کالي، خامي و پوکي نمي تواند در جايگاه اجتماعي خود مستقر شود و بلافاصله پس از مدتي با پس زنش در جامعه روبرو مي شود. اين واکنش هاي اجتماعي در ادامه منجر به لطمه خوردن به گفتمان اصيل مي گردد. 4- در رويکردهاي فوکويي، قدرت و گفتمان مي توانند ارتباطات دو سويه اي برقرار کنند و به طور توامان مقوم و مکمل يکديگر باشند. در واقع همان طور که گفتمان قدرت مي آورد قدرت نيز مي تواند گفتمان را روز به روز فربه تر نمايد.لذا حضور اصولگرايان در قدرت و عملکرد آنها لزوما به معناي تضعيف گفتمان انقلاب نمي تواند باشد. بلکه با ارزيابي صحيح از اوضاع اجتماعي مي توان نشانه هاي مثبتي را از تقويت گفتمان انقلاب به خصوص در بين جوانان پيدا کرد. در حقيقت حضور اصولگرايان در قدرت طي 10 سال گذشته بيش از آنکه به گفتمان مولد و مسلط لطمه زده باشد منجر به تقويت آن شده است. 5- مفاهيم و نشانه ها در دل يک گفتمان که حول دال برتر منظومه وار در گردش هستند به طور توامان در حد فاصل پوسته مناقشه بر انگيز و مرکز گفتمان در حال تردد دائمي مي باشند. يعني اگر گفتمان را به يک اتم تشبيه کنيم و پروتون را در مرکز اين اتم قرار دهيم، يک ابر الکتروني از نشانه ها و مفاهيم پوسته بيروني اين اتم را تشکيل مي دهد. در اين ابر الکتروني فعل و انفعالات زيادي رخ مي دهد. يکي از اين کنشها و واکنش ها اين است که الکترونهاي تراز بالاتر به ترازهاي مادون ترسقوط ميکند و يا با گرفتن انرژي کوچکي از اتم کنده ميشوند و به شکل تودهاي از ابر يا گاز، درمي آيند. بر اين اساس يک گفتمان مي تواند با انتقال برخي مفاهيم خود در ترازهاي داراي تهي جا به ترازهاي بالاتر و مناقشه بر انگيز هيبت و فرماسيون گفتماني خود را باز آرايي نمايد. مثلا اگر در دوره اي عقلانيت در اداره کشور در سطوح مادون تري از ابر نشانهها و مفاهيم قرار دارد در دوره هاي بعد مي توان با انتقال آن به پوسته گفتمان فرماسيون جديد را مورد آرايش و پيرايش قرار داد.