اقدامی ديرهنگام برای بازنشستگی زودهنگام

از همان ابتداي ورود دانشگاه به ايران، مراکز سياسي همواره به دانشگاه به ديده مريدپروري مي‌نگريستند، درحالي‌که ذات دانش فرمانبرداري نيست. مراکز توليد فکر هميشه از تکثر و چندگانگي فکري تبعيت مي‌کنند و يکسان‌شدني نيست و نخواهد بود.

کد خبر : 154339

جاماسب محمدي بختياري در ابتکار نوشت: پس از يک هفته جاروجنجال درباره طرح تفکيک جنسيتي در دانشگاه‌ها، با دستور آقاي احمدي‌نژاد در کنار اين طرح، بازنشستگي زودهنگام استادان نيز متوقف شد. نزاع تبليغاتي و رسانه‌اي بر سر بازنشستگي زودهنگام استادان از زماني بالا گرفت که آقاي رئيس‌جمهور در دانشگاه خطاب به دانشجويان گفت امروز روزي است که دانشجويان ما بر سر استاد سکولار فرياد بکشند و او را از دانشگاه اخراج کنند. به دنبال آن، موضوع بازنشستگي استادان در جامعه سياسي بالا گرفت و به محور بحث و گرانيگاه منتقدان دولت تبديل شد. با بررسي اجمالي تاريخ و نگاهي گذرا به اديان و حتي حکومت‌هاي ديني، اين نکته دانستني است که ذات و گوهر اديان نه‌تنها سر ناسازگاري با پيشرفت علمي ندارد، که خود محرک شکوفايي علمي بوده‌اند. ظهور اروپاي قرون وسطي و سيطره پاپ‌ها بر مناصب سياسي و اجتماعي و اقدامات دانش‌ستيزانه آن‌ها در سازوکار انگيزاسيون و دستگاه‌هاي تفتيش عقايد، وقتي صورت گرفت که ابتدا حقيقت رسالت دين مسيح تحريف شده و اين دين الهي از درون تهي گرديده بود. حضرت امام(ره) که با تأسي از مکتب انبيا، اولين‌بار اقدام به تشکيل حکومت شيعي در تاريخ کرد، توجه ويژه و خاصي به دانشگاه‌ها و حوزه‌هاي توليد علم داشتند. بررسي مضمون انديشه‌هاي سياسي و فکري امام(ره) نشان مي‌دهد که وي هيچ‌گاه از تعاملات علمي و فرهنگي با ساير مراکز علمي جهان روي گردان نبودند. نگاه او به دانشگاه عالمانه و متکي بر عقلانيت و متصل به شريان‌هاي منطقي بود. مشي ايشان رويکردي احياگرانه نسبت به تمدن ايراني‌اسلامي داشت. آن بزرگوار در يکي از سخنراني‌هايش گفته بود که ما بايد مستقل باشيم، چرا ما بايد برويم انگليس نزد پزشک. يک انگليسي بيايد ايران براي درمان. (نقل به مضمون) از نظر او استقلال هر ملتي در گرو استقلال دانشگاه آن کشور است. بخش وسيعي از آزمون سربلندي يا ناکامي حکومت‌هاي ديني بر نحوه تعامل با دانشگاه و محيط‌هاي توليد فکر استوار است. با ورود و تأسيس مراکز علمي نو در ايران، دانشگاه هميشه وجدان بيدار جامعه و با سرزندگي خاص خود، تنها نبض تپنده در فراز و فرودهاي تاريخ بوده است. استقلال حوزه‌هاي علمي و دانشگاهي از ساختار سياسي حکومت، تضمين‌کننده پويايي و رشد و بالندگي هر ملتي است. بديهي است که نگرش نظامي‌امنيتي به حوزه‌هاي دانش، باعث شکستن قلم‌ها و روييدن تفنگ‌ها مي‌شود و اين زيبنده حکومتي ديني نيست که مي‌خواهد سربلند از امتحان تاريخ بيرون آيد و سرمنشاي فکري و الگوي سياسي ساير کشورهاي اسلامي شود. ايران روزي در اوج درخشندگي تمدن اسلامي و ايرانيان پرچم‌دار دانش و سرآمد تمام جهان در بسياري از علوم بودند. تمدن کنوني بشر مديون و وام‌دار ايرانيان نام‌آوري است که دستاوردهاي فکري و علمي آنان پس از چند قرن، منبع و مأخذ حوزه‌هاي پژوهشي معتبر دنياست. با پيروزي انقلاب اسلامي در ايران، دانشگاه و دانشگاهيان خوش درخشيدند و به پيشرفت‌هاي درخور توجهي نائل آمدند؛ اما تا رسيدن به اوج قله‌هاي دانش و ترسيم چشم‌اندازي مناسب براي رسيدن به ايران فاصله‌ها نمايان است. رکود و خمودگي حاکم بر دانشگاه و مهاجرت بي‌رويه، بر بي‌رمقي فکري حاکم بر آن افزود و مسير حرکت جامعه را با کندي مواجه کرد. بازنشستگي استادان دانشگاه بايد توأم با جلب استادان جوان و تزريق فضاي نشاط بر اين محيط باشد تا بتوان به خلاقيت و کارآفريني آن اميدوار بود. بازنشستگان نبايد همه از سنخ فکري منتقد باشند که شائبه سليقه‌اي و سياسي‌بودن آن‌ها را تقويت کند. بايد پذيرفت که استادان دانشگاه ما که بسياري شهره آفاق نيز شدند، با علوم روز و نو فاصله و گسست پيدا کرده‌اند. منظومه‌هاي فکري آنان در تدريس و تحقيق پيروي از سنت متقدمان و پيشينيان است. بعضي از آن‌ها از دستاوردهاي متأخران و پسينيان اطلاع چنداني ندارند. در چنين اوضاعي که جامعه نياز به پيشرفت و بالندگي دارد، بايد استادان بهره‌مند از گرايش‌هاي فکري کلاسيک از حوزه‌هاي تدريس به حوزه تحقيق و پژوهش انتقال داده شوند تا فرصتي براي تدوين مطالب خود براي انتقال به نسل‌هاي آينده بيابند. اطلاق کلمه بازنشستگي براي دانش‌پژوهان مفهوم و رسا نيست، بلکه بايد گفت انتقال. با بررسي کارشناسي‌ مي‌توان براي استادان بازنشسته از دانشگاه انگيزه ايجاد کرد تا آنان بدون وقفه، به خدمات علمي خود در حوزه‌هاي پژوهشي ادامه دهند. استقلال و مديريت دانشگاه بايد از قوانين مدون و محکم و استواري بهره‌مند باشد و راه ورود سليقه‌هاي سياسي در اداره آن مسدود باشد تا اين نهاد علمي بتواند با حياتي زنده به مسير پويايي خود تداوم دهد. از همان ابتداي ورود دانشگاه به ايران، مراکز سياسي همواره به دانشگاه به ديده مريدپروري مي‌نگريستند، درحالي‌که ذات دانش فرمانبرداري نيست. مراکز توليد فکر هميشه از تکثر و چندگانگي فکري تبعيت مي‌کنند و يکسان‌شدني نيست و نخواهد بود.

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: