گفتوگو با ابوشريف از اولين فرماندهان سپاه
همه تلاشهای غرب و شرق برای محدود کردن نفوذ انقلاب اسلامی بود. اما با موفقیت همراه نشد. مثلا در افغانستان از آنجايی که کتابهای امام خمینی(ره) و دیگر علمای حوزه علمیه قم هم وجود داشت و همچنین کتابهای آیت الله خامنه ای -از جمله ترجمه ایشان درباره سید قطب- انقلاب اسلامی نفوذ پیدا کرد و اتحاد شوروی نتوانست در افغانستان نفوذ کند.
رجا: دیدار با عباس آقازمان مشهور به ابوشریف، نه به عنوان يكي از اولين فرمانده سپاهان پاسداران انقلاب اسلامی یا سفیر سابق ایران
عباس آقازماني (ابوشريف) از جمله چهرههاي رازآلود دوران معاصر است که علاوه بر سوابق مبارزاتي پيش از انقلاب، در اوايل انقلاب نيز مسئوليتهاي متعدد مهمي را برعهده داشته اما از سالها پيش به کشور پاکستان رفته و به عبادت و مطالعات ديني مشغول بوده است.
ابوشريف که پيش از انقلاب در قالب گروههاي مختلفي مانند حزب ملل اسلامي و گروه حزبا... به مبارزه با رژيم ستمشاهي پرداخت، در تأسيس سپاه پاسداران انقلاب اسلامي نقش اساسي داشت و در ارديبهشت 1358 از طرف شوراي انقلاب به سمت فرماندهي عمليات سپاه پاسداران منصوب شد.
او همچنين در آرام کردن آشوبهاي گنبد، کردستان و غائله حزب جمهوري خلق مسلمان تبريز به عنوان فرمانده عمليات سپاه نقش اساسي داشت و در کنار آزادسازي پاوه در کنار مصطفي چمران بود.
ابوشريف در تاريخ 2 خرداد 1359 طي حکمي از طرف ابوالحسن بنيصدر (رئيسجمهور وقت و فرمانده کل نيروهاي مسلح ج.ا.ا) به فرماندهي کل سپاه پاسداران منصوب گرديد اما پس از يک ماه در تاريخ 27 خرداد 1359 از اين سمت استعفا کرد.
فرماندهي عمليات غرب کشور، رئيس ستاد جنگي غرب کشور، نمايندگي شوراي عالي دفاع در غرب کشور، قائممقامي کل سپاه و نمايندگي تامالاختيار سپاه در سازمان کمک به نهضتهاي آزاديبخش جهان از ديگر مسئوليتهاي ابوشريف بوده است. عباس آقازماني در شهريور 1360 به سمت کاردار ايران در پاکستان منصوب شد و در فروردين 1361 به سمت سفير ارتقا يافت. پس از سه سال مأموريت وي پايان پذيرفت و از وزارت امور خارجه رفت.
او سپس براي ادامه و تکميل تحصيلات حوزوي در مقطع خارج فقه و اصول به قم رفت. در هنگام اقامت در قم (1364 تا 1366 ه.ش) نمايندگي قائممقام وقت رهبري در امور افغانستان را عهدهدار شد و تحت همين عنوان، عضو شوراي عالي افغانستان بود و زيرنظر رياست جمهوري وقت (آيتا... سيدعلي خامنهاي) فعاليت ميکرد.
پس از آن رهسپار پاکستان شد و ارتباطات خود را با نيروهاي جهادي و احزاب شيعه و سني افغانستان عميقتر کرد و تجربيات خود را در اختيار مجاهدان افغان گذاشت و با تشکيل کلاسهاي عربي و قرآن، در تقويت ايدئولوژي و نيز ايجاد وحدت بين مجاهدان فعاليت ميکرد. او در هنگامه سقوط دولت کمونيستي نجيبا... در کنار مجاهدان افغان وارد کابل شد.
پس از آن که گروه طالبان بخشهاي عمده افغانستان را به اشغال خود درآورد و کابل در آستانه سقوط قرار گرفت، ابوشريف به همراه تعدادي از مجاهدان و نيروهاي جهادي افغان، قبل از سقوط کامل پايتخت با تغيير چهره و ظاهر، از کابل خارج شد و پس از تحمل دشواريهاي فراوان وارد پاکستان شد.
او از آن زمان به بعد به زندگي در ميان طلاب علوم ديني پاکستان بسنده کرد و به فعاليتهاي علمي و مذهبي در آن کشور مشغول شد. ابوشريف عباس آقازماني به زبانهاي عربي، انگليسي، اردو و پشتو مسلط است.
او که مدتهاست در خارج از ایران به سر می برد، جزو چهره های کمتر شناخته شده انقلاب اسلامی است که سخنان ناگفته زیادی از سالهای آغاز انقلاب دارد، اما ترجیح می دهد که به مسائل روز جهان اسلام بپردازد و آینده ای که از زمان آغاز موج بیداری اسلامی در پیش روی ما قرار گرفته است.
حاکمیت استکبار بر مسلمانان به پایان رسیده
خداوند می فرماید فساد سراسر جهان را فراگرفته است. فساد همین ظلمی است که استکبار جهانی بر مسلمانان و دیگر ملتهای مستضعف اعمال می کند. به نحوی که مردم این کشورها از ابتدايی ترین نیازها و ملزومات زندگی محروم اند، در مقابل غرب با تکیه بر ثروتهای ملتهای محروم به رفاه رسیده اند. همینها خودشان را داعیه دار دموکراسی و آزادی و تمدن می دانند و به کشورهای محرومی مثل عراق، افغانستان و پاکستان حمله می کنند و مردم را به خاک و خون می کشانند.
اما همانطور که در قرآن آمده خداوند شر عده ای را بهوسیله عده دیگری دفع می کند. یک گروه مجاهد و مخلص هستند که ریشه این فساد را بر کند و این از فضل خداوند است که "ذوفضل عظیم" است. لذا می بینیم همانطور که کشورهای اسلامی زیر بمبارانهای ناتو و امریکا هستند، از سوی دیگر خود غرب هم از مقاومت مجاهدین مسلمان و حملات انتحاری در امان نیستند.
و اما همانطور که در قرآن آمده: "و نرید ان نمن الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم وارثین" خداوند متعال اراده فرموده که مردمی مستضعف را از زیر ظلم استکبار و کفر و شرک جهانی نجات بدهد و رهبری جهان را به ایشان عطا فرماید. امثال ریگان، بوش و کلینتون که ادعای رهبری جهان را داشتند، شکست خوردند و الان نوبت سروری و رهبری جهان به دست مردم مسلمان و مستضعف است.
عوامل بازدارنده گسترش انقلاب از میان رفته
انقلاب اسلامی ما هم به رهبری امام خمینی (ره) نور امیدی در دل مستضعفان جهان ایجاد کرد که نشان داد ظلم کنونی بر مسلمانان، جبر تاریخی و ابدی نیست و بهزودی عدل الهی حاکم خواهد شد. انقلاب اسلامی ما درسی بود برای همه ملتهای جهان که به پا خیزند و با ایجاد یک حکومت اسلامی، عدل الهی را در کشور خودشان مستقر کنند. کما اینکه می بینیم حرکت هایی پس از انقلاب ما در کشورهای منطقه ایجاد شده. اما در مقابل دشمنان هم ساکت نمی نشینند که رهبری الهی و پیامبرگونه امام خمینی (ره) به جهان سرایت نکند.
مثلا در افغانستان شوروی وارد شد و در جاهای دیگر هم امریکا رژیم های وابسته را تحریک کرد. اما با این همه دیدیم که هم شوروی از مجاهدان مسلمان شکست خورد و هم رژیم های مستبدی مثل صدام سقوط کردند تا عوامل بازدارنده انقلاب اسلامی از میان بروند. کما اینکه الان هم موج جدیدی از حرکتهای اسلامی بهراه افتاده که رژیم های دست نشانده استکبار و امریکا را از میان بر می دارد.
مردم ایران با رهبر پیوستگی عمیق دارند
اگر انقلاب اسلامی در ایران بوجود آمد، بهواسطه یک اراده الهی بود و امام هم یک وجود الهی ماذون از پروردگار بودند بر اساس تفکر ولایت و امامت. اما این اراده الهی مختص به ایران نبوده و نیست، باید به سراسر جهان صادر شود و در همه جا استمرار یابد. البته موانعی هست، همانطور که بر سر پیامبر(ص) بود و 23 طول کشید تا ماموریت ایشان اتمام یابد.
در جامعه شناسی بحثی وجود دارد بر سر موضوع رهبری و جامعه. برخی معتقدند که رهبران هستند که جوامع را می سازند و متحول می کنند. برخی دیگر رهبر را برآمده از تکاپوی جامعه می دانند و معتقدند که جوامع خودشان رهبران خود را می سازند و مطرح می کنند. اما دیدگاه سومی هم وجود دارد که معتقد به تاثیر متقابل رهبر و جامعه است. ملت ایران هم بهواسطه اعتقادی که به امامت و ولایت به عنوان یکی از اصول دین دارد؛ تقدسی برای رهبران مذهبی خود قائل است که همین تاثیر متقابل را ایجاد کرده.
چنین ارتباط عمیقی میان مردم و رهبران دینی در کشورهای مسلمانی که پیرو مذهب جعفری نیستند، وجود ندارد. لذا تفرقه و اختلاف میان رهبران و علمای دین از یک سو و عدم وحدت میان مردم و رهبران از سوی دیگر مانع از پیروزی حرکتهای انقلابی در این جوامع شده است.
علمای اهل تسنن به رهبری شیعه ایمان دارند
اما در میان ما پیروان مذهب جعفری، امر مرجع تقلید به مردم واجب الاطاعه است، مرجع تقلید حتی اگر در اجتهادش اشتباه کند، از نظر مقلدینش، همان حکم اشتباه هم حکم خداست. اما در عالم تسنن چنین اعتقادی به نقش رهبری و علما وجود ندارد. لذا حرکتهای متفرقی بهوجود آمده که مانع از پیروزی انقلاب می شود. چراکه رهبر انقلاب و جامعه انقلابی لازم و ملزوم یکدیگرند. لذا یا حرکت مسلمین به پیروزی نمی رسد یا اگر برسد، در ادامه دچار اختلاف می شود. یا می بینیم امریکا و غرب این ملت ها و قبایل را علیه هم بسیج می کند و به جان هم می اندازد. کمااینکه قرن ها مسلمانان در آتش اختلافات سوخته اند. جنگ بین شیعه و سنی و اخیرا اختلافاتی که می خواهند بین شیعیان به راه بیندازند.
من به شما یک بشارت بدهم و آن اینکه به واسطه اطلاعاتی که از وضعیت افغانستان و پاکستان دارم، علمای تراز اول اهل تسنن الان به این نتیجه رسیده اند که مشکلشان نداشتن یک رهبر جامع و دارای تقدس و پایگاه اجتماعی است و لذا می گویند که چون شما شیعیان دارای رهبر واحدی هستید که تقدس دارد، ما هم به ایشان روی بیاوریم و با ایشان بیعت کنیم.
از طرف دیگر، رهبری کنونی جمهوری اسلامی را هم نباید به درون ایران محدود کرد و بايد افکار و آراي ایشان را به جهان معرفی كرد. باید ولایت فقیه را به جهان صادر کنیم. نه تنها مسلمانان بلکه همه ملتهای جهان باید از این رهبری بهره مند شوند. چراکه طبق آیات و روایت دینی ما، اسلام و قرآن، نه تنها ادیان و کتب الهی قبلی را تایید که از آنها در برابر تحریف محافظت می کند. پس ما در برابر دیگر ملت های جهان هم وظیفه داریم.
نباید انقلاب ما به مرزهای ایران محدود شود، چراکه این رهبری بهترین رهبر جهان است، رهبری که متکی به کتاب و سنت انبیا و فرمان الهی است. همچنانکه در قرآن تاکید شده، حکومت تنها از آن خداست و در مقابل فرمان خدا همه حکم ها و اراده ها، حکم جاهلی است، بهترین حکومت همین حکومت الهی در ایران است و حکم آن حکم خداست.
امام خمینی(ره) و آیت الله خامنهای هم جایگاه الهی داشتهاند هم ارتباط عمیق با مردم
در این میان نقش رهبری امام خمینی (ره) و آیت الله خامنه ای برجسته می شود که هم جایگاه الهی داشته اند و هم ارتباط عمیق با مردم. مردم به تنهایی نمی توانستند انقلاب کنند و انقلاب را به پیش ببرند و رهبری هم بدون پشتوانه مردمی نمی توانست فرمان الهی را پیاده کند. کما اینکه پیامبر هم بدون پذیرش دعوت شان توسط مردم، ماموریتشان ناتمام می ماند.
از زمان خلفای اموی و عباسی تاکمنون سیاست بر این بود که مسلمانان را به بهانه های واهی عرب و عجم به جان هم بیندازند و خودشان سلطنت و سیادت کنند. در انقلاب اسلامی ما هم سیاست استکبار جهانی این بود که قومیت ها و اقلیت های مذهبی را بر انقلاب بشورانند. بلوچ و ترکمن و کرد را به بهانه اینکه فارس ها و شیعه حق شما را خورده اند تحریک کردند، حتی مردم خوزستان و آذربایجان را هم که جزو شیعیان هستند و علما و رهبرانشان هم علمای شیعه، به بهانه اینکه حکومت دست فارس هاست بر علیه انقلاب بسیج کردند. اینها ادامه سیاست انگلیسی "تفرقه بینداز و حکومت کن" است.
ناتو در مقابل اسلام
همه تلاشهای غرب و شرق برای محدود کردن نفوذ انقلاب اسلامی بود. اما با موفقیت همراه نشد. مثلا در افغانستان از آنجايی که کتابهای امام خمینی(ره) و دیگر علمای حوزه علمیه قم هم وجود داشت و همچنین کتابهای آیت الله خامنه ای -از جمله ترجمه ایشان درباره سید قطب- انقلاب اسلامی نفوذ پیدا کرد و اتحاد شوروی نتوانست در افغانستان نفوذ کند.
شوروی اگرچه بعد از این شکست دچار فروپاشی شد و سیطره آن در جهان بوسیله پیمان ورشو از میان رفت، اما غربی ها هنوز حضور دارند و از جمله آنکه پیمان ناتو را که در مقابل ورشو ایجاد کرده بودند، حفظ کردند. همان موقع نخست وزیر بریتانیا خانم مارگارت تاچر اعلام کرد که علیرغم انحلال پیمان ورشو، ناتو می ماند تا با بنیادگرایی اسلامی مقابله کند. کشورهای مثل ایران و افغانستان و پاکستان و... لذا الان می بینید که همچنان در افغانستان حضور دارد تا با گسترش انقلاب اسلامی مقابله کند.
رابطه علمای اسلام و رهبری باید شاگرد- استادی باشد
ما باید برای جهانی شدن انقلاب اسلامی و جهانی شدن ولایت فقیه و این امامت و ولایتی که شیعیان دارند، زمینه های توطئه را از میان ببریم. مهمترین توطئه هم، اختلاف میان شیعه و سنی است. ارتباط میان رهبران مذاهب اسلامی در گذشته، مثلا رابطه میان ابوحنیفه و امام شافعی و امام جعفر صادق(ع)، همه رابطه شاگرد و استادی بوده، امروز هم رابطه میان رهبران دینی و علمای مذهبی جهان اسلام با رهبر انقلاب اسلامی، رابطه اینچنینی باشد. باید برگردیم به کتاب خدا و سنت رسول (ص) که وحدت حاصل شود.
علیرغم پیشرفت تکنولوژی غرب که نمونه اش تسلیحات پیشرفته ای است که در پاکستان به کار می گیرد که کوچکترین هدفی را هم نشانه می گیرد، اما همین آمریکا در افغانستان زمین گیر شده و مجبور است تا سال 2014 از آنجا عقب نشینی کند. حتی رئیس جمهور امریکا دو بار در مجلس درخواست کرده که زودتر از این موعد خارج شوند. این همان اراده الهی است که شکست مشرکین و کفار و حاکمیت مسلمانان را رقم خواهد زد، البته با بیداری و همت مسلمانان.
الان وظیفه همه مردم ایران و سایر مسلمانان جهان آن است که رهبری انقلاب اسلامی را تقویت کنند و مانع از هرگونه خطری که آنرا تهدید کند، شوند.