سخنان ناتمام رهبرانقلاب در 6تیر سال60
هر هفتهاى، یك روایت این است، چهل هزار تومان مىگیرید؟ آقا آقاى فلانى تو خانهى عَلَم مىنشیند؟ آقا آقاى فلانى شركت تولیدى دارد؟ كارخانهدار است؟ آقا آقاى كلانترى وزیر راه داماد آقاى موسوى اردبیلى است؟ و از این قبیل سؤالها كه بنده كه اصلاً دختر ندارم تا حالا، چند تا داماد براى خود من فقط پیدا شده
متن سخنرانی ناتمام آیتالله خامنهای در مسجد ابوذر تهران /6 تیر 1360 به نقل از پایگاه اطلاع رسانی دفتر رهبری به شرح زیر است: بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم امیدواریم كه این دیدار با شما برادران و خواهران، یك دیدار مفید و ثمربخشى باشد و بتواند ما و شما را به هدفهاى اسلامیمان نزدیك كند. قبلاً لازم است عذرخواهى كنم از نیامدن هفتهى قبل. با این كه چنین قرارى ما داشتیم، همان طورى كه مىدانید، هفتهى گذشته روز شنبه مجلس به كار مهمى سرگرم بود و تا ساعت یك بعد از ظهر یا یكونیم جلسه ادامه داشت؛ نمىتوانستیم ما مجلس را ترك كنیم. وقتى هم كه آمدیم بیرون، وقت گذشته بود و امكان آمدن نبود. حالا انشاءاللَّه این هفته با كمكى كه خواهرها مىكنند از بالا، یعنى سكوت را در آنجا رعایت مىكنند، ما مىتوانیم كارمان را انجام بدهیم. خواهش مىكنم برادرها دخالت نكنند، من وقتى از پشت بلندگو دارم با خواهرها حرف مىزنم، صدایم از شما بیشتر به آنها مىرسد، شماها كه شلوغ مىكنید خودِ این بدتر مىكند. خواهرهایى كه بالا نشستهاند، خواهش مىكنم توجه بكنند كه همهمهاى كه در آنجا هست، محیط ساكت ما را از آرامش مىاندازد. سكوت كنید و بگذارید ما با فراغت یك ساعتى در اینجا به پرسش و پاسخ بپردازیم. یك مقدمهاى قبلاً دربارهى سؤال و جواب بگویم. «سؤال» چیز خوبى است. دستور شرع هم این است كه انسان چیزهایى را كه نمىداند، بپرسد. و بر كسانى كه مىدانند، واجب است كه سؤالِ سؤالكننده را پاسخ بدهند، مگر این كه در آن پاسخ دادن مفسدهاى مترتب بشود. در روزگار ما سؤال زیاد است و این سؤالها سه نوع است؛ یك نوع سؤالهاى فكرى و ایدئولوژیك است راجع به اسلام، راجع به مقررات و احكام دینى. چون شعور مردم و فكر مردم پیشرفت كرده، براى آنها سؤال مطرح مىشود، مىخواهند از اسلام چیزهاى زیادى را بدانند. نوع دوم سؤالات مربوط به مسائل جارى كشور یا كلاً مسائل سیاسى است. مىخواهند بدانند كه سیاست دولت در زمینههاى اقتصادى یا رفاهى یا تولیدى چیست، سخنگویان دولتى سرگرم كارند، نمىرسند همهى سؤالهاى مردم را پاسخ بدهند. ضد انقلاب هم به شدت مشغول كار است؛ از كاهى كوهى مىسازد و سؤال ایجاد مىكند. در ذهن مردم ما -كه خدا این مردم ما را یعنى همین شماها را حفظ كند و خیر بدهد و توفیق بدهد و از شما راضى باشد- این سؤالها در ذهنشان مىنشیند؛ لذاست كه سؤال مىكنند. شایعات درباره مسئولان جمهوری اسلامی نوع سوم سؤالهاى مربوط به افراد است. آقا شما بابت نماز جمعه هر ماهى چهل هزار تومان مىگیرید؟ هر هفتهاى، یك روایت این است، چهل هزار تومان مىگیرید؟ آقا آقاى فلانى تو خانهى عَلَم مىنشیند؟ آقا آقاى فلانى شركت تولیدى دارد؟ كارخانهدار است؟ آقا آقاى كلانترى وزیر راه داماد آقاى موسوى اردبیلى است؟ و از این قبیل سؤالها كه بنده كه اصلاً دختر ندارم تا حالا، چند تا داماد براى خود من فقط پیدا شده و هر كسى كه یك جایى پیدا مىشود، اگر دختر است مىگویند این دختر فلانى یا فلانى یا فلانى است، چند تا را اسم مىآورند. اگر مرد جوانى است مىگویند این داماد آنهاست، در حالى كه خداى متعال نه به ما دختر داده و نه هم داماد. این سؤالات هم زیاد است، پس سه نوع ما سؤال داریم. وظیفهى شما چیه؟ وظیفهى ما چیه؟ وظیفهى شما دو چیز است؛ اوّل، قبل از تحقیق قضاوت نكردن و منتظر روشن شدن بودن. این یك. وقتى كه دربارهى فلان مسأله راجع به امور سیاست اطلاع ندارید، كسى را هم پیدا نكردید دم دستتان كه بیاید بایستد اینجا و جواب بدهد، یا نامه نوشتید و جواب نگرفتید، از روى حدس و گمان قضاوت نكنید. این یك. و سؤال كنید تا روشن بشود. دوم، وظیفه این است كه اگر راجع به اشخاص، افراد یا مسائلى كه ارتباط به اشخاص و افراد پیدا مىكند، چیزى شنیدید كه باز هم براى شما محقَّق و ثابت نیست، این را دهن به دهن نگردانید. چون مىشود شایعه و از قول پیغمبر اكرم،صلىاللَّهعلیهواله، نقل شده است كه فرمودهاند: «كَفَی المرءُ كِذْباً أنْ یحدثَ بِكُلّْ ما یَسْمَعُ» براى دروغگو بودن یك آدم همین كافى است كه هر چه مىشنود، نقل كند. این است دیگر. فرض بفرمائید كه یك مرد سالم نجیبى كاسب سر این محل است. یك نفر مىآید مىگوید آقا خبر دارى چى شد؟ مىگوید، ها چى شده؟ مىگوید آره، جوادآقا مثلاً شكر قاچاق مىفروشد. خب [نامفهوم] شما مىگوئید نه بابا، او هم مىگوید نخیر اینجورى است. شما مىگوئید نه. آخر هم باور نمىكنید. بعد از او كه جدا شدید، مىرسى به رفیقت، مىگوئى آره فلانى آمده بود مىگفت جوادآقا شكر قاچاق مىفروشد. به دومى مىرسى، مىگوئى شنیدم جوادآقا شكر قاچاق [مىفروشد]. دست سوم و چهارم و پنجم كه رسید، مسلّم مىشود كه جوادآقا شكر قاچاق مىفروشد. یعنى شما به دست خودتان، بدون سوء نیت، بدون دشمنى با جوادآقا یك جرمى را بار گردن یك مسلمانى كردید. این هم وظیفهى دوم. شایعه را ضد انقلاب درست مىكند، افراد سادهلوح و بىتوجه آن را این جا آنجا منتقل مىكنند. مثل بلاتشبیه مگس كه میكروب را از جایى به جاى دیگرى منتقل مىكند. گناه آن مگس از گناه آن میكروب مختصرى كمتر است؛ خیلى كمتر نیست. (آقا این اگر آمپلىفایر است، خاموشش كنید. یك بلندگوى رو راست بگذارید صدا ندهد.) این وظیفهى شماست. اما وظیفهى ما چیه؟ وظیفهى ما این است كه تا آن جائى كه مىتوانیم سؤال را گوش كنیم تا مطلع بشویم كه چه سؤالى شما دارید. كه خب ما براى این كار [...] حالا این كار را بنده كردم. هفتهاى یك مسجد. الان مدتهاست كه من این مسجد و آن مسجد رفت و آمد مىكنم. روزهاى شنبه براى برادرها و خواهرها یك ساعت صرف وقت مىكنم تا به سؤالهاى آنها پاسخ داده بشود. دیگران هم كارهایى مشابه این، كم و بیش انجام مىدهند. دوم این كه آنچه در آن مفسدهاى نیست، با كمال صداقت گفته بشود و بیان بشود. براى این كه مردم بدرستى بفهمند. خب، حالا شما ذهنتان آماده شد. سؤال شما و پاسخ من اگر براى خدا باشد، عبادت است و ما بین دو نماز یك ساعت در اینجا اگر با این نیت باشیم، مشغول عبادتیم. پس به عنوان پاسخ دادن به یك تكلیف الهى این وظیفه را انجام مىدهیم و پاسخ مىدهیم. در ضمنى كه من سؤال مىكنم، اگر از این سؤالهایى كه اینجا آمده وقت زیاد آمد، باز برادرها یا خواهرها سؤالهاى دیگرى بدهند تا من پاسخ بدهم. آیا زن می تواند قاضی یا مجتهد شود؟ سؤال اوّل یك سؤال فقهى-اجتماعى است. البته سؤالى هم هست كه ممكن است میانهى ما و خانمها را به هم بزند. آیا زن مىتواند قاضى و مجتهد بشود؟ اگر نه، چرا؟ و طبق حدیث «زن ناقصالعقل است»، آیا با آزادى زن منافات ندارد؟ اوّلاً این كسى كه این سؤال را كرده، خیلى بىسلیقگى كرده. این حرف اوّل. توى این همه سؤال، توى این همه حرفِ لازم، یكهو چسبیده به این كه زن مىتواند قاضى بشود یا نه؟ خب، حالا بفرمائید ببینم توى این خانمهاى تحصیلكرده، تحصیلات حقوق عالیه كى دارد كه برود قاضى بشود؟ توأم با عدالت كامل كه شرط قاضى است، كى دارد؟ یك وقت شما پنجاه تا زن تحصیلكردهى حقوقدان داراى شرائط دیگرِ قاضى آنجا قطار دارید، ردیف كرده، بعد مىپرسید آقا اینها چرا نمىتوانند قاضى بشوند؟ خب، این یك جاى سؤال [دارد]. بنده هم جوابش را مىدهم، اما وقتى چنین چیزى زمینه ندارد، موضوع ندارد، این چه سؤالى است كه اینطور این سؤالكنندهى عزیز ما بىسلیقگى به خرج دادند این را مطرح كردند. اما در عین حال، به قول امیرالمؤمنین «[اما بعد] فَلَكَ حَقُّ الْمَسْألَةِ» سؤال كردید، بنده باید جوابش را بههرحال بدهم. اگر هم وقت گرفته مىشود، به گردن آن برادر یا خواهرى كه این سؤال را به من داده. نه آقا. زن قاضى و مجتهد نمىتواند بشود. هر مردى هم قاضى و مجتهد نمىتواند بشود. مجتهد چرا، مرجع تقلید نمىتواند بشود. مجتهد یعنى كسى كه درس خوانده قدرت استنباط پیدا كرده، این چه مرد، چه زن اشكالى هم ندارد برود بشود، اما مرجع تقلید نمىتواند بشود. یعنى دیگران از او تقلید نمىتوانند بكنند. هر مردى هم نمىتواند بشود. قاضى چندین شرط دارد. مرجع تقلید چندین شرط دارد. صدى هشتاد نود مردها هم این شرطها را ندارند، صدى نودوپنج هم ندارند. اما اگر جائى فرض كردیم كه كسانى این شرائط را داشته باشند، اما جزو خانمها و زنها باشند، آن وقت نمىشود. چرا؟ ها. نكتهاش [نامفهوم] در یك كلمهى كوتاه عرض مىكنم. نكتهى این حكم الهى این است كه قضاوت، یك منصبى است كه احتیاج دارد به این كه انسان خشك و قاطع باشد. خشك بودن و تحت تأثیر عواطف قرار نگرفتن، چیزى است كه به طور معمول زنها این را ندارند و این نقطهى قوت زن است نه نقطهى ضعف زن. این را توجه داشته باشیم. زن اگر عواطفش جوشان و احساساتش پرخروش نباشد، عیب است. كمال زن در غلبهى عواطف اوست و این به دلیل این است كه شغل اوّل زن تربیت فرزند است. نمىگوئیم شغل دیگر نداشته باشد، داشته باشد. مىتواند، هیچ مانعى ندارد داشته باشد. اسلام مانع نیست، اما اوّلین و اساسىترین و پراهمیتترین شغل زن، مادرى است. اگر رئیس جمهور هم بشود، اهمیتش به قدر اهمیت مادرى نیست. من اگر بتوانم تشریح كنم، وقت مىبود و مىگفتم كه مادر بودن چقدر اهمیت دارد؛ یك مادر خوب بودن، قبول مىكردید كه از ریاست جمهورى هم بالاتر است اهمیت و ارزشش. براى این كار عاطفه لازم است. خدا این موجود را با این عواطف خروشان آفریده تا مادرى لنگ نماند. اگر مادرى لنگ بماند، نسل انسان منقطع مىشود. یا انسانهائى كه به جامعه وارد مىشوند، انسانهاى كامل و درست و حسابى و معتدلى نخواهند بود. براى این منظور خلق شده. حالا شما مىخواهید این موجودى كه خدا براى خاطر همین موضوع او را عاطفى آفریده، بگذارید در رأس یك شغلى كه بى عاطفهگى مىخواهد؟ قاطعیت و خشونت مىخواهد؟ خشك بودن مىخواهد؟ این را خداى متعال قبول ندارد. مجتهد جامعالشرائطى كه مرجع تقلید مىشود نیز همینطور. مرجع تقلید باید تحت تأثیر هیچ احساس و عاطفهاى قرار نگیرد و این چیزى است كه به طور متوسط و معمول در مردها بیشتر است از زنها به این دلیل. اما آنى كه گفتند زن ناقصالعقل است، این نخواستند بگویند كه زن خداى نكرده قوهى ادراك ندارد، هرگز. بسیارى از زنان از بسیارى از مردان سطح شعور و دركشان به مراتب بالاتر است؛ نه یك ذره دو ذره. من در تفسیر این جمله در نهجالبلاغه یك بیانى كردم كه این بعد هم منتشر شده. شاید هم شماها بعضیتان دیده باشید. دو احتمال دربارهى این هست كه یكى از این دو احتمال را من اینجا ذكر مىكنم و آن این است كه نظر امیرالمؤمنین در «هن ناقصات العقول[ان النساء نواقص الایمان نواقص الحظوظ نواقص العقول/128نهجالبلاغه/ خطبه 80]» به طبیعت زن نیست، بلكه به زنى است كه تحت تأثیر فرهنگ ستمآلود تمام طول تاریخ كه نسبت به زنان این فرهنگ، همیشه توأم با ظلم و ستم بوده، ناقص بار آمده. در زمان امیرالمؤمنین زن در همهى جوامع بشرى، نه فقط در میان عربها، مظلوم بود. نه مىگذاشتند درس بخواند، نه مىگذاشتند در اجتماع وارد بشود و در مسائل سیاسى تبحر پیدا كند. نه ممكن بود در میدانهاى... انفجار بمب و مجروحیت شدید آیتالله خامنهای، این سخنرانى را ناتمام گذاشت.