تب تحصيل در خارج به چين رسيد
در چين امكان زندگي در خوابگاه وجود دارد. بسته به درجه خوابگاه از 800 هزار تومان ميتوان براي آن هزينه كرد تا دو ميليون تومان. اين مبلغ سالانه است. اما هزينه غذا روزانه 3 تا 4 هزار تومان است كه بايد از دانشگاه بخرند. هزينه تحصيل در رشتههاي فني و مهندسي دانشگاههاي چين كه مورد تاييد وزارت علوم هم هست سالانه از 4 و نيم ميليون تومان تا 5 ميليون تومان هزينه بردار است
تهران امروز: زمانه عوض شده است؛ حالا ديگر فقط دانشگاههاي پيام نور، علمي كاربردي، آزاد و غير انتفاعي نيستند كه در كنار دانشگاههاي دولتي با هم رقابت ميكنند. در سالهاي گذشته پاي دانشگاههاي خارجي به ويژه كشورهاي آسيايي به اين رقابت باز شده است و آن جا كه پاي رقابت به ميان بيايد هميشه چينيها حضور دارند. اين روزها دانشگاههاي چيني به دليل امكاناتي چون بورسيه و پايين بودن هزينههاي زندگي در اين كشور رقيب سرسخت دانشگاههاي غير دولتي ايراني شدهاند. با اين همه دانشگاههاي ارزانقيمت دنيا پذيراي هزاران دانشجوي ايراني هستند كه هر ساله ترك وطن ميكنند. مسئولان ميگويند كه اين حركتي نظام يافته و بينالمللي است. اما به نظر ميرسد هنوز اقدامي اساسي براي مقابله با اين حركت نظام يافته انجام نشده است. آمارهاي رسمي نشان ميدهد كه 80 هزار نفر در خارج از كشور مشغول به تحصيل هستند و 80 درصد آنها در مقطع كارشناسي تحصيل ميكنند. در حالي كه وزارت علوم در سالهاي گذشته با ايجاد دانشگاههايي چون پيام نور و علميكاربردي در كنار دانشگاه آزاد اسلامي، همچنين افزايش صندليهاي دانشگاههاي دولتي در مقطع كارشناسي سعي در جذب حداكثري داوطلبان داشته است اما هيچكدام از 80 هزار دانشجوي ايراني محصل در خارج از كشور حاضر به بازگشت به كشور نشدهاند. از پلههاي هواپيما كه بالا ميرود پرونده بخش نخست زندگياش بسته ميشود. بخشي كه تولد، دوران رشد و مدرسه و از همه مهمتر خانواده را در بر داشت و با بسته شدن آن تمام آنها به خاطره تبديل شده است. از اين پس ديگر گاه به گاه صداي نزديكانش را از پشت تلفن ميشنود يا چهرهشان را در وب كم ميبيند. شايد مجبور باشد به جاي شنيدن صداي مادر، كلماتش را وقت چت كردن بخواند اما پيش رو چه دارد؟ كار، تحصيل و آيندهاي كه قضاوت درباره خوب يا بودنش نياز به گذشت زمان دارد. اين توصيف جواناني است كه به عشق ساختن خانهاي براي خود، آشيانهاي كه سالها پدر و مادر براي ساختنش تلاش كردهاند را رها ميكنند و ميروند. ميروند تا درس بخوانند. بسياري از كارشناسان ميگويند فردي كه براي تحصيل به خارج از كشور ميرود با مشكلات ريز و درشتي رو به رو ميشود كه گاه پشت دانشجو را به خاك ميمالد و او را بين ماندن و برگشتن معلق نگاه ميدارد. دكتر سعيد معدني، جامعه شناس و استاد دانشگاه در گفتوگو با تهران امروز، معتقد است: «براي حداقل 80 درصد آنهايي كه از كشور براي تحصيل ميروند، آن جا مناسب نيست.» و او ميگويد:«براي افرادي مناسب است كه پدر و مادرشان در آن جا زندگي كردهاند يا فاميل درجه يك و دوست نزديك آنجا دارند. خيليها كه رفتهاند به دوستانشان ميگويند نياييد! اما هرفردي دلش ميخواهد كه خودش تجربه كند.» اما دكتر نوروز هاشم زهي جامعه شناس، استاد دانشگاه و مدير يك موسسه اجتماعي دراين باره نظر ديگري دارد. او به تهران امروز ميگويد: «اگر رفتن به كشورهاي ديگر بد باشد پس چرا هنوز تقاضا براي رفتن وجود دارد؟ اگر رفتن بدون برنامه و تحقيق و تفكر است چرا رفتن به افغانستان متقاضي ندارد؟» او ادامه ميدهد:«تصور اين است كه در آن كشورها فرصت براي رشد و پيشرفت وجود دارد. شايد هم اين تصور تحت تاثير تبليغات و رسانهها باشد، اما به نظر ميرسد كه تا حد زيادي هم واقعيت دارد كه آن جا هم شرايط بهتري حاكم است وگرنه آنها كه رفتهاند ديگران را از اين انتخاب نهي ميكنند.» بازهم چينيها با توليدي ديگر با انواع داخلي آن رقابت ميكنند. دانشگاههاي چيني اين روزها رقيب ديگري براي دانشگاههاي غيردولتي ايراني شدهاند. كامران جمالي كه در زمينه اعزام دانشجو به چين فعال است، در اين باره به تهران امروز ميگويد:«بيشترين مراجعان به چين براي تحصيل در مقاطع كارشناسي ارشد و دكترا هستند. در چين دانشگاههاي ممتازي وجود دارد كه حتي توانايي بورس دانشجويان را هم داراست. البته اين اقدام طي شرايطي رخ ميدهد.» او ادامه ميدهد:«در چين امكان زندگي در خوابگاه وجود دارد. بسته به درجه خوابگاه از 800 هزار تومان ميتوان براي آن هزينه كرد تا دو ميليون تومان. اين مبلغ سالانه است. اما هزينه غذا روزانه 3 تا 4 هزار تومان است كه بايد از دانشگاه بخرند. هزينه تحصيل در رشتههاي فني و مهندسي دانشگاههاي چين كه مورد تاييد وزارت علوم هم هست سالانه از 4 و نيم ميليون تومان تا 5 ميليون تومان هزينه بردار است.» جمالي علت مراجعه ايرانيها به دانشگاههاي چين را اين ميداند: «دانشگاههاي چين ممتاز هستند. در ايران اگر بخواهي در يك دانشگاه ممتاز درس بخواني بايد شرايط سخت كنكور را پشت سر بگذاري. گذشته از آن درس خواندن به يك زبان بينالمللي موضوع جذابي است. اگر يك جوان شهرستاني براي تحصيل در يكي از دانشگاههاي تهران در رشتههاي علوم پايه و هنر اقدام كند هزينه زندگياش با تحصيل در چين برابري ميكند.» محدوديت جذب دانشجو يا باكلاسي؟ دكتر سعيد معدني، مهمترين دليل را «محدود بودن جذب دانشجو در داخل كشور» ميداند. او ميگويد:«اگر دانشجويان بخواهند در دانشگاههاي غير دولتي درس بخوانند هزينههاي آن اگرچه با تحصيل در برخي از كشورها برابر نيست اما با هزينههاي تحصيل در كشورهاي نزديكتر تفاوت چنداني ندارد.» او ادامه ميدهد: «گذشته از آن باوري وجود دارد كه افراد با رفتن به خارج از كشور كسب اعتبار كرده و پس از بازگشت از موقعيت اجتماعي بالاتري برخوردار خواهند بود. گذشته از آن تحصيل در خارج از كشور خواه ناخواه باعث ميشود كه افراد زبان انگليسي را به عنوان زبان بينالمللي بياموزند و اين نيز براي آنها اعتباري به همراه خواهد داشت. چرا كه اين افراد در هر سمينار و كنفرانسي ميتوانند با افرادي كه از كشورهاي ديگر هستند ارتباط كلامي برقرار كنند.» اين جامعه شناس معتقد است: «در دورههاي گذشته ايران بالاترين ميزان فرار مغزها را داشت و به نظر ميرسد كه اين روند ادامه دارد اما پرسش اساسي اين است كه اين افراد چرا كشور را ترك ميكنند؟ عدهاي مسائل اقتصادي را پاسخ ميدانند اما در حقيقت اين پاسخ در مرحله دوم قرار دارد. بيشتر مسائل اجتماعي سبب ميشود كه اين افراد به خارج از كشور بروند. باورهاي عموم جامعه و قوانين ما با باورها و قوانين ساير كشورها متفاوت است. دايره جرم در كشور ما گستردهتر است و اين ميتواند شرايط اجتماعي متفاوتي را رقم بزند و همين شرايط عامل انتخاب تحصيل در خارج از كشور شود.» غربت زدگي در انتظار دانشجويان معدني اعتقاد دارد كه برخي از اين جوانان پس از ترك كشور دچار مشكلاتي ميشوند. او ميگويد:«آنها هميشه، خارج را از ماهواره ديدهاند و در كتابها خواندهاند. خارج براي آنها همان جايي است كه در چت رومها درباره آن شنيدهاند. از اين رو احساس ميكنند كه خارج جاي راحتي است! اما واقعيت اين است كه هر جايي دشواريهاي خاص خود را دارد.» اين استاد دانشگاه ميافزايد:«برخي از دانشجوياني كه تحصيل در كشورهاي ديگر را برگزيدهاند به بيماري غربت زدگي مبتلا شده يا افسرده ميشوند. كه اين مشكلات روحي و رواني سبب ميشود آنچه را كه براي آن ترك ديار كردهاند آن طور كه بايد و شايد به دست نياورند. مشكلات اقتصادي هم براي بسياري از آنها به وجود ميآيد. برخي هم شكست ميخورند اما با تحمل همه سختيها حتي اگر مجبور شوند درس را رها كنند، ميخواهند آن جا بمانند چرا روي بازگشت ندارند يا نميخواهند بگويند كه شكست خوردهاند.» او پيشنهادي به مسئولان كشور ارائه ميدهد:«ضروري به نظر ميرسد كه مسئولان بايد ترتيب انجام تحقيقاتي در اين زمينه را بدهند از بسياري از كشورهاي نزديك كه آمار اعزام به دانشجو از ايران به آنها هم كم نيست غفلت كردهايم. بسياري از دانشجويان ما در اين كشورها با مشكلات اقتصادي دست و پنجه نرم ميكنند. دچار مشكلات اجتماعي شدهاند يا حتي دانشجوياني بودهاند كه معتاد شدهاند و خانوادهها اينجا در بيخبري به سر ميبرند. رسانهها هم به ويژه رسانه ملي در اين زمينه كم كاري كردهاند.» ظرفيت و امكانات دانشگاههاي ما پايين است حسن مسلمي ناييني مديركل بورس و امور دانشجويان خارج وزارت علوم در اين باره به تهران امروز ميگويد:«دلايل مراجعه دانشجويان به دانشگاههاي خارجي در مقاطع مختلف متفاوت است. والدين برخي از افرادي كه ميخواهند با ديپلم و از ابتدا تحصيل در اين دانشگاهها را آغاز كنند، به دليل قوانين نظام وظيفه آنها را از دوره نوجواني يا حتي كودكي از كشور خارج ميكنند كه اين مسئله آسيبهاي فراواني را به فرد وارد كرده و مشكلات و تبعات فرهنگي اجتماعي را به همراه دارد. براي قانون نظام وظيفه مصوبهاي ديگر در دست است كه با وجود گذشت سالها هنوز نهايي و ابلاغ نشده است. در اين مصوبه جديد افراد حق دارند تا شش ماه پس از اخذ ديپلم هم از كشور خارج شوند.» او درباره افرادي كه پس از اخذ ديپلم براي تحصيل از كشور خارج ميشوند، ميگويد: «برخيها از ترس كنكور ميروند. كنكور ميدهند و قبول نميشوند و از ترس تجربه مجدد اين اتفاق كه برايشان بسيار سخت است دانشگاههاي ديگر را انتخاب ميكنند.» او ادامه ميدهد:«با توجه به اينكه دانشگاههاي ديگري هم در كشور ايجاد شده است، بسياري از اين افراد جذب اين دانشگاهها ميشوند عدهاي هم خارج از كشور را انتخاب ميكنند. اين نشان دهنده وجود حق انتخاب است.» اما علت اين انتخاب چيست؟ مسلمي ناييني ميگويد:«برخي رشتهها هستند كه پرطرفدارترند اما ظرفيتها در مقايسه با داوطلبان كم است. رشتههايي چون معماري، حقوق و پزشكي از اين جمله هستند. به همين جهت بسياري از كساني كه اين رشتهها را دوست دارند دانشگاههاي خارجي را انتخاب ميكنند.» مديركل بورس و امور دانشجويان خارج وزارت علوم ميافزايد:«در مقاطع كارشناسي ارشد و دكترا ظرفيت در داخل كشور بسيار اندك است. در دوره دكتراي امسال 140 هزار نفر ثبت نام كردهاند كه تنها 2 الي 3 درصد آنها پذيرفته خواهند شد. در دوره كارشناسي ارشد هم تنها 9 درصد شركت كنندگان پذيرفته ميشوند. اين آمار بسيار پايين است. خيليها نميمانند كه سال آينده هم در كنكور شركت كنند. به هر حال احساس ميكنند كه عمرشان يك سال تلف ميشود. علت ديگر هم امكانات آموزشي بهتر در برخي از دانشگاههاي خارجي است. حتي دانشگاههاي آمريكا اين دانشجويان را بورسيه هم ميكند. علاوه بر آن اين دانشجويان مقرري ماهانه هم دريافت ميكنند. خوب مسلما اين افراد اگر بتوانند شرايط مطلوب را انتخاب ميكنند.» او ميگويد:«دليل ارائه اين امكانات هم بحران محقق در دنياست. محقق در دنيا كم شده است. در چهار سالي كه من در يكي از اين كشورهاي پيشرفته تحصيل ميكردم در يك آزمايشگاهي تحقيق ميكردم كه حتي يك محقق بومي هم در آنجا نديدم.» دكتر حسن مسلمي نائيني با بيان اينكه بيشترين دانشجويان غيربورسيه در كشورهاي آمريكا، كانادا، انگليس، مالزي و هند مشغول به تحصيل هستند ميافزايد:«دانشجويان بورسيه نيز بيشتر مربوط به كشورهاي آمريكا، استراليا و كشورهاي مختلف اروپايي هستند.» اما او براي روند اعزام دانشجويان ايراني به عبارت «رو به رشد» را به كار ميبرد. پيش از اين نيز وي درباره چشم انداز رابطه ايران و چين گفته بود:«در حال حاضر همه کشورها چين را هدف قرار دادهاند. به عنوان نمونه آمريکا ميخواهد 100 هزار نفر تا سال 2014 به چين اعزام کند. چين هم از نظر تکنولوژي در حال پيشرفت است و هم تبادلات بازرگاني با آنها داريم لذا بايد تبادلات علمي ايران و چين نيز بيشتر شود تا از ارتباط دو کشور بهتر بتوانيم استفاده کنيم.» دانشجويان دكترا در اروپا بورس ميشوند كمي بالاتر از سه راه شهيد بهشتي در خيابان ولي عصر يكي از اين موسسات فعاليت ميكند. نادر سرهنگي شيرازي مدير «موسسه مطالعات مديريت و فن آوري هود» بوده و خود دكترايش را در يكي از كشورهاي اروپايي گرفته است. او در زمينه اعزام دانشجو به هلند و آلمان فعاليت ميكند. او معتقد است كه «بيشتر دانشجويان واقعا براي ادامه تحصيل ميروند تا امكان خوب درس خواندن را به دست بياورند. عدهاي هم هستند كه براي تفريح و به اسم تحصيل ميروند اما آنها بسيار اندك هستند. اينها بايد شرايطي داشته باشند و آن ثروت خانوادههايشان است.» سالانه چند نفر از كساني كه به شما مراجعه ميكنند موفق به گرفتن پذيرش ميشوند؟ اين پرسشي است كه او پاسخ ميدهد:«خيلي كم!» دوباره ميپرسم:«خيلي كم يعني چقدر؟ كمتر از 50 نفر؟» و جواب ميدهد كه «بله حتي كمتر از اين تعداد!» دكتر سرهنگي ميگويد: «بودجه وزارت علوم در كشور ما بسيار پايين است اين در حالي است كه در كشوري مانند هلند، سالانه علاوه بر بودجههاي مصوب، 10 ميليارد يورو هم دولت به وزارت آموزش عالي آن يارانه ميدهد. سرانه اين ميزان 12 هزار و 500 برابر دانشگاههاي كشور ماست. اگر امكانات و تجهيزات دانشگاههاي آنها را با دانشگاههاي خودمان بررسي كنيم ميبينيم كه تعريف از دانشگاههاي داخلي بيشتر جنبه تبليغات دارد.» او خيليها را تاكنون به دانشگاههاي اروپايي فرستاده است. خودش ميگويد:«حتي شاگرد اولهاي دانشگاههاي ايران هم بينشان بودهاند.» از ضعف علمي وزارت علوم در كشور گله دارد. «آرزوي ما اين است كه آن قدر امكاناتمان خوب باشد و آن قدر ظرفيت دانشگاهها بالا باشد كه همه اين بچههاي خوب و زرنگ در كشور خودمان بمانند و تحصيل كنند. اما وقتي محدوديتهاي علمي وجود دارد و امكانات كم است چه ميشود كرد؟ اينها هم بايد استعدادهاي خود را شكوفا كنند.» دكتر سرهنگي از هزينههاي زندگي و تحصيل در هلند ميگويد:«خوب است مسئولان در اين باره دقت بيشتري بكنند. فرار مغزها يعني چه؟ هيچكس از اين جا به عنوان فرار نميرود. قلب همه آنهايي كه ميروند براي كشور و خانوادههايشان ميتپد اما شرايط بهتري در اختيارشان قرار ميگيرد آنها هم وقتي امكانات تحقيقاتي و دانشگاهي را ميبينند خب علاقه مند ميشوند. آنهايي كه براي دكترا به هلند ميروند، بورسيه ميشوند و اين يعني علاوه بر آنكه شهريه نميدهند، 2300 يورو در ماه حقوق ميگيرند و در برابر آنها هيچ تعهدي به آن دانشگاه ندارند مگر نوشتن تز! خب كدام داوطلب دكترا چنين شرايطي را رد ميكند؟» اما رشتههاي پرطرفدار در دوره دكترا كدام است؟ سرهنگي پاسخ ميدهد: «سالهاي قبل بيشتر رشتههاي ژنتيك و بيو تكنولوژي بود اما رشتههايي چون الكترونيك و محيط زيست و برنامهريزي شهري- منطقهاي و حتي جامعه شناسي هم طرفدار دارد. مديريت در گرايشهاي متفاوت، زبانشناسي،مهندسي سيستمهاي كنترل هم بيطرفدار نيست.» به اعتقاد سرهنگي «خيليها هستند كه دوست دارند بروند اما از نظر سطح زبان ناقص هستند» او ميگويد: «آن طرف هم به زبان سخت ميگيرند. اين طور كه به نظر ميآيد نيست. برخي ميگويند عدهاي پول ميدهند و آن جا درس ميخوانند! بايد محقق بود، صاحب مقاله و كتاب و پژوهش بود تا بتوان در آن محيط پذيرش گرفت و اصلا تحت آن شرايط سخت علمي دوام آورد.» سرهنگي درباره هزينهاي كه از هر دانشجو براي اعزام ميگيرد، ميگويد:«تعرفهاي را كه وزارت علوم مشخص كرده است و از هر دانشجو ميگيرم 1260 يورو است.» كشورهاي آسيايي سكوي پرتاب دانشجويان بسياري از جوانان ايراني اين روزها به كشورهاي آسيايي ميروند تا درس بخوانند. گفته ميشود هزينه بالا و داشتن مدارج عالي زبان انگليسي از سختيهاي تحصيل در كشورهاي اروپايي است. حسن عسگريان در حوالي شمال شهر، موسسه اعزام دانشجو دارد و دانشجويان را به تنها كشوري كه اعزام ميكند مالزي است. او به تهران امروز ميگويد كه در همه مقاطع تحصيلي مراجعه كننده دارد. حتي ديپلمهها هم از مشتريان او به حساب ميآيند. عسگريان ادامه ميدهد:«بيشتر دانشجويان اين كشور را به عنوان يك سكوي پرتاب ميبينند كه بتوانند از آن به كشورهاي انگليسي زبان مثلا استراليا بروند و ادامه تحصيل بدهند.» درباره پرطرفدارترين رشتهها ميگويد كه «بنويس همه رشته ها! بهويژه رشتههاي مهندسي!» ميپرسم:«چرا مراجعه كنندگان شما اين كشور را انتخاب ميكنند؟» ميگويد: «حساب دو دو تا چهارتاست. هزينهها زياد بالا نيست هزينههاي تحصيل به طور ميانگين در اين كشور ترمي يك و نيم ميليون تومان است اما بيشتر از همه مسكن و خورد و خوراك هزينه زاست. ماهي 600 هزار تومان بايد براي كرايه خانه و غذا كنار بگذارند.» تعداد آنهايي كه به آرزوي تحصيل در مالزي به اين موسسه مراجعه ميكنند زياد است. «به طور تقريبي در ماه 300 نفر مراجعه كننده داريم. مشاورههاي ما رايگان است. از اين تعداد خيليها يا خودشان اقدام ميكنند يا به موسسات ديگر مراجعه ميكنند اما سرجمع شايد 50 تا 70 نفرشان موفق به رفتن بشوند كه 10 الي 15 نفرشان هم از طريق موسسه ما اعزام ميشوند. در ماههايي مثل خرداد ماه هم كه زمان امتحانات است تقريبا اصلا مراجعه كننده نداريم.» اينها را عسگريان ميگويد و درباره دليل رفتنشان هم ادامه ميدهد:«دليل رفتن دانشجويان با هم فرق ميكند. هر كسي دليل خودش را دارد اما مهمترين دليلش كنكور است. وقتي رشتهاي را قبول ميشوي كه دوست نداري خوب ميروي جاي ديگري كه رشته دلخواهت را بخواني و اين طبيعي است.» اين مدير موسسه اعزام دانشجو به خارج از كشور در ادامه ميگويد كه «دلش براي جوانان ميسوزد. دانشجوياني به من مراجعه كردهاند كه ليسانس دارند اما بعد از 4 سال تحصيل تاره متوجه شدهاند كه اين رشته را دوست نداشتهاند و براي ادامه تحصيل در رشتهاي ديگري هم محدوديت دارند. شما فكر كن دوست داشته باشي بروي شيراز اما هواپيما شما را ببرد زابل پياده كند. خوب به هر دري ميزني كه به شيراز برسي. حتي اگر هواپيما نباشد با اتوبوس هم كه شده خودت را به شيراز ميرساني.» عسگريان معتقد است كه تعداد آنهايي كه ميخواهند بروند خيلي بيشتـر از اين حرف هاست. او ميگويد:«خيلي از كشورها هم هستند كه روي بحث زبان حساس ترند. مثلا كشورهاي انگليسي زبان و دانشجو بايد يكي دو سال ديگر هم وقت صرف كند تا برود زبان خود را كامل كند اما كشورهاي آسيايي عموما اين امكان را دارند كه فرد در همان كشورها و پس از رفتن، زبان بخواند. بنابراين شرايط آسانتر است و خواهان بيشتري دارد.» او در جواب اين پرسش كه تحصيل در كشور بهتر است يا خارج از كشور ميگويد:«قطعا اگر شرايطي پيش بيايد كه جوانها كنار خانوادههايشان تحصيل كنند خيلي بهتر است اما جوانها محدوديت دارند نه ميتوانند رشته مورد نظرشان را انتخاب كنند و نه توان علمي دانشگاههاي ما آن قدر بالاست كه دانشجو لذت واقعي تحصيل را ببرد. بعضيها هم هستند كه فكر ميكنند آن طرف آب خبري هست. تحت تاثير دوستان و ساير تبليغات اين احساس بهوجود ميآيد. خوب وقتي ميروند و از خانواده دور ميشوند خيلي از مشكلات را بايد حل كنند.» شايسته سالاري حلقه مفقوده ماندن در كشور در موسسات اعزام دانشجو تلفن مدام زنگ ميزند. زنگ پشت زنگ و گاهي مشاورههاي حضوري هم انجام ميشود. اما مسئولان در اين زمينه چه برنامهاي دارند؟ علي عباسپور تهراني فرد رئيس كميسيون آموزش و تحقيقات مجلس در اين باره به تهران امروز ميگويد:«خروج نخبگان و متخصصان از كشور بحث مهمي است كه همواره مدنظر بوده است. در يك سال گذشته يك كميسيون خاص براي پيگيري اين مسئله در كميسيون آموزش و تحقيقات مجلس تشكيل شد و وضعيت خروج متخصصان و نخبگان را بررسي كرد. اقداماتي هم با كمك دستگاههاي ذيربط از جمله وزارت علوم انجام شد. كه نتيجه آن ورود مادهاي به برنامه پنجم توسعه است كه نخبگان و متخصصان را حمايت ميكند چرا كه اختياراتي به دولت داده شده است كه رسيدگي به استعدادهاي برتر را افزايش دهد.» او ادامه ميدهد: «پيش از آن هم مقام معظم رهبري در سال 83 تاكيداتي بر اين امر داشتند كه شاهد تشكيل بنياد ملي نخبگان پس از آن بوديم. در آخرين جلسه شوراي عالي انقلاب فرهنگي نيز مقام معظم رهبري بار ديگر توصيههايي در اين زمينه داشتند. قانون حمايت از شركتهاي دانش بنيان نيز در راستاي طرحي از سوي نمايندگان مجلس در سال 89 تصويب شده است اما متاسفانه آييننامه اجرايي آن مدتهاست كه در دولت معطل مانده است.» او درباره اقدامات انجام شده ادامه ميدهد:«در سال 89 صندوق نوآوري و شكوفايي مبلغ بيش از يكهزار ميليارد تومان را در چارچوب همان قانون به حمايت از اين ايدهها اختصاص يافت. كمكهاي بلاعوض و وامهاي كم بهره هم از ديگر تسهيلاتي است كه در اين زمينه ديده شده است اما به نظر ميرسد تمامي اين اقدامات كافي نبوده است.» رئيس كميسيون آموزش و تحقيقات مجلس معتقد است كه در اين زمينه هنوز چالشهاي جدي وجود دارد. او ميگويد:«به نظر ميرسد با يك حركت نظام يافته بينالمللي براي جذب متخصصان و نيروهاي كارآمد ايراني مواجه هستيم. از اين رو امتيازات ويژهاي به اين افراد ميدهند تا آنها را جذب كنند.» عباسپور تهراني فرد ميافزايد:«از سوي ديگر جوانان ايراني بعد از فارغالتحصيل شدن از دانشگاهها با نبود امكانات و فرصتهاي شغلي مواجه ميشوند. آنها نميتوانند ايدههاي خود را به مرحله عمل درآورند يا از آنها حمايت نميشود. گذشته از آن ماهنوز نتوانسته ايم شايسته سالاري را در كشور حاكم كنيم و افراد را به تناسب شايستگي در جايگاه خود قرار دهيم. همچنان كه در دولت ما نيز اين روزها همين مسئله ديده ميشود. با اينكه عدم كارآيي عدهاي مشخص ميشود اما تاكيد ميشود كه بر سر پست خود باقي بمانند. اين روند نتيجهاي ندارد جز دلسردي و سرخوردگي جوانان ايراني. كشورهاي ديگر هم موجبات رفتن آنها را فراهم ميكنند و جوان ميرود تا خواستههاي خود را در ساير نقاط جهان جستوجو كند.» اما اين نماينده مجلس گلايههايي هم دارد. او ميگويد:«گستردگي جمعيت جوان در كشور كه ميتواند يك نقطه قوت براي كشور ما باشد، توانمندي اين جوانان و تربيت نيروهاي زبده در دانشگاههاي كشور و از سوي ديگر حركت نظام يافته جهاني براي جذب جوانان ايراني در ساير كشورها، كار را براي مسئولان اجرايي سنگين كرده است.» علي عباسپور به نكات ديگري اشاره ميكند:«در بخش ديگري از افرادي كه براي تحصيل به خارج از كشور ميروند نوجوانان ما قرار دارند. پسران ما به دليل وجود خلأ قانوني در قانون نظام وظيفه،ديپلم گرفته و نگرفته كشور را ترك ميكنند. مجلس قانوني را مصوب كرده است با قريب 200 ماده اما چون بار مالي دارد از سوي شوراي نگهبان بازگردانده شده است. تدابيري انديشيده شده است كه همه بتوانند كنكور بدهند و اگر قبول نشدند و خواستند در دانشگاهي خارجي كه به تاييد وزارت علوم رسيده است تحصيل كنند، بتوانند پس از پايان تحصيلات بازگردند و به سربازي بروند.» او نقش والدين را در بهترين انتخاب پررنگتر از ديگران اعلام ميكند: «گذشته از آن عدم فرهنگسازي از سوي مسئولان امر به ويژه رسانه ملي و فراهم نياوردن امكاناتي براي آشنايي والدين با مشكلات كشورهايي كه دانشجو به آن اعزام ميشود سبب شده است تا ميزان تقاضا در اين باره افزايش يابد.» به عقيده او حيف است كه جوانان ايراني دانشگاههاي ايران را رها كنند و در كشورهايي چون هند، مالزي و كشورهاي اروپاي شرقي تحصيل كنند.«قشر عظيمي از جوانان ما اين روزها به هندوستان ميروند. هندوستان كشوري است كه از نظر فرهنگي در سطح فرهنگي نامطلوب قرار دارد و سطح علمي دانشگاههاي آن از بسياري از دانشگاههاي ما پايينتر است. دانشگاههاي مالزي و كشورهاي اروپاي شرقي هم به همين صورت است. ساير كشورهاي همجوار ما هم همين حالت را دارد. سطح علمي اين دانشگاهها در درجه بسيار پاييني نسبت به دانشگاههاي ما قرار دارد. خانوادهها بدون آنكه آگاهي داشته باشند با دست خودشان فرزندانشان را در چاه مياندازند.» وي ادامه ميدهد:«دانشگاههاي ممتاز اين كشورها شرايطي را ميگذارند كه دانشجوي ايراني از ورود به آن محروم شود و مجبور باشد در دانشگاههاي دسته دوم و سوم آنها درس بخواند كه برابري ميكند با دانشگاههاي دسته پنجم خودمان.» عباسپور ميگويد:«هزينههاي اين دانشگاهها هم در مقايسه با دانشگاههاي غير دولتي ما بيشتر است. طيف گستردهاي از دانشگاههاي پيام نور، غير انتفاعي، علمي كاربردي، آزاد و... ايجاد شده است. اصلا در 30 سال گذشته همه برنامهريزيها در اين راستا بوده كه در مقطع ليسانش با مشكل مواجه نباشيم. با تحصيل در اين دانشگاهها ميتوان در كنار خانواده تحصيل كرد.» تب رفتن به خارج به شهرهاي ديگر سرايت كرده است تحصيل در خارج از كشور تنها خواست جوانان تهراني نيست. موسساتي در ساير شهرهاي كشور هم هستند كه دانشجوها را به خارج اعزام ميكنند. علي محمد كلانتري مدير يكي از اين موسسات در اصفهان است. او در موسسهاش دانشجوهاي ديپلمه و ليسانسه را به هندوستان اعزام ميكند. كلانتري در گفت و گو با تهران امروز قاطعانه ميگويد: «آن جا درس را خيلي سخت ميگيرند پس هر كسي ميرود براي درس خواندن ميرود. براي رشتههاي دندانپزشكي و داروسازي تقاضاي بيشتري هست اما تقاضاي پزشكي و رشتههاي فني مهندسي كمتر است. هزينه تحصيل در اين رشتهها بالاست و سالي 30 تا 40 ميليون تومان به طور ميانگين هزينه تحصيل در اين رشتهها ميشود. همين ميشود كه كمتر خواهان دارد اما باز هم كساني هستند كه براي اين رشتهها اقدام ميكنند.» او در پاسخ به اين كه سوال هزينه تهيه مسكن و خورد و خوراك در هندوستان براي يك دانشجو چقدر است؟ ميگويد: «در شهرهاي متفاوت، مختلف است اما به طور ميانگين با 400 هزار تومان هم ميشود در هندوستان زندگي كرد.» موسسه او سالانه 5 يا 6 نفر را به هندوستان اعزام ميكند. ناصر مهدوي طباطبايي نيز يكي از همين موسسات را در تبريز دارد. موسسه او به تركيه و آذربايجان دانشجو اعزام ميكند. فوق ليسانس و دكترا در زمينه فعاليتهاي او قرار ميگيرد اما او ديپلمهها و ليسانسهها را هم نااميد برنمي گرداند. خودش ميگويد:«سالانه حدود 200 نفر مراجعه كننده داريم كه از اين تعداد 30 تا 40 نفر را اعزام ميكنيم. شرايط خيلي هم متفاوت نيست. دانشگاه تركيه با كنكور پذيرش ميكند. برخي دانشگاههاي آذربايجان هم مورد تاييد وزارت علوم در كشور ما نيست.» او ادامه ميدهد:«طرفداران رشتههاي علوم انساني در خطه آذربايجان عموما به جمهوري آذربايجان ميروند. آنجا هزينهها چندان بالا نيست. يك نفر با 400 تا 500 هزار تومان در ماه هم ميتواند زندگي كند. در رشتههاي پزشكي و دندانپزشكي و همه گروههاي مهندسي هم اعزام داريم.» مهدوي هم از محدوديتهاي مالي و ظرفيتي دانشگاههاي كشور ميگويد:«اگر ميتوانستند همين جا درس بخوانند چرا بايد از وطن دور ميشدند؟» او از تعدد موسسات غير مجاز اعزام دانشجو ناراضي است. اين موسسات مثل قارچ سبز ميشوند و قولهاي واهي ميدهند. چون مجاز نيستند نظارتي هم بر عملكردشان وجود ندارد. اينها بچههاي مردم را گمراه ميكنند. امنيت شغلي چراغ سبز تحصيل در خارج از كشور دكتر نوروز هاشم زهي جامعه شناس و مدير موسسه تحقيقاتي كندوكاو به تهران امروز ميگويد:«اينكه چرا در همه مقاطع تحصيلي حتي ديپلمهها هم به خارج از كشورمي روند تا تحصيل كنند دلايل زيادي دارد اما اگر براي رفتن به خارج از كشور براي تحصيل در مقاطع ليسانس و فوق ليسانس هم تقاضا زياد است. دليلش اين است كه بااين تحصيلات ميتوان شغل پايداري در آن كشورها دست و پا كرد وگرنه ليسانس را در كشور خودمان هم ميتوانند اخذ كنند اما آيا در ايران شغلي مطلوب كه رضايتمندي آنها را در پي داشته باشد ميتوانند داشته باشند؟ پس صرفا گرفتن ليسانس يا فوق ليسانس نيست. همراه اخذ مدرك امكانات ديگري هم برايشان فراهم ميشود.» او ميگويد:«تحصيل در رشته مورد علاقه هم مهم است. جوان ايراني به اميد تحصيل در رشتهاي كه دوست دارد كشور را ترك ميكند. در ايران براي تحصيل در رشتهاي كه دوست ندارد چند سالي هزينه ميكند وقت ميگذارد و در آخر هم بيكار ميماند. بنابراين حاضر ميشود براي تحصيل در خارج از كشور و برخورداري از شغلي پايدار، خيلي از مشكلات را به جان بخرد. حتي اگر فردي خيلي روي مسئله شغل هم حساب نكند اينكه نميتواند در رشته مورد علاقهاش درس بخواند به دليل محدوديت و رقابت سختي كه در ايران وجو دارد، عاملي ميشود براي مهاجرت به خارج از كشور.» دكتر هاشم زهي به تشريح دلايل ديگر ميپردازد:«دليل ديگر وجود امنيت شغلي بالاتر و ناامني شغلي موجود در داخل كشور است. افراد ممكن است در داخل كشور از نظر روحي هميشه دچار اين دغدغه باشند كه اگر شغلي را به دست آوردهاند، آن را از دست بدهند اما در كشورهاي ديگر به نظر ميرسد حفظ يك شغل اگر در انجام وظايف تلاش شود، سخت نيست.» اين استاد دانشگاه ميافزايد:«آنها كه ميروند قشر خاصي از جامعه هستند كه نيازهاي اوليه اشان برآورده شده و حالا نيازهاي ديگري دارند كه احتياج دارند برآورده شود نظير تحصيل.» فرارمغزها يا مهاجرت نخبگان او از اينكه تحصيل كردگان اين كشور را ترك ميكنند ابراز تاسف كرده و ادامه ميدهد:«فرار مغزها يا مهاجرت نخبگان فرقي نميكند مهم اين است كه نخبگان تحت اجبار شرايط شغلي، اقتصادي، اجتماعي، علمي و آموزشي كشور خود را ترك ميكنند. چرا مهاجرت ميكنند؟ آيا پاسخ غير از اين است كه شرايط سخت بوده و ميخواهند از چنگال مشكلات رهايي پيدا كنند. در حقيقت در اين زمينه نوعي گريز از مشكلات اتفاق ميافتد.» او درباره لفظ مهاجرت نخبگان هم ميگويد: «استفاده از اين عبارت جاي تامل دارد چرا كه اين مهاجرت دوطرفه نيست تنها از كشور ما به اين كشورهاست و نوعي دافعه را در ذات خود دارد. از سوي ديگر در مبدا نيز اين سرمايههاي كشور ما را با پذيرا بودن خود ميربايند.» دكتر هاشمزهي ادامه ميدهد:«اگرچه نخبه به نيروي انساني مستعد، ماهر و نابغه مانند رتبههاي المپياد و كنكورگفته ميشود اما اگر ديپلمهاي هم از كشور رفت و در كشور ديگري استعدادش شكوفا شد، اين از قصور ما و كمبود امكانات بوده است كه چنين سرمايهاي را ازدست داده ايم.» موسسات اعزام دانشجو به خارج، پاي ثابت تبليغات در همه نشريهها هستند. هر جا كه تقاضا باشد عرضه خدمات هم رونق ميگيرد. اگرچه مسئولان ميگويند كه سيل متقاضيان تحصيل از كشورهاي خارجي رو به ايران روان شده است اما كارشناسان معتقدند كه سيلي عظيمتر از متقاضيان تحصيل از ايران به سوي ساير كشورها جريان دارد تا آن جايي كه عدهاي جذب جوانان ايراني در دانشگاههاي ساير كشورها را حركتي نظام يافته و بينالمللي ميدانند.