چرا برخی وقت ها باید صدا را بالا برد!
نمونه بارز این ماجرا ماجرای "فشار-انتصاب-استعفا"ی محمد شریف ملک زاده است. در این موضوع که الحمدالله ختم به خیر شد برخی نمایندگان از همان ابتدا با صدای بلند مقابل این انتصاب واکنش نشان دادند.
محسن مقدسی در الف نوشت: در عالم سیاست برخی وقت ها باید داد زد. کسانی که کمتر فرصت می کنند رفتار قدرت طلبان را رصد کنند، معمولا در چنین شرایطی به داد زدن در زمین سیاست خرده می گیرند و همه را به آرامش دعوت می کنند. انتقاد این گروه ظاهر منطقی دارد. این دست افراد معتقدند که گرهی که به دست می توان باز کرد را به دندان نمی سپارند. همچنین معتقدند خلاف ادب است فریاد زدن و خلاف شئونات است تند رفتن. البته ذکر این نکته نیز ضروری است که عده ای هم در عالم سیاست به داد زن حرفه ای تبدیل شده اند و باعث شدند که جامعه نیزبه هر صدای بلندی حساسیت پیدا کنند. اما به این فهم در مواردی هزینه انتقاد با "لحن محافظه کارانه و مصلحت اندیشانه" کمتر از سکوت کردن نیست. و این در شرایطی است که سیاست در مدار عقلانیت نیست و عده ای گوش خود را گرفته اند و برخی هم خود را به ناشنوائی زده اند. در چنین شرایطی مراد از داد زدن رسیدن صدا به گوش مسئول یا سیاستمدار نیست بلکه در چنین شرایطی باید فریاد زد تا جامعه به هوش شود و مطالبه ملی شکل گیرد. نمونه بارز این ماجرا ماجرای "فشار-انتصاب-استعفا"ی محمد شریف ملک زاده است. در این موضوع که الحمدالله ختم به خیر شد برخی نمایندگان از همان ابتدا با صدای بلند مقابل این انتصاب واکنش نشان دادند. نمایندگان مجلس به محض اطلاع از این موضوع وزیر را تهدید به استیضاح کردند و علیه ملک زاده صریحترین موضع را اتخاذ کردند. در این بین برخی دوستان گلایه داشتند که چرا این همه تندی و عصبیت. مگر نمی توان از راه های دیگری نیز با این موضوع برخورد کرد؟ مثلا چرا از دستگاه قضائی نمی خواهیم که به تخلفات وی رسیدگی کند و یا اینکه چرا از ابزار دعوت وزیر به کمسیون و یا پس از آن سوال، مخالفت خود را ابراز نکردند. مجلسیان عزم کرده بودند که وزیر را استیضاح کنند و یکی از دلائل عدم رای اعتماد به سجادی و استقبال بسیار سرد از رئیس جمهور نیز هشدار به ماجرای ملک زاده بوده است. اما نقش صدای بلند در این ماجرا چه بود؟ 1- واکنش سیاسی افراد را باید در نسبت به آنچه اتفاق می افتد دید. اساسا اندازه واکنش را میزان خطای صورت گرفته نشان می دهد. در چنین شرایطی اگر متناسب با آنچه رخ داده واکنش صورت نگیرد، در خطای انجام شده سهیم شده ایم. لحن و صوت انتقاد حاکی از ابعاد فساد دارد. طبیعی است که نباید به انتصاب یک استاندار مجیز گو به ریاست یک سازمان به اندازه انتصاب یک متهم به فساد در یک پست کلیدی با ماموریت های خاص واکنش نشان داد. واکنش افراد میزان خطای صورت گرفته را نشان می دهد که این واکنش فارغ از اثر مقطعی خود در تاریخ ثبت خواهد شد و حتما آیندگان درباره مواضع افراد در قبال این تخلف به ارزیابی خواهند نشست. در ماجرای اخیر ماجرا را باید اینگونه دید. در شرایطی که رسانه ها در چند ماه گذشته اسناد قابل توجهی از فساد یک مقام سیاسی را منتشر کرده اند ، وی در شرایطی کاملا غیر طبیعی و با فشار شخص رئیس جمهور و در کلیدی ترین و پر مناقشه ترین پست سیاسی به کار گرفته می شود. این انتصاب چند پیام داشت.اول دهن کجی به دستگاه قضائی و همه کسانی است که علیه فساد این شخص کار و روشنگری کردند. دوم به سخره گرفتن شعار مبارزه با فساد در دولت است. و سوم نیز احیای جریان انحرافی در وزارت خارجه و نفوذ جریان موازی سیاست خارجه در این وزارت خانه بود. ونهایتا تصویری از وزیر را نشان می داد که همانطور که پیش بینی می شد برای "بله قربان گوئی گزینش شده "است. 2- در ماجرای اخیر برخی مدعی بودند که چرا نمایندگان مجلس از روش های مسالمت امیزتری برای مخالفت با این تصمیم رئیس جمهور استفاده نمی کنند؟ و این حرف درست که استیضاح وزیر در این شرایط حتما برای نظام هزنیه خواهد داشت. در این رابطه باید به ماموریت ملک زاده در این سمت توجه کرد و اینکه وی با چه هدفی انتخاب شده است و قرا است کدام پروژه را جلو ببرد. ماموریت ملک زاده در وزارت خارجه نشان می داد که هرگونه فوت وقت برای مقابله با این انتصاب مساله برانگیز، اگر خیانت نباشد، سهو جبران ناپذیری است. به این ترتیب نمایندگان مجلس چاره ای نداشتند که برای مخالفت با این انتصاب مشکوک از همه ابزارهای قانونی خود استفاده کنند هر چند که ظاهرا هزینه دار باشد. به تعبیری تعلل نمایندگان و یا انتقاد کردن با لحن و صدای بی رمق این حساسیت را ایجاد نمی کرد و ملک زاده نیز استعفا نمی داد و در آرامش تمام ماموریت ها خود را پیش می برد و معلوم نبود که دستگاه قضائی نیز جسارت پیدا کند و اقدام به بازداشتش نماید و چه بسا که سرنوشت وی نیز به پرونده رحیمی و مرتضوی و بقائی و غیره پیوند می خورد.