تحلیل رفتار امام(ره) در برابر بنیصدر
بنیصدر هنگامی که نوبت به انتخاب نخستوزیر رسید سنگ ناسازگاری با مجلس گذاشت و بعد از انتخاب شهید رجایی به عنوان نخستوزیر وی را برای اداره امور همراهی نکرد.
به مناسبت 31 خرداد، سالروز رأی تاریخی مجلس به عدم کفایت سیاسی ابوالحسن بنیصدر، روزنامه جوان به تحلیل رفتار امام خمینی(ره) با بنیصدر میپردازد که قسمت اول این بررسی امروز و قسمت دوم فردا منتشر میشود. صحبت درباره شخصیت و عملکرد بنیصدر و اینکه چرا وی در سمت رئیسجمهور دچار انحراف و لغزش شد بسیار است و اینکه چرا خود را تبدیل به فردی مستبد و قانونگریز کرد تا دیگر امام (ره) و مردم از وی حمایت نکنند و با حمایت منافقین و مخالفین انقلاب اسلامی به فکر ضربه زدن به انقلاب و مردم و جمهوریت نظام شد؟ با گریزی به آن دوره تاریخی چکیدهای از وقایع و اتفاقات آن روزها و نحوه برخورد و مدیریت امام با جریانات آن روزگار را از سر میگذرانیم. او در خانوادهای روحانی بزرگ شده بود و پدرش از جمله روحانیون معروف همدان بود؛ اما به گفته خودش جو موجود در خانوادهاش فضای ضد آخوندی تمامعیاری داشت. بیم پدر از تحصیل او در رشتههای حوزوی باعث شد تا وی رو به دیگر رشتهها بیاورد. ابوالحسن بنیصدر پس از گذراندن بخشی از تحصیلات خود، برای تکمیل آن عازم اروپا شد. با گسترده شدن مبارزات بر ضد حکومت پهلوی در سال 1342 به عضویت جبهه ملی در اروپا درآمد. او در عین حال به تدریج روابط خود را با گروههای اسلامگرا نیز گسترش داد و از جمله به تشکیلات دانشجویان مسلمان خارج از کشور و انجمنهای اسلامی پیوست. او در همین راستا تألیفاتی هم از خود بر جای گذاشت و از جمله کتاب «اقتصاد توحیدی» را تألیف کرد که مورد توجه جامعه دانشگاهی در آن مقطع قرار گرفت. پس از ورود به ایران در سخنرانیها، مصاحبهها و مناظرههای متعددی شرکت کرد به گونهای که طی مدت کوتاهی خود را به عنوان چهرهای اسلامگرا و در عین حال روشنفکر و انقلابی معرفی کرد. بااین حال تا پیش از رسیدن به ریاستجمهوری در صحنهها و موقعیتهای مختلف، گوشههایی از ایدههای اصلی خود را بروز داد. از جمله پس از آنکه به نمایندگی از مردم تهران در مجلس خبرگان قانون اساسی انتخاب شد، با اختیارات ولی فقیه به مخالفت پرداخت. وی ابتدا به عضویت شورای انقلاب درآمد و به دنبال استعفای دولت موقت پس از تسخیر لانه جاسوسی امریکا، به سمت سرپرست وزارت خارجه و همچنین وزارت امور اقتصادی و دارایی برگزیده شد. پس از آن نیز در اولین انتخابات ریاستجمهوری ایران، به عنوان اولین رئیسجمهور ایران برگزیده شد. هنگامی که بنیصدر بر مسند قدرت مینشیند راه و روش دیگری را اختیار میکند و رسالت و کاری که بر دوشش بوده را فراموش میکند و دل در گرو دشمنان انقلاب میدهد. بنیصدر ابتدا برای در دست گرفتن کامل قدرت سعی در حذف و ادغام نهادهای مردمی چون سپاه و کمیتههای انقلاب و همچنین قصد در اختیار گرفتن صدا و سیما و قوه قضائیه را داشت که با درایت و تدبیر حضرت امام(ره) و دیگر مسئولان هیچ کدام از اهداف وی محقق نشد. امام همواره به مردم و مسئولان بر داشتن وحدت کلمه تأکید بسیار میکرد اما بنیصدر قصد داشت تا خود یک تنه تمام اختیارات و تصمیمات را داشته باشد. بنیصدر هنگامی که نوبت به انتخاب نخستوزیر رسید سنگ ناسازگاری با مجلس گذاشت و بعد از انتخاب شهید رجایی به عنوان نخستوزیر وی را برای اداره امور همراهی نکرد. بنیصدر حتی با ماجرای تسخیر سفارت امریکا نیز مخالف بود و سعی در مخالفت با نظر حضرت امام و جریان حاکم بر جامعه داشت که همین مخالفتش ناسازگاری و درگیری وی با مجلس را دو چندان کرد، تا اینکه در آخر بنیصدر با طرحی دشمنانه با منافقین دست به کشتار مردم میزنند و در این لحظه که دیگر پردهها کاملاً کنار رفته و دشمنی و توطئه وی با انقلاب و مردم بر همه آشکار شده است حضرت امام و مجلس دستور عدم کفایت وی را ابلاغ و تصویب میکنند. امام همواره همه را به رعایت قانون تأکید خاص میکردند و همه را به رعایت قانون دعوت میکردند و این رعایت قانون را برای مسئولان رده بالای کشور بسیار مهمتر و حیاتیتر تلقی میکردند و همواره تأکید میفرمودند که: اگر رئیسجمهور یک قدم از حدود قانون آنورتر بگذارد با او مخالفت میکنم. بررسی شیوه برخورد امام خمینی (ره) با جریانات پیش آمده از آغاز ریاستجمهوری بنیصدر تا زمان عزل او حکایت از تلاش ایشان تا حد امکان برای عدم دخالت در مسائل مختلف و اختلافات موجود میباشد. ایشان همیشه در مسیر بیطرفی، عدم دخالت مستقیم در مسائلی که از سوی مسئولان قابل حل بود و همچنین واگذاری مسائل به مجلس شورای اسلامی، حرکت میکرد، مگر اینکه واقعاً ادامه روند را به سود کشور و انقلاب نمیدیدند. امام هنگامی که در بیمارستان حکم تنفیذ بنیصدر را امضا میکرد به او گوشزد کرد که مبادا مابین قبل و بعد از ریاستجمهوری در اخلاق روحیاش تفاوتی ایجاد شود. ایشان از همان ابتدا- با اینکه بعداً اعلام کردند که با ریاستجمهوری بنیصدر موافق نبودهاند- مسیر را برای بنیصدر جهت انجام برنامههای خود باز گذاشتند و حتی فرماندهی کل قوا را نیز به وی تفویض کردند اما این به معنی تأیید اقدامات بنیصدر محسوب نمیشود، بلکه ایشان نمیخواستند به گونهای عمل کنند که بهانهای به دست رئیسجمهور دهند. به همین دلیل، در مناسبتها و بهانههای مختلف خصوصاً هنگام انتخاب نخستوزیر و اعضای کابینه، طی سخنان متعددی با بیان ویژگیهای کلی نخستوزیر و اعضای کابینه متناسب با شرایط انقلاب اسلامی، تلاش میکردند تا از انتخاب افراد غیرانقلابی از جانب بنیصدر جلوگیری کنند. ایشان همچنین یک بار صراحتاً با پیشنهاد بنیصدر برای انتخاب حجتالاسلام سید احمد خمینی به عنوان نخستوزیر مخالفت کردند. امام خمینی (ره) همچنین در مقابل برخی اختلافات میان مسئولان، با وجودی که سعی میکردند به صورت مستقیم دخالت نکنند، با این حال در سخنان خود دائماً مسئولان کشور را به وحدت و پرهیز از اختلاف دعوت میکردند. ایشان همچنین در مواجهه با شرایط حادی همچون مسائل به وجود آمده پس از واقعه 14 اسفند 59 از دخالت مستقیم خودداری کردند و حل موضوع را به یک شورای سه نفره واگذار کردند. در عین حال از نمایندگان خود در این هیئت میخواستند تا گزارش اقدامات و روند پیشرفت امور را به اطلاع ایشان برسانند. سرانجام امام در اوج فضای اتهامزنی که بنیصدر از ابتدای سال 1360 ایجاده کرده بود، او را از فرماندهی کل قوا عزل کرد و تصمیم نهایی درباره وی را به مجلس شورای اسلامی واگذار کرد و پس از تصمیم مجلس نیز او را از سمت ریاستجمهوری عزل کرد. تلاشهای امام برای حفظ وحدت میان مسئولان و سران قوا حاوی نکاتی جالب توجه بود. رهبر انقلاب از همه ابزارها و روشها برای ایجاد یکدلی و یکپارچگی در میان کارگزاران نظام استفاده کرد و این مسئله از همان آغازین روزهای انتخاب بنیصدر به عنوان اولین رئیسجمهوری اسلامی ایران مشهود بود. حمایتهای امام را میتوان در این راستا دانست که حضرت امام، اصل حمایت را از مسئول منتخب مردم میکند. اصلی که همواره شخص امام به آن پایبند بودند و به آن احترام میگذاشتند. پس قطعاً حمایتهایی که امام از بنیصدر میکرد معطوف به شخص او نمیشد بلکه امام از رأی و نظر مردم حمایت میکردند؛ موضوعی که خود بنیصدر هیچگاه نتوانست پی به حقیقت آن ببرد و رسالتی که بر دوشش گذاشته شده بود را به دست فراموشی سپرد. امام در ابتدای امر از هیچ اقدامی برای حمایت از بنیصدر فروگذار نکرد و همواره در سخنرانی خود مردم را به حمایت و پشتیبانی از دولت فرامیخواند و از آنها میخواست تا با صبر انقلابی مشکلات را تحمل کنند. از نمونه حمایتهای حضرت امام از بنیصدر در مقام رئیسجمهور مردم میتوان به دادن حکم فرمانده کل قوا به وی اشاره کرد. زمانی که لانه جاسوسی اشغال شد و تهدید نظامی امریکا شدت گرفت، امام برای سر و سامان دادن به وضعیت نظامی، رئیسجمهور را با عنوان فرماندهی کل قوا به نیروهای نظامی و انتظامی معرفی کرد و در حکمی به شرح ذیل نوشت: جناب آقای بنیصدر، رئیسجمهوری ایران در این مرحله حساس که احتیاج به تمرکز قوا بیشتر از هر مرحله است، جنابعالی به نمایندگی اینجانب، به سمت فرماندهی کل نیروهای مسلح به ترتیبی که قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران تعیین کرده است، منصوب میشوید.(صحیفه نور، ج11، ص274) یکی از مهمترین حوادث تاریخ معاصر ایران همزمان با ریاستجمهوری ابوالحسن بنیصدر به وقوع پیوست و رئیسجمهور عراق ضمن رد یکجانبه قرارداد 1975 الجزایر شرایط را برای حمله به کشورمان مناسب دانست و نیروهای عراقی با ساز و برگی آماده مرزهای ایران را مورد تجاوز قرار دادند. شرایط کشور در آن زمان بحرانی بود و دیگر فرصتی برای دمیدن بر آتش اختلاف نبود. با توجه به وضعیت حساس منطقه در آن زمان و ضرورتی که برای حفظ وحدت میان مسئولان احساس میشد امام خمینی (ره) وارد عرصه عمل شده و حمایتی مؤثر از رئیسجمهور به عمل آورد و طی بیاناتی خاطر نشان کرد: امروز آقای بنیصدر را ما با او (شاه) مقایسه میکنیم. برای اینکه بالاترین چیزهایی که در جمهوری هست... ریاستجمهوری است... خب این یک نفر از اشخاصی که در رأس واقع است آیا زندگیاش را نمیبینید. اینها الان نمیبینند که زندگیاش را وقف این کرده است که برود برای این ملت خدمت بکند و آنها (دولتمردان رژیم سابق) یک روز این کار را نکردهاند.(همان، ج14،ص81)... اینهایی که به عنوان خیرخواهی پیش آقای رئیسجمهور میروند و حرفهایی از دیگران میزنند اینها شیاطینی هستند به صورت انسان و در سیرت شیطان و آنهایی که پیش اجزای دولت میروند، پیش نخستوزیر میروند، پیش دیگران میروند و از آقای رئیسجمهور انتقاد میکنند اینها هم شیطانهایی هستند به صورت انسان و در سیرت شیطان. (همان، جلد 14، ص124) اما وقتی میزان گزارش کارشکنیها و تخلفات و مشکلات موجود در سازمانها و ادارات دولتی افزایش یافت، امام در دیدار با خانواده شهدا، رئیسجمهور را مورد عتاب قرار داد و اعلام کرد: «این ادارات دولتی و وزارتخانهها و همه گروههایی که در اداره مملکت مشغول هستند، جواب شماها را چی میدهند که باز هم در عین حالی که سفارش شده است که این کاغذبازیهای مزخرف را و این کارهای ضد انقلابی را نکنید... همیشه نمیشود که با حرف مردم را قانع کرد... تا کی صبر کند ملت ایران و تا کی شما میخواهید اصلاح کنید امور را؟... باید به اسرع وقت اصلاح شود و اگر اصلاح نشود به اسرع وقت اصلاح میکنیم.(همان، جلد 12، ص 204) زمانی که بحث انتخاب نخستوزیر و رأی اعتماد به کابینه داغ بود امام با صراحت از اختلاف نظر موجود در بین مسئولان نظام ابراز گلایه کرد و به صورت مساوی همه آنها را چنین مورد خطاب قرار داد: دولت بخواهد مجلس را تضعیف کند، مجلس بخواهد رئیسجمهور را تضعیف کند، تمام اینها بر خلاف مکتب اسلام است، مخالف با اسلام است... این آقای رئیسجمهور با مجلس، مجلس با رئیسجمهور، چرا این طور رفتار میکنند؟ چرا باید اینطور باشد که صدای مردم در بیاید؟ من نصیحت به آنها میکنم.(همان، جلد12، ص 254).