فعاليت گسترده جاسوسی غرب عليه ايران
به خدمت گماشتن گسترده اتباع ايران، يكي از وسايل جاسوسي فراگير است. امكانات براي اين كار بي كران است. لزومي نمي بينيم يك بار ديگر درباره شبكه هاي اجتماعي، گوگل، ياهو، فيس بوك و تويتر صحبت كنيم.
کیهان: به خدمت گماشتن گسترده اتباع ايران، يكي از وسايل جاسوسي فراگير است. امكانات براي اين كار بي كران است. لزومي نمي بينيم يك بار ديگر درباره شبكه هاي اجتماعي، گوگل، ياهو، فيس بوك و تويتر صحبت كنيم. هنگامي كه وزارت اطلاعات ايران روز شنبه 21ماه مي طي بيانيه اي از افشاي شبكه گسترده جاسوسي و بازداشت 30 نفر كه به نفع ايالات متحده فعاليت مي كردند، خبر داد، واكنش رسانه هاي گروهي غرب به يك اصطلاح كوتاه و تند ختم شد: "باور نمي كنيم! ". آن ها بعد از اين جمله در ادامه مطالب خود توضيح دادند كه چرا باورشان نمي شود. نكته جالب اين است كه تنها تعداد مأموران افشا شده باعث بي اعتمادي شد در حالي كه وجود جاسوسي آمريكايي عليه ايران با چنين واكنشي روبرو نشد. جاسوسي يك امر عادي است. به ظاهر مي خواهند بگويند كه افسران اطلاعاتي سلحشور سازمان "سيا "، يك لشگر تمام از "مأموران 007 " با "دشمن اسلامي " وحشتناك ايالات متحده مبارزه كرده و سعي مي كنند "برنامه هاي حقيقي " آن را مبني بر تبديل شدن به غول هسته اي در جهت مقابله با تمدن غرب افشا نمايند. استدلال ساده به نفع ناباوري غرب كه يك سونامي ناشي از عمليات زلزله مانند سازمان اطلاعات ايران بود، به دو نكته محدود مي شود. اولا، واشنگتن نمي تواند اين همه جاسوس شكست خورده داشته باشد. ثانياً، اين افراد مأمور اطلاعاتي نبودند بلكه انسان هاي عادي بودند كه با سياست مسئولين ايراني موافق نيستند. ولي "جنجال جاسوسي " ايران از ديد محققان متفكر و انسان هاي سالم انديش صورتي متفاوت با آنچه كه رسانه هاي گروهي غرب ترسيم مي كنند، دارد. اولا، جاسوسي، ماهيت و كنه اساسي فعاليت "سيا " و سرويس هاي ويژه ديگر ايالات متحده عليه مخالفان واشنگتن است. ثانياً، آمريكا به يك بهانه فوري نياز دارد تا تهران را به اطاعت وادارد، از جمله براي خط كشيدن زير برنامه هسته اي ايران يا استفاده از مخالفان ايراني سر هر فرصت مناسب، مطابق با سناريوي ليبي. ناظران سياسي كه "راهبرد عربي " را كه جديداً از زبان باراك اوباما، اين كبوتر سياه صلح، شنيده شد، با دقت تمام گوش كرده و لابلاي سطور متن آن را خوانده اند، به وضوح درك نموده اند كه پيش درآمد جنگ با ايران فرارسيده است. كافي است اشاره شود كه فعالگرايي همه انواع كار اطلاعاتي همراه با تبليغات گسترده تعرضي در جهت اغفال افكار عمومي جهان در آستانه يا در جريان تدارك عمليات جنگي، يك پديده عادي در تاريخ جنگ ها بوده است. سلسله موارد افشاي شبكه هاي جاسوسي آمريكا و بريتانيا در ايران در ماه هاي اخير كه پشت سر هم رخ داد، اين واقعيت را به اثبات مي رساند. در مورد جنجال جديد بايد گفت كه طبق معيارهاي جامعه اطلاعاتي جهاني، وجود شبكه جاسوسي 30نفري امر فوق العاده اي نيست. تاريخ سرويس هاي ويژه آمريكا شبكه هاي اطلاعاتي به مراتب گسترده تري را مي شناسد كه در خاك آمريكا فعاليت مي كردند. پرونده سركنسول آلماني فون رينتل در نيويورك (1914)، پرونده روت كون (1941)، پرونده هاي نان مي، كلاوس فوكس و زن و شوهر روزنبرگ (سال هاي 1950- 1940) در اين رابطه شايان ذكر است. ممكن است به ما بگويند كه اين پرونده ها مال دوران "رويارويي بزرگ "، سال هاي جنگ هاي جهاني اول و دوم و جنگ سرد با اتحاد شوروي است. ولي در اين زمينه يك نكته وجود دارد كه رسانه هاي گروهي سعي مي كنند از فرط خجالت ساكت بمانند. ليكن در ايالات متحده پنهان نمي كنند كه در طول 32 سالي كه از زمان پيروزي انقلاب اسلامي در ايران گذشته است، سرويس هاي ويژه آمريكا همواره مشغول اجراي "جنگ سرد " عليه اين كشور بوده اند كه فعاليت فزاينده اطلاعاتي و تخريبي اسراييل و بريتانيا، نزديك ترين متحدان واشنگتن را به دنبال داشته است. اين امر به خصوص در همين اواخر به چشم خورده است. روبرت كلاسن در پژوهش "سازمان سيا از روزولت تا ريگان " مي نويسد: "محققان مي دانند كه سرنوشت ملتها به وسيله مجموعه اي از نيروهاي كمتر قابل تشخيص اجتماعي، روانشناختي و بوروكراتيك تعيين مي شود... از اوايل سال هاي 1940 سازمان اطلاعات به يكي از اين نيروها تبديل شده است. اين سازمان، اطلاعات درباره كشورهاي ديگر را جمع آوري مي كند كه بر همين اساس برنامه ريزي دولتي صورت گرفته و سياستمداران آمريكايي كه زمام امور كشور را در دست دارند، تصميمات خود را مي گيرند. سازمان اطلاعات به يكي از عوامل تاريخ ساز مبدل شده است. " افزون بر آن، اكنون پرواضح شده است كه در نتيجه رشد بي سابقه امكانات سرويس هاي ويژه، امپراطوري "سيا " مي تواند حتي خارج از عرصه نفوذ و حتي بالاتر از فعاليت دولت هر رئيس جمهور آمريكا قرارگيرد. اوباماي دمكرات از اين قاعده مستثني نيست. براي مثال، جامعه اطلاعاتي ايالات متحده قادر است به طور مستقل تقريبا همه مسايل سياسي و راهبردي را حل كند كه در گذشته به وسيله ارتش يا حركات چندين مرحله اي نهادهاي ديپلماتيك حل مي شدند. تحليل مفصل نشان مي دهد كه با وجود همه تلاش هاي نهادهاي نظامي و سياست خارجي، بسياري از كارشناسان امكانات واقعي ايالات متحده در زمينه ايجاد "شرايط گرم " براي آغاز تجاوز مستقيم به ايران را قابل بحث محسوب مي كنند. مسئله حتي اين نيست كه بخش قابل توجه نيروهاي كشورهاي متجاوز بالقوه گرفتار عراق، افغانستان و ليبي هستند. يكي از علل اين امر، فقدان وحدت نظر در رياست نظامي- سياسي كشورهاي ناتو و اسراييل در مورد شيوه هاي اعمال زور عليه ايران است. ضمن اشاره به اين موضوع بايد اين نكته را در نظر داشت كه اين مساله برنامه گسترده و صلح آميز اتمي ايران و برخورداري ايران از ذخاير عظيم نفت و گاز كه از ليبي به مراتب بيشتر است، نيست. غرب و اسراييل قبل از همه نگران تلاش هاي ايران براي به دست آوردن رهبري منطقه اي است. ولي بازدارندگي از ادعاهاي منطقه اي ايران با توسل به زور نظامي، راه حل ساده اي محسوب نمي شود. به علاوه، همه هزينه هاي مالي، تلفات جنگي و خسارات نظامي- راهبردي نمي توانند دستيابي به هدف تعيين شده را تضمين كنند و آن از بين بردن رژيم كنوني ايران است. سناريوي عراقي در ايران كارگر نخواهد شد. اولا، ايران از عراق به مراتب قوي تر است، سرزمين خيلي بيشتري دارد كه كنترل آن براي نيروهاي اشغالگر سخت خواهد بود. به علاوه، عده اي از نخبگان غربي نگران آن هستند كه جمهوري اسلامي ايران حتي در بدترين شرايط بتواند بدون مشكلات خاصي تنگه هرمز را براي مدت زيادي "قفل " كند و حتي زيرساخت نفتي و گازي شيخ نشين هاي حاشيه خليج فارس را كه در خدمت آمريكا هستند از بين ببرد. غربي ها خوب مي فهمند كه اين امر مي تواند فروپاشي اقتصاد نه تنها اروپا بلكه سراسر جهان را سبب شود. نبايد موضع گيري چين را هم فراموش كرد كه ايران را مهم ترين شريك بازرگاني و- در آينده- مهم ترين صادركننده مواد خام مي داند. لذا "گزينه ليبي " كه ناظر بر قلع و قمع كردن "غول اسلامي " و به دست آوردن اجماع مسكوت در شوراي امنيت سازمان ملل متحد است، قطعا تحقق پذير نيست. در حال حاضر، با عنايت به اختلاف نظرهاي مذكور در ميان دشمنان بالقوه ايران، فعاليت محرمانه تخريبي در مركز توجه قرار گرفته است كه هدف غايي آن، سرنگوني نظام فعلي جمهوري اسلامي ايران مي باشد. فهرست روش هاي دستيابي به اين هدف بسيار طولاني است كه ما از روي نمونه هاي اسفناك از محتواي آن اطلاع داريم. سرويس هاي ويژه اي كه عليه ايران كار مي كنند، نه تنها به ترور سياستمداران و محققان برجسته اي كه عوامل پيشرفت جمهوري اسلامي هستند بلكه به مبارزه "عقيدتي " متوسل مي شوند. جاسوسي فراگير به عنوان راه حل مساله برگزيده شده است كه مجموعه اي از فعاليت هايي چون جاسوسي با استفاده از ماموران نفوذي و تشكيل "ستون پنجم " در داخل جامعه ايراني است. در اين رابطه به مناطق قوم نشين توجه زيادي كرده و در كردستان ايراني و در استان هاي آذربايجان غربي و آذربايجان شرقي به فعاليت تخريبي تحريك آميز دست مي زنند. اميد بدان است كه در يك ساعت مشخص شده مردم معترضي كه در هر كشوري به وفور وجود دارند، به هر وسيله اي كه شده به خيابان ها كشانده شوند. به خدمت گماشتن گسترده اتباع ايران، يكي از وسايل جاسوسي فراگير است. امكانات براي اين كار بي كران است. لزومي نمي بينيم يك بار ديگر درباره شبكه هاي اجتماعي، گوگل، ياهو، فيس بوك و تويتر صحبت كنيم. جوليان آسانج اين شبكه ها را به طور كامل وصف نموده است: "اين كامل ترين پايگاه داده هاي جهاني درباره افراد، روابط بين آن ها، اسامي و آدرس آن ها، موقعيت، معاشرت با همديگر و قوم و خويشان است. اين پايگاه داده ها در خاك ايالات متحده قرار دارد و در دسترس سازمان اطلاعات آمريكاست ". ما كه براي خود شبكه اجتماعي انتخاب مي كنيم، در واقع تصميم مي گيريم كدام سرويس ويژه جهان ما را راحت تر كنترل خواهد كرد (مقر فيسبوك، گوگل و ياهو در ايالات متحده واقع شده و آن ها داشتن روابط ويژه و مورد اعتماد با سازمان هاي سيا، اف-بي-آي و اي-ان-بي را پنهان نمي كنند). البته راه هاي ديگري براي جلب انسان به فعاليت اطلاعاتي وجود دارد. اين برنامه ها به طور كامل در مورد ايران به كار گرفته مي شوند. به چند نمونه اشاره كنيم. در سال 2009 در نتيجه عمليات ضدجاسوسي سرويس هاي امنيتي ايران دلايل انكارناپذيري دريافت شد كه سرويس هاي اطلاعاتي خارجي از نمايندگان ايراني شركت بين المللي وسايل آرايش "اوريفليم " به عنوان وسيله پوشش فعاليت خود استفاده مي كردند. از جمله براي حمايت مالي از فعالان به اصطلاح "جنبش سبز " كه البته به حفاظت از محيط زيست ربطي ندارد. در كشورهايي كه گردشگران ايراني از آن جا بازديد مي كنند (امارات متحده عربي، تركيه و مالزي) با همت و سرپرستي نمايندگي هاي ديپلماتيك ايالات متحده انواع و اقسام آژانس هاي كاريابي، آژانس هاي آموزش و تبادلات فرهنگي افتتاح شدند كه به شهروندان ايران ويزا، اجازه اقامت، اشتغال و تحصيل در ايالات متحده را عرضه مي نمايند. وزير اطلاعات ايران از 42 كارمند عملياتي سرويس هاي ويژه آمريكا خبر داد كه در چنين سازمان هايي در خاك كشورهاي مذكور كار مي كردند. بديهي است كه اين اطلاعات كامل نيست. شبكه به همين اندازه گسترده و شاخداري از بنيادهاي مختلف اجتماعي ايجاد شده است كه به شهروندان ايران كمك هزينه هاي علمي و تحصيلي عرضه مي كنند. تنها حق عضويت در اين تور عنكبوت، اطلاعات درباره مسايل حائز اولويت براي سازمان اطلاعات آمريكا است، مانند داده ها درباره مراكز علمي، تاسيسات هسته اي و دفاعي، خطوط لوله نفت و گاز، شبكه برق رساني، فرودگاه ها، حمل و نقل و بانك هاي ايران. در اين زمينه بايد اين واقعيت را درك كرد كه انسان مي تواند به تامين اطلاعات براي سرويس هاي ويژه آمريكا بپردازد و از اين امر خبر نداشته باشد و نفهمد كه در يك رايانه بزرگ واقع در "لنگلي " (مقر اصلي سازمان سيا) پرونده خاصي در مورد او تشكيل شده است. راه هاي استفاده از يك شخص بدون اطلاع وي فراوان است. ابتدا به يك نامزد يا داوطلب شركت در برنامه يا استخدام پيشنهاد مي كنند شرح حال عادي خود را بنويسد. اگر اين شخص مورد توجه افراد سازمان "سيا " واقع شده و مناسب براي گماشته شدن به خدمت شناخته شود، به او پيشنهاد مي كنند پرسشنامه به ظاهر بي آزاري پركند كه براساس همه قواعد مهارت جاسوسي تدوين شده باشد. بعد از آن گزينه هاي مختلف مي توانند عملي شوند. از اين شخص بدون اطلاع او اطلاعاتي به بهانه تبادل داده هاي علمي دريافت كرده يا مستقيماً پيشنهاد مي كنند در ازاي پاداش معيني با سازمان اطلاعات همكاري كند. سازمان هاي اطلاعاتي ايالات متحده به طور منظم به اين گونه فعاليت ها عليه ايران دست مي زنند. افراد عملياتي آمريكايي كه ماده گرايي ديالكتيك را نفي مي كنند، براساس همين نظريه و به خصوص اصل تكامل كميت به كيفيت رفتار مي نمايند. افراد هرچه بيشتري به خدمت گماشته شوند، احتمال قوي تري مي رود كه يك "كان طلا " يعني مأموري پيدا شود كه وجود او از ده لشگر دشمن خطرناك تر است. قانون نسبتاً بي اصول فعاليت اطلاعاتي كه در قرن 19 توسط ويلهلم شتيبر ارائه شده و مي گويد: "پس مانده هاي پست فطرت وجود ندارد و فقط نيروي كار جاسوسي وجود دارد "، هنوز لغو نشده است. اين فعاليت جامعه اطلاعاتي ايالات متحده از هيچ نظر خارق العاده و غيرعادي نيست. آمريكايي ها در گذشته همين خط را عليه اتحاد شوروي دنبال مي كردند. ولي در آن زمان برخلاف امروز شبكه هاي اجتماعي از اهميت كنوني برخوردار نبودند. با توجه به اين اوضاع و ابعاد گسترده فعاليت تخريبي عليه ايران بحث درباره اينكه 30 نفر گماشته شده يا به عبارت دقيق تر، 30 جاسوس، رقم بالايي است، بسيار بچه گانه به نظر مي آيد. اظهارات شش سال پيش رجب صفروف مديركل مركز روسي مطالعه ايران معاصر كه در يكي از كنفرانس هاي خبري در مسكو بيان شد، به هيچ عنوان اغراق آميز نبود. وي گفت: "ايران از مأموران نفوذي و جاسوسان آمريكايي، انگليسي و اسراييلي اشباع شده است. آن ها هر سال حداقل 500 ميليون دلار آمريكا صرف فعاليت تخريبي و به خدمت جاسوسي گماشتن مردم ايران مي كنند. خود ژنرال هاي بلندپايه آمريكايي مي گويند كه در نتيجه كار چندين ساله منظم سرويس هاي ويژه اين كشورها، هزاران نفر از اتباع ايران به مأموران واقعي آن ها مبدل شده اند. " با توجه به اين جاسوسي فراگير عليه ايران، ارقام به مراتب بالاتري بايد تعداد تأمين كنندگان داوطلب (و نه چندان داوطلب) سازمان اطلاعات آمريكا را منعكس كند. مدافعان "آرمان گرا و ساده انديش " مي توانند در اين مورد هر چيزي بگويند. تازه مگر آن ها واقعاً ساده انديش هستند؟!