جمهوري اسلامي: تحليل سياسي هفته
واقعيت اين است كه فروكش كردن بحران در افغانستان و بازگشت صلح و ثبات به اين كشور زماني حاصل ميشود كه استعمارگران و اشغالگران افغانستان را ترك كنند و دست از سر مردم اين كشور و همسايگانش در منطقه، از جمله پاكستان بردارند.
بسمالله الرحمن الرحيم هفته جاري از چند مناسبت مهم بهرهمند بود. حلول ماه پرخير و بركت رجب و مواليد شريفش بستر مناسبي براي خودسازي و آمادگي براي ورود به ماه ضيافت الهي است. امروز نيز در نخستين شب جمعه ماه رجب كه "ليله الرغائب" يا "شب آرزوها" ناميده شده، درهاي رحمت الهي گشوده است و ملائكه الهي با نداي "اين الرجبيون"، توبه كنندگان را به غفران بيمنتهاي پروردگار بشارت ميدهند. ميلاد خجسته گنجينه علوم آل الله، حضرت باقرالعلوم عليه السلام در طليعه هفته و در نخستين روز ماه رجب از مناسبتهاي فرخنده هفته بود. سالروز شهادت دهمين ستاره تابناك آسمان امامت و پرچمدار هدايت، حضرت امام هادي عليه السلام نيز از مناسبتهاي حزن انگيز هفته بود. اين امام همام در زمان حيات خود در عين معاصرت با چند خليفه ستمكار عباسي و مقابله با خلفاي جور، در چند سنگر ديگر مبارزه، تلاش بيامان داشت. از جمله ويژگيهاي برجسته امام هادي، مقابله با گروههاي انحرافي فكري و عقيدتي بود كه در آن زمان با حمايت بني عباس حمايت ميشدند. ايشان با قدرت در مقابل اين گروهها و مباني انحرافي آنها كه قصد منحرف كردن اسلام را داشتند، ايستاده و ابطال فرقههاي انحرافي صوفيه، واقفيه و غلات را با بحثهاي جالب علمي و معرفتي ثابت كردند. مراسم بيست و دومين سالگرد ارتحال بنيانگذار جمهوري اسلامي و تجديد بيعت امت با آرمانهاي رهبري كه بر دلها حكومت ميكرد، در اين هفته برگزار شد. حضور انبوه عاشقان پير جماران در مرقد امام در اين روزها نمونه ارزشمندي از قدرشناسي ملت بزرگ ايران نسبت به اين زعيم عاليقدر و فرزانه را در برابر ديدگان دوست و دشمن به نمايش گذاشت. رهبر معظم انقلاب در اين اجتماع عظيم كه قشرهاي مختلف مردم سراسر كشور در آن حضور داشتند با تبيين ويژگيهاي خط امام، بيداري اسلامي ملتهاي منطقه را به عنوان تحقق پيشبيني مبارك امام تبيين كرده و بر "معنويت، عقلانيت و عدالت" به عنوان ابعاد اين خط كه بايد همچون گذشته نصب العين ملت ايران باشد تاكيد نمودند. ايشان در تبيين الزامات خط امام براي پيروان انقلاب به عنوان يك نياز روزمره، بر اعتدال در برخوردها و پرهيز از بيقانوني به اسم انقلابيگري و رعايت حرمت و امنيت مردم و حتي مخالفان انگشت گذاشته و تصريح كردند "اگر كسي دنبال براندازي و اجراي دستور دشمن نيست ولي سخنانش با مذاق و تفكر سياسي ما مخالف است، نبايد عدالت و امنيت را از او سلب و او را زير پا له كنيم. اينگونه برخوردهاي غيرعادلانه با مخالفان، انحراف از خط امام است." اين روزها موضعگيريهاي خلاف قانون دولت در اجراي قوانين و ادغام غيركارشناسي و غيرمصوب برخي وزارتخانهها و همچنين تعيين سرپرست فاقد تخصص براي تخصصيترين و كليديترين وزارتخانه يعني وزارت نفت از موضوعات جنجالي به شمار ميآيد. اين درحالي است كه برخورد رئيسجمهور در ابلاغ قوانين مصوب مجلس كه از بديهيترين وظايف وي به شمار ميرود، به شدت شائبه برانگيز و ساختارشكنانه بوده است. به گفته يك نماينده، مجلس هشتم در سه سال گذشته 249 قانون تصويب كرده كه رئيسجمهور 213 قانون را با 1520 روز تاخير ابلاغ كرده، 16 قانون را اصلاً جهت اجرا ابلاغ نكرده و در حقيقت زيرپا گذاشته و تنها 20 مورد از اين قوانين را در وقت قانوني ابلاغ كرده است. چگونه ممكن است قوانيني كه توسط مجلس تصويب شده و به تأييد شوراي نگهبان نيز ميرسد، اينگونه در تاريكخانه بيقانوني معطل بماند و در اجراي آنها تعلل صورت پذيرد؟ چرا عملكرد دولت بايد بگونهاي باشد كه برخي از مهمترين قوانين مصوب مجلس با اين توجيه كه شخص رئيس جمهور، اجراي آنها را به صلاح كشور نميداند، به عهده تعويق بيفتد و سرانجام از سر ناچاري اين قوانين توسط مجلس به دستگاههاي اجرايي ابلاغ شود؟ آيا اين طرز برخورد گزينشي و شخص مدارانه دولت با قوانين مصوب، نمايندگان مجلس را به اين سمت هدايت نميكند كه احساس بيخاصيتي و بيهودگي كنند تا آنجا كه نمايندهاي فرياد برآورد كه "اگر قرار است مصوبات مجلس از فيلتر دولت عبور كند، بهتر است مجلس را تعطيل كنيد و دولت دهم، شخصاً براي همه تصميمگيري كند!" شايد عمق ماجرا آنوقت بيشتر خودنمايي كند كه رئيس مجلس شوراي اسلامي مجبور ميشود طي 2 روز، 28 نامه به رئيسجمهور نسبت به 28 تخلف دولت از قوانين جاري كشور را اعلام كرده و 14 مصوبه هيأت وزيران را مغاير با قوانين تشخيص دهد. حمله تعدادي ازافراد شرور به يك روحاني در تهران كه در حال نهي از منكر بود و زخميكردن وي، رويدادي بود كه نشان داد بيتوجهي به احكام اسلام، چگونه ممكن است جامعه را به هرج و مرج بكشاند و عناصر فاسد را چنان جسور و گستاخ كند كه به خود اجازه دهند فردي را كه در حال نهي از منكر است مجروح نمايند. اين واقعه نشان داد كه مسئولين بايد مسائل مربوط به حجاب و روابط نامشروع را جدي بگيرند و جامعه را از مسير غلطي كه طي ميكند به مسير صحيح برگردانند. اين هفته، اهم رويدادهاي خارجي، اوجگيري قيامهاي مردمي در منطقه بود كه سقوط قطعي ديكتاتورهاي منطقه و وقوع تحول بزرگ را بسيار نزديك ساخته است. در يمن، انقلاب مردمي به بزرگترين دستاورد از زمان شروعش در زمستان گذشته دست يافت و ديكتاتور يمن به بهانه مداوا به عربستان گريخت. درباره علت و شكل فرار علي عبدالله صالح به عربستان و وضعيت جسمي وي گزارشهاي متفاوتي انتشار يافته است ولي آنچه كه مسلم شده اين است كه ديكتاتور براثر حمله مخالفان به شدت دچار جراحت شده و بازگشت وي در هاله ابهام است. منابع مخالفان و برخي منابع غربي در اين زمينه گزارش دادهاند ديكتاتور يمن يك ريه خود را بر اثر انفجار از دست داده و حدود 40 درصد دچار سوختگي شده است. علي عبدالله صالح كه در برابر خواست مردم يمن براي كناره گيري از قدرت، كمر به قتل عام مردمش بست، اوايل هفته در مسجد كاخ رياست جمهوري هدف حمله انفجاري قرار گرفت و پس از مصدوم شدن به عربستان گريخت. اكنون عربستان به تدريج به آرشيو ديكتاتورهاي منطقه تبديل ميشود و پس از فرار زين العابدين بن علي ديكتاتور تونس به رياض، زمزمههايي نيز درباره فرار مبارك و همچنين قذافي نيز به عربستان مطرح شده است. عربستان همچنين سردمداران جنايتكار رژيم بحرين را نيز در كنف حمايت خود قرار داده و از آنها حمايت همه جانبه ميكند. گزارشهاي رسيده از يمن حاكي است دهها هزار يمني طي روزهاي گذشته بار ديگر در خيابانهاي صنعا و ديگر شهرهاي اين كشور تجمع كرده و به "عبدربه منصور" جانشين علي عبدالله صالح هشدار دادند كه فوراً قدرت را به شوراي انتقالي واگذار كند وگرنه مخالفان خود اين شورا را حداكثر ظرف يك هفته تشكيل خواهند داد. سعوديها به عنوان نماد و سردسته ديكتاتورهاي منطقه به شدت در تكاپو هستند تا ديكتاتور يمن را ولو به طور مجروح و از كار افتاده، در قدرت نگاهدارند زيرا به شدت وحشت دارند كه درصورت سرنگوني رژيم علي عبدالله صالح، خاكريز ديگري را در محافظت از رژيم ديكتاتوري خود از دست خواهند داد و آسيب پذيرتر شده و زمينههاي سقوط خودشان فراهم ميشود. نقشه ديگر سعوديها آن است كه با دست گرفتن ابتكار عمل در اجراي طرح صلح شوراي همكاري خليج فارس براي يمن، قبايل و گروههاي مورد وثوق خود را در يمن بر سر كار آورده و با اين كار تبعات سقوط حكومت ديكتاتوري علي عبدالله صالح را به حداقل كاهش دهند. هفته جاري، همزمان با تداوم مبارزات مردم بحرين عليه رژيم سفاك آل خليفه، باراك اوباما رئيسجمهور آمريكا در كاخ سفيد با سلمان بن حمد آل خليفه وليعهد بحرين ديدار و از اين رژيم در برابر اعتراضات مردمي حمايت كرد و با اين اقدام، بر همدستي آمريكا در كشتار و قلع و قمع مردم مظلوم بحرين مهر تاييد زد. اوباما درحالي دستانش را در دستهاي خونين وليعهد بحرين گذاشت كه مذبوحانه خود را مدافع قيامهاي مردمي در خاورميانه معرفي ميكند. واقعيت اين است كه بحرين ميزبان ناوگان پنجم دريايي آمريكاست و به همين دليل آمريكا مايل نيست اين متحد نوكرصفت خود را به بهاي دفاع از شعارهاي آزاديخواهانهاش از دست بدهد. حمايت آمريكا از رژيم آل خليفه كه نماد آشكار ديكتاتوري و سركوبگري در منطقه است يكبار ديگر سياست دوگانه و يك بام و دو هواي آمريكا را به نمايش گذاشت و ثابت كرد آنچه كه مد نظر آمريكائيها و متحدين غربياش ميباشد، دستيابي به اهداف استعماري است و هر جا كه اقتضا كند به راحتي شعارهاي خود را زير پا ميگذارند و در كنار حكام ديكتاتور و خونخوار قرار ميگيرد. اين موضوع يكبار ديگر اين واقعيت را براي ملتهاي منطقه آشكار ساخت كه براي دستيابي به آزادي و عدالت نبايد چشم به حمايت قدرتهاي غربي و در رأس آنها آمريكا داشته باشند. هفته جاري حملات گروه طالبان در افغانستان و پاكستان اوج گرفت كه بر اثر آن شمار زيادي از نيروهاي غربي به همراه غيرنظاميان كشته شدند. طالبان كه پس از مرگ اسامه بن لادن، سركرده گروه القاعده تهديد كرده بود به انتقام از اين اقدام آمريكا، حملاتش را شدت خواهد بخشيد، اكنون به وعدههاي خود عمل كرده و در طول يك ماه گذشته چندين عمليات انجام داده است. در پي اين تحولات، مقامات آمريكايي بار ديگر بر تمايل خود براي مذاكره با طالبان تاكيد كرده و اعلام نمودند كه حاضرند به طالبان امتيازاتي بدهند و پستهاي مهمي را در دولت افغانستان به اين گروه واگذار كنند. اعلام آمادگي مجدد آمريكا و ناتو براي مذاكره با طالبان در واقع اعتراف ناخواسته غربيها به شكست سياستها و برنامههايشان در افغانستان ميباشد. آنها براي گريز از تبعات اين شكست خفت بار ميخواهند به اين گروه افراطي و جنايتكار امتياز بدهند و آنها را بار ديگر بر مقدرات مردم افغانستان مسلط سازند و اعتنايي نيز ندارند كه اين اقدام آنها تا چه حد ثبات و امنيت منطقه را با تهديد جدي مواجه ميسازد. واقعيت اين است كه فروكش كردن بحران در افغانستان و بازگشت صلح و ثبات به اين كشور زماني حاصل ميشود كه استعمارگران و اشغالگران افغانستان را ترك كنند و دست از سر مردم اين كشور و همسايگانش در منطقه، از جمله پاكستان بردارند. تنها در آن صورت است كه امكان تحقق يافتن حاكميت اراده مردم به وجود خواهد آمد و زمينههاي رشد و قدرت يابي گروههايي چون طالبان و القاعده از ميان خواهد رفت.