"گواهی از صمیم قلب"
خبرنگار، میكروفن زردش را دست گرفته است و میگوید: "بیست و دومین سالگرد ارتحال امام خمینی(ره) در حرم مطهرش، با حضور رهبر معظم انقلاب، مسئولان كشوری و لشكری و مردم، با شكوه هرچه تمامتر برگزار شد. "
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبری: وقتی رهبر از پلههای پشت محل سخنرانی پایین میآیند. هاشمی رفسنجانی كه به علت خرابشدن ماشین، در راه مانده و كمی... حاشیههایی از مراسم بیست و دومین سالگرد رحلت بنیانگذار جمهوری اسلامی در حرم مطهر امام خمینی(ره) در ذیل میآید: خبرنگار، میكروفن زردش را دست گرفته است و میگوید: "بیست و دومین سالگرد ارتحال امام خمینی(ره) در حرم مطهرش، با حضور رهبر معظم انقلاب، مسئولان كشوری و لشكری و مردم، با شكوه هرچه تمامتر برگزار شد. " فیلمبردار میگوید: "كات! دوباره میگیریم. ساعتتو باز كن. نور انداخته توی تصویر. " و خبرنگار دوباره همین جملات تكراری را تكرار میكند. همراه عكاسان و فیلمبرداران از در پشتی وارد ساختمان اداری حرم میشویم. همراهمان سفیران و میهمانان خارجی وارد میشوند. به یك مجری رادیو گیر دادهاند كه كتاب "دیوان امام(ره) " را نمیتوانی داخل ببری. با آنها چانه میزند كه تمام علم من همین است و باید از روی همین بخوانم. پیشبینی شده كه من بالای داربستها، همراه عكاسان باشم و تقی، همراه مسئولان در جایگاه باشد. به محل تقسیم كه میرسیم به تقی میگویند "دیر اومدی نمیشه رفت. " تقی هرچه تلاش میكند نتیجهای نمیگیرد و تا انتهای مراسم زیر رواق با آستینهایی بالا زده و خودكار به دست میایستد. فقط وقت خداحافظی راهش میدهند. بیست، سی عكاس و فیلمبردار، مرتب كار خود را تكرار میكنند. كادرها میزان میشود. عكسهای كج و معوج دیلیت میشود و چشمها، مراقب مسئولان است؛ شاید كسی به كسی طور خاصی نگاه كند و یا كسی جلوی پای كسی نایستد. بعد از مراسم كلی عكس عجیب و غریب میبینم. برای یكیشان تیتر زدهاند: "لبخند مسئولان ". سالهای پیش با مترو به حرم آمدهام و فرصت نشده داخل صحنی كه رهبر در آن سخنرانی میكند را ببینم. برای ورود به حرم، ماشینها را از ورودیهای مختلف راه میدهند. هر قدر به حرم نزدیك میشویم تراكم جمعیت بیشتر میشود. نیروهای پلیس در فاصله نزدیك به هم ایستادهاند و مردم كه از جاهای مختلف آمدهاند و زائرین هر شهری، نزدیك حرم تابلو زدهاند تا همشهریهایشان را پیدا كنند. درهر قدمی از مسیر، نشان شهری از ایران را میتوان یافت؛ تابلوهایی از آمل تا هرمزگان. نرسیده به حرم، ماشینها مسافرینشان را پیاده میكنند و مردم را میبینی كه دستهدسته به سمت حرم سرازیر میشوند. تعدادی كفن پوشیدهاند. تقی میگوید ورامینی هستند، ولی روی كفنهایشان نوشته "طلبههای بسیجی قمی ". شاید این مراسم یكی از مهمترین مراسمهای پایتخت، برای غیرتهرانیهاست كه تهرانیها در آن نقش كمتری دارند. تسلطی بر نقشه جادههای اطراف حرم ندارم ولی غوغای جمعیت نشان میداد كه در این مسیرهای منتهی به بهشت زهرا(س) چه خبر است! برای تشریح وضعیتی كه به چشم میآید قلم عاجز است. اتوبان از جمعیت سرریز است و برگزاركنندگان میگویند حدود دومیلیون نفر برای مراسم آمدهاند. وسعت مكان و انبوه جمعیت، بعضی از مسئولان برگزاری مراسم را وادار كرده كه سوار بر هلیكوپتر، نظارهگر وضعیت مراسم باشند. شهرداری در جایگاههای مختلف ایستگاه صلواتی زده و سازمانهای خصوصی و دولتی هم كلاه و جلیقه با آرم خودشان تولید كردهاند. نكردهاند محصولی بدون آرم تولید كنند! بعد از كلی چرخیدن در ساختمان اداری حرم امام(ره)، به صحن اصلی مراسم میرسیم. مداح، مداحیاش را كرده و روحانیای هم توصیههایی درباره نظم جلسه داده است كه بیشتر مردم هم البته گوش میدهند. انتهای سمت راست صحن شهید آقا سید مصطفی خمینی، زنها نشستهاند و بقیه جا را آقایان پر كردهاند. بیشتر مردم هم بیرون از صحن، قرار است به صحبتها گوش دهند. نزدیك جایگاه ما، كه همان جایگاه داربستی عكاسان است، سپاه ناحیه عشایر كهگیلویه و بویراحمد با لباس محلی، از همه آرامتر نشستهاند و با لباسشان، قابل تشخیص تر از بقیه هستند. سیدحسن آقای خمینی، با شعار مردم كه میگفتند "این همه لشكر آمده، به عشق رهبر آمده " و "ما اهل كوفه نیستیم علی تنها بماند "، برای سخنرانی به جایگاه میآید. و بعد از آن، همه منتظر ورود رهبر به جایگاه هستند. خبرنگار العالم قلم به دست گرفته و مانند من، تندتند مینویسد. برخی از دبیران عكس رسانهها هم، خودشان برای عكاسی آمدهاند. با ورود رهبر، صحن یكپارچه صدا میشود. تا این لحظه، این همه شور و صدا به گوش نمیرسید. همه ایستادهاند. سیدعلی و سیدیاسر خمینی نوههای حضرت امام(ره) هم میآیند و با فرزندان رهبر خوش و بش میكنند و طرف دست چپ جایگاه، روی صندلی مینشینند. مسئولان نظام نیز، هركدام پس از دیگری میآیند و در سمت راست جایگاه سخنرانی مینشینند. طراح جایگاه حواسش به آفتاب نبوده است و تیغهی آفتاب، بیشتر مسئولان نظام را مورد لطف قرار میدهد! آفتابش میسوزاند. دربیرون صحن هم مردم در گرما هستند. صحبتهای رهبر با كلیدواژه "مكتب امام(ره) " آغاز میشود، كه با سابقه ایشان در گفتمانسازی و با توجه به بحثهای حاشیهای درباره مكتبهای مختلف در این ایام، احتمالا به زودی مورد استفادهی اهالی فن قرار میگیرد؛ مكتبی كه به تعبیر ایشان، بستهی كاملی است از معنویت، عقلانیت و عدالت. در ردیف دوم جمعیت، پیرمردی روحانی روی ویلچر نشسته است و رهبر را مستقیم نگاه میكند. نمیدانم با این وضع، چه طور تا اینجا آمده. بعد از مراسم هم میبینمش كه همراه جوانی از در خارج میشود و میخندد. عكاسها فكر كردهاند كه من كمكعكاسم و هی پایه دوربینهایشان را به من میدهند و یا جابهجایم میكنند. در دستم به غیر از دستگاه ضبط صدا و قلم و كاغذ، چیزی نیست. احساس میكنم بقیه، من را جور دیگری نگاه میكنند: فردی بالای داربست كه یك دستش را زیر چانه زده و فقط به صحبتهای رهبر گوش میكند. برای من، اوج صحبتهای رهبر زمانی است كه از صمیم قلب به نقش مردم در نگهداشتن ارزشها گواهی دادند: "من در اینجا، در جوار مرقد مطهر امام، در جوار ارواح طیبهى شهدائى كه در این گلزار معنوى - بهشت زهرا - به خاك سپرده شدهاند، شهادت میدهم كه ملت ما این راه را خوب حركت كرده است، راه امام را حفظ كرده است. من به چشم مىبینم و میتوانم گواهى بدهم كه جوانان انقلابى امروز ما، از جوانان انقلابى آغاز انقلاب، اگر از لحاظ ایمان و تقوا و استحكام عقیده بهتر نباشند، عقبتر نیستند. من از صمیم قلب و از بن دندان گواهى میدهم و اعتقاد دارم كه بهترین نقش را مردم ایفاء كردهاند؛ ارزشها را نگه داشتهاند، حفظ كردهاند و پاى آن ایستادهاند؛ مردم بودند كه نقشههاى دشمنان ما را خنثى كردند. " و پس از آن جوانان داخل صحن به هیجان میآیند و شعار میدهند... فوارههای حوض را كه قطع میكنند، عدهای كفشهای خود را در میآورند و درون حوض میروند! و از خنكی آب حوض لذت میبرند. محوطه دم كرده و گرما، خیلی زیاد خودش را نشان داده است. هرجا كه تراكم جمعیت زیاد است، عدهای با چفیهشان فضای اطراف را خنك میكنند. چندین جوان، به شكل خطرناكی از داربستها بالا رفتهاند؛ سفیران كشورهای خارجی با تعجب آنها را نگاه میكنند. بخش دوم صحبتها، درباره انقلابهای منطقه و بیداری اسلامی است. آنجا رهبر میگویند كه انقلابهای منطقه محكوم به پیروزى است و دیر و زود دارد، اما سوخت و سوز ندارد و باید مراقب نقشههای آمریكا و غرب برای به انحراف كشاندن آنها بود. سمت چپ صحن، جایی است كه بیشترین شعارها و صداها از آنجا بیرون میآید و از همینجاست كه در هنگام صحبت رهبر از انقلابهای منطقه، پرچم "بحرین " بالا میرود. جوانی در سمت راست جایگاه هم پرچم بحرین را در دست گرفته است. یك ساعتی از سخنرانی گذشته است كه رهبر میروند سراغ مساله اصلی جهان اسلام: "فلسطین ". تكرار بامعنای موضع جمهوری اسلامی كه "همه فلسطین " برای "همه فلسطینیان " است و فلسطین تجزیهپذیر نیست و راهحلهای آمریكایی راه به جایی نخواهد برد. دنیا، این جملات را یك هفته بعد از سخنرانی اوباما، به عنوان پاسخ ولیامر مسلمین میشنود. "فلسطین بدون تردید دوباره به مردم فلسطین و به آغوش اسلام برخواهد گشت " و دعا برای ملت منطقه از جمله ملت مظلوم بحرین، آخرین جملات رهبر است در بیست و دومین سالگرد داغدار شدن ملت. مراسم كه به دعای آخر میرسد، جمعیت انتهای صحن از جای خود بلند میشوند تا به اتوبوس یا مترو برسند. سالهای پیش ما هم چنین وضعیتی داشتیم. برگشتن از حرم به شهر تهران از طریق اتوبوس و مترو؛ كه تقی میگوید دومی راحتتر است؛ ولی به نظر من هر دو تا سخت است. ماندهام مردم غیرتهرانی با چه مشقتی میخواهند به خانه خود بروند... تقی را آخر سر به پشت جایگاه راه میدهند؛ از اینجا به بعد را او روایت میكند: صحبتها كه تمام میشود، رهبر از پلههای پشت محل سخنرانی پایین میآیند. هاشمی رفسنجانی كه به علت خرابشدن ماشین، در راه مانده و كمی دیر به ابتدای مراسم رسیده، اولین نفری است كه به استقبال رهبر میرود و رهبر همان روی پله با او خوش و بش میكند. سید علی و سید یاسر خمینی هم جلو میروند و از رهبر تشكر میكنند. مهدوی كنی، هاشمی شاهرودی و برادران لاریجانی هم سلام علیكی با رهبر میكنند. سید یاسر و سید علی خمینی چند قدمی را برای بدرقه رهبر میروند. محمدعلی انصاری(مسئول ستاد بزرگداشت ارتحال امام) خودش را میرساند و با رهبر تا كنار خروجی میرود. بعد از رفتن ایشان، نوبت بقیه مسئولین است تا سوار ماشینشان شوند. هاشمی مقصد سیدحسن را میپرسد و معلوم میشود هر دو به جماران میروند. احمدی نژاد تازه از صحن خارج شده كه سیدعلی خمینی از كنار ماشینها برمیگردد و شروع به خوش و بش با او میكند. صحبتهای این دو چنددقیقهای طول میكشد و در همین زمان كوتاه، چند خاطره ردوبدل میشود. احمدینژاد به یكی از مسئولین میگوید تا شماره تلفن فردی را برایش بگیرد. از قرار معلوم فردی كر و لال بوده كه خواستهاش را روی پارچه نوشته است. مسئول میرود و چند دقیقه بعد با كاغذ كوچكی برمیگردد، اما همه رفتهاند. بعدا از روی عكسها خواسته طرف معلوم میشود: "رهبر عزیز، جانم فدایت. كر و لال هستم. لطفا اجازه دهید شما را از نزدیك زیارت كنم. " وقت برگشتن، از پشت جایگاه راهمان نمیدهند. خبرنگار العالم با زبان عربی برای خودش جنجال میكند تا راهمان بدهند. كسی توجه نمیكند تا آشنایی میبینیم كه دستمان را میگیرد. اكثر مسئولین رفتهاند. اتوبوسمان را با اتوبوس سفرا اشتباه میگیرم كه در لباسها و رنگهای مختلف منتظر ایستادهاند. سوار اتوبوس كه میشویم عكاسان به هم میگویند از فلانی عكس گرفتی؟ میگویند مگر آمده بود؟ ظهر است و مراسم چهاردهم خردادماه هزار و سیصد و نود تمام شده. بیست و دو سال پیش در همین لحظات، جلسه محرمانه مجلس خبرگان در جریان بود.